eitaa logo
ستاره شو7💫
757 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
50 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
834.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↻✂️📏✏️••|| . . نقاشی زرافه با کمک دست و خمیر بازی 😍 🙃🙂 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀
‏ﻣﻠﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺯﻧﮓ ﻣﯽ ﺯﻧﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﻏﺬﺍ ﺑﯿﺎﺭﻥ. ‏بعد ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻢ ‏ﮐﻪ ﻏﺬﺍﻣﻮ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺮﺳﻢ 🦦 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀
‌خدایا . . . مرایک‌لحظہ حتۍبہ‌اندازه‌ۍ یک‌چشم‌برهم‌زدن، بہ‌خودم‌وامگذار 💫 شبتون پراز آرامش 🥸
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه سلام از راه دور به حضرت عشق اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀
حرف های درگوشی من و خدا 💞 دوستای گلم برامون بفرسین از دلگویه هاتون با خدا چه وقتایی با خدا حرف میزنی؟! ایا جواب هم گرفتی؟! خاطره قشنگی اگه داری برامون بگو منتظریم❤️‍🩹 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀
به غیبت کردن خیلی حساس بود می گفت هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید، برای هر غیبت یک سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید، شب این سنگ ها را بشمارید، این طوری تعداد غیبتها یادمان نمی رود و سعی می کنیم تعداد سنگ ها را کم کنیم... ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_هفتاد_و_چهار صدا :گفت چند تا گل رو بکن بنداز زمین، بعد آروم برو پشت سر لام و هرجا فر
بعد از چند لحظه برهان و پرستو از باغ بیرون آمدند و خبری از لام نبود🤕 برهان به سمت محمدجواد رفت و با بال هایش شانه های او را محکم گرفت. دل توی دل محمدجواد نبود. شاید آنها فهمیده بودند که کار، کار محمدجواد است. به زحمت آب دهانش را قورت داد و به پرستو نگریست. 😞 پرستو نفس عمیقی کشید و گفت: پسرم مراقب چیزی که سیمرغ به تو داده باش و از یاد خدا غافل نشو. محمدجواد آن قدر مشغول گرفتن انتقام بود که ماجرای استوانه را فراموش کرده بود. پرستو ادامه داد: «برو خدا به همراهت. فالله خيرُ حافظاً و هُوَ أرحم الراحمين». اهالی باغ قرآن بدون لام به حرکت خود ادامه دادند. محمدجواد دوباره در آخر صف ایستاد تا بتواند گاهی به پشت سرش نگاه کند در آخرین لحظه سرش را به سمت گلزار برگرداند و از دور حرف لام را دید که اشک میریخت و صدای هق هقش را میشنید. 😭😭محمدجواد احساس بدی داشت. در مسیر راه بارها به پشت سرش نگاه کرد و هر بار لام را میدید که هنوز داشت گریه میکرد😢 از گلزار تنوین به قدری فاصله گرفتند که دیگر او را نمیدید. برهان که انگار غمی بر دلش سنگینی میکرد با صدایی گرفته مقصد بعدی را اعلام کرد 😢 آنها باید به جنگل ناخوانا میرفتند. ادامه دارد..... ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
🌱• ♡سلام‌امـام‌زمـانـم‌‌•♥️•••↷ به‍ تو ݣه‍ سلامـ میدهمـ ✋🏻 دستانمـ 🖐🏽جوانه‍ مے زنند|🌱| چشمانمـ 👀 شڪوفه‍ مے دهند•○🌸 و خیالمـ همراه‍ با باد بَھارے↯🪴🌦🌬 به‍ پرواز در مے آید ...|🕊 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀