یک خبر مهم 📣📣
#چالش مخصوص اقا #پسرهای کانالمون 😍
🗣حنجره طلا های اصفهانی 👇
صوت #قرائت خودشان هر سوره ای دوست داشتن را قرائت کنید با صوت و فیلم بگیرین و برامون بفرستین 📲
به بهترین قرائت با رای داوران موسسه
جایزه تعلق میگیرد
👀حاضرین به غایبین اطلاع بدهند
رفیقت رو خبر کن رفیق😉🤓
⏱مهلت ارسال تا پایان این هفته جمعه
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_دوازدهم ... و گفت: «خدا رو شکر گرفتیش، حالا کتاب رو ورق بزن.» محمدجواد کتاب را ورق زد
#رمان
#قسمت_سیزدهم
🕊برهان از روی شانهی محمدجواد پر کشید روی زمین نشست و جواب داد
«این نور ۱۱۴ خونهی قرانه. هرکدوم از این خونه ها یک اسم دارن مثل حمد،ناس، فلق و کوثر...
🐬 حروف وقتی به کتاب قرآن سفر کردند، این خونه ها رو برای خودشون ساختن.
⚡️روی سر درِ هر خونه نوشته شده: «بسم الله الرحمن الرحیم» البته فقط بر سر در خونه توبه این آیه نوشته نشده.»
🤯سوالهای محمدجواد بیشتر شده بود ولی دیگر از برهان نمیترسید.
😮 با عجله پرسید: «پس چرا حروف نیستند؟ کجا رفتند؟»
🕊برهان نفس عمیقی کشید و جواب داد:
«به باغ قرآن برگشتن... ما هم باید بریم. باید بریم تا شاید بتونیم قبل از اینکه دیر بشه اونها رو به خونه شون برگردونیم.»
😯محمدجواد پرسید: «چرا رفتند؟ چرا باید برگردند؟ چرا من باید بیام؟ اصلا این باغ قرآن کجاست؟»
🕊برهان به محمدجواد نگاهی کرد و گفت:
«داره دیر میشه. باید عجله کنیم توی راه همه چیز رو برات تعریف می کنم، حالا کوله و وسایلت رو بردار.»
🕊و بعد به سمت کولهی محمدجواد رفت تا آن را برای محمدجواد بیاورد.
😏🤕محمدجواد از اینکه برهان جواب سؤالاتش را نداده بود، دلخور شد و بی اعتنا به برهان گفت:
🤷♂ «من نمیتونم بیام، چون خانواده ام نگران میشن.»
🕊 برهان هنوز مشغول بلندکردن کولهی محمدجواد از زمین بود، اما هرچه تلاش می کرد نمی توانست آن را جابه جا کند.🎒
🎒محمدجواد به سمت کوله اش رفت و آن را بر دوشش انداخت، 🔫تفنگش را از داخل دالان برداشت و به سمت در ورودی زیرزمین رفت.
🕊برهان سراسیمه خود را به شانهی محمدجواد رساند گفت:
🤝«اما ما به کمکت احتیاج داریم. پدر و مادرت نبودنت نمیشن!»
🏃♂محمدجواد درحالی که سعی داشت سریع قدم بردارد، بی توجه به حرف های برهان گفت:
🙎♂ «پس این سر و صداها از تو بود؟ من فکر میکردم موجودات فضایی به ما حمله کردن.»
🕊برهان تلاش می کرد تا مانع رفتن محمدجواد شود، اما نمی دانست چه کاری باید انجام دهد. با نگرانی جواب داد:
😟«صدای من و حروفی که از کتاب تو رفتند.»
🙍♂محمدجواد در راهروی تاریک ایستاد و چراغ قوه اش را روشن کرد. به دنبال چیزی گشت تا بتواند در زیرزمین را با آن باز کند.
👼برهان که متوجه بی علاقگی محمدجواد شده بود،
ادامه داد: «هرطور خودت راحت هستی. بیشتر از اینکه ما به تو احتیاج داشته باشیم، تو به ما احتیاج داری. میخوای بری؟ خب برو.“😏
و از دریچهی هواکش بیرون رفت.
محمدجواد با خودش گفت: «تو هم برو... اصلا من خيالاتي شده ام. مگه پرنده میتونه حرف بزنه؟»
در همین فکرها بود که چفت در صدا کرد. 😳😱
ادامه دارد....
#محمدجوادوشمشیرایلیا
#داستان
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ستاره شو7💫
♥️ ⃟ ⃟❁
بار دگر آن صُبح...
بخندید و بتابید...
تا خفته صدساله...
هم از خواب درآمد...
سلام صبحـــــ🌞ـــــتون بخیر🌹🌿🌹🌿
میدانید!
از وقتی دلبسته تون شدهایم؛ همهجا بوی پرتقال و بهشت میدهد؟!😍
😇تک تک ستاره های این کانال برای ما باارزشند🤩
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏰╲\╭┓
╭🌺🍂🍃#روانشناسی_تایم💭🧠👨⚕️
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚
-چرا درس نمیخونی؟؟!!
-به خودت اعتماد نداری؟!!
┗━━━━━━━━🌺━
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
به جرم دیوار نویسی در حین ارتکاب جرم دستگیرش کردم😎
شدیدا پشیمونه😁
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
ستاره شو7💫
╭┅──────┅╮
࿐༅📚༅࿐#احکام
سلام
-«خجالت هم خوب چیزیه؛ ببین چطوری برو بر منو نگاه کرد و سلام نکرد، لابد توقع داشت من اول بهش سلام کنم!»
بعضی ها وقتی دوستی را می بینند منتظر میشوند تا او سلام کند و جوابش را بدهند در حالی که پیشی گرفتن در سلام برای ما که مسلمان هستیم مستحب است.
📖توضیح المسائل مراجع، م۱۱۴۵
╰┅──────┅🦋
👨🧕
🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7