@bornamontazerسوگلی نمایشگاه.mp3
زمان:
حجم:
2.4M
🔝یه ایراد کوچیک
میتونه کل نتیجه رو به باد بده!
#من_و_دوستام
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️همین روز اولی
خوبه که حواسمون
به نوع نگاهمون به اتفاقا باشه؛
الکی که نیست ما عضو طرح های هفت آسمانیم !😎
#حرف_حساب
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
@bornamontazerمن و دوستام وابستگی.mp3
زمان:
حجم:
2.3M
با همهٔ وجودم احساس میکردم،
تمام ثروتم رو
تمام عمرم رو از دست دادم😢
#من_و_دوستام
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
اولین روزا
خیلی مهمهها
یه وقت دست کم نگیری👌
#تصویر_زمینه
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
دل کندن از رختخواب تو پاییز خیلی سخته
همون طور که دل کندن ازش
تو بهار و تابستون و زمستون هم سخته
#بخندیم
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
ستاره شو7💫
═━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت78 مصطفینفستازهکردوبااح
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══
•¦[📙💠⃟❅]¦•
🔶گردان قاطرچی ها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت79
آنشبرامهمانرزمندگانشدند.صبحروز بعدخداحافظیکردندوراهیپایینشدند. وقتیبهپلرسیدندقیافهيهمهدرهمرفت. حسیننالهکنانگفت:«ایوای.بازمپل».
علیآهکشیدوگفت: «آدمجونبهسرمیشه.آخهاینچهپلیه؟» سیاوشگفت:«منیهپیشنهاددارم!»
همهنگاهشکردند.سیاوشبهطرفجبهه عراقیهااشارهکردوگفت:«بیاییدبرویم خودمونرابهعراقیهاتسلیمکنیم.لااقلاگه اعدامموننکردنوزندهموندیم، موقعآزادیازیکراهدرستوحسابی برمیگردیمبهایران.نهازرویاینپلمرگ!»
کربلاییخندیدوگفت:«کمپرتوپلابگوبچه. بیابریمدیرمونشد».وساعتیطولکشیدتا آنهاپسازکشوقوسهاوگریهودعاوزار یهايفراوانازرویآنپلمرگبارعبورکرده وبهآنطرفبرسند. همگیقسمخوردندکهاگرثروتدنیارابدهند،دیگرآنطرفهاپیدایشاننشود. علیگفتهبود:«مگهاینکهحرفزوربالای سرمونباشه.درسته؟»
(✷‿✷)
گوشیتلفندردستیوسفعرقکردهوخیسشدهبود.درکابینتنگيکهدرشیشهایداشت،بهدیوارچوبیتکیهدادهبودوزانوهایش میلرزید.منتظرشنیدنصدایمارالبود. دلتودلشنبود.باپشتدستچپش، عرقپیشانیاشراگرفت. ازپشتشیشهدیدسیاوشودانیال روینیمکتچوبیتلفنخانهنشسته وباهمبگوبخندمیکنند.تودلشگفت: «خوشبهحالتون،هیچغموغصهایندارید. بهجزپدرومادرتونکسيچشمانتظارتون نیست.اونقدرسرتونبهشیطنتو سربهسرگذاشتنباقاطرهاگرمشدهکه فکراونهاروهمنمیکنید».
الو...
صدایگرمولطیفمارال،یوسفراازجاپراند. راستایستاد.همانلحظهسوزش وحشتناکیبهکمرشهجومآورد. تودلشبهترکشسربیکهدرکمرشفرورفته وبیروننمیآمد،لعنونفرینکرد. وقتبدیبرایدردکردنپیداکردهبود. آنهمدرستوقتیکهمیخواستبامارال صحبتکندوکمیازبارغمواندوهشرابکاهد
الو،آقایوسف؟یوسفپشتبهدرشیشهایکردوباصدای لرزانگفت:«سلاممارالخانم».
صدایگرممارال،جانتازهایبهاوداد. حالواحوالکردوسراغخالهوعمو،پدرومادر مارالراگرفتوکمیچاقسلامتیکردند. بعدشیوسفآهکشیدوگفت: «مارالخانم،میخواستم...میخواستم»....
درآنسویخطسکوتبودوسکوت. مارالمنتظربود.یوسفلکنتزبانگرفتهبود.
سرانجامیوسفقفلزبانبازکرد:
مارالخانم،خوبیوبدیازمادیدیدحلالکنید
فکرشرانمیکردکهصدایگریهمارالرابشنود. یخکرد.مارالداشتگریهمیکرد!
چیشدهیوسف؟ازچیحرفمیزنی؟یوسفبدجوریخودشراباخت:
نترسید.چیزینیست.منظورماینه که...منظورم....
دوبارهبهطرفدرشیشهایبرگشتونگاهش بهپوستریافتادکهبالايدرشیشهای بهطرفبینندهچسباندهبودند. تصویرکاریکاتورگونهییکرزمندهسرخوش وصدالبتهحرّافوسربههوابودکهدهان بازکردهبودویکحبابهواازدهانش خارجشدهبود.درحبابِجملهيرزمنده نوشتهشدهبودسلاممادرجان،قرارهدر منطقه...عملیاتکنم. فرداشبحملهمیکنیم،نگراننباشید ما10تاگردانیموعراق یهاحتماًغافلگیر میشوند!
درنیمهيدیگرپوستر،سیمتلفندوشقهشدهبود.یکشقهاشبهیکگوشیتلفنرسیدهبودکهدردستیکمردبدجنسوشبیهدزدان دریاییبودکهباچهرهایمضحکوطمعکار کهحرفهایرزمندهراگوشمیداد. پایینپوسترهشداریبهرنگقرمزدیده میشد:«جاسوساندشمنمکالماتشمارا استراقسمعمیکنند.مراقبباشید!»
یوسفبادیدنپوستروهشدارخطرآن،لرزهبهجانشافتاد.خواستقافیهایکهباخته، درستکند.بهزحمتصدایخندهازخوددرآورد.
منظورماینهکه....خُبمرگوزندگیمادستخداست.فقطخواستمبگم...دیدبدترکار راخرابترکرده.ازدستخودشعصبانیشد.
ادامه دارد...
#رمان
#داستان
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
روزت پر از نور و انرژی رفیق 🌿
#خودمونی
#تصویر_زمینه
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
3.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موقعیت روز های اول مدرسه 😅😂
#بخندیم
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯