🍁 پاییز و یک جادهٔ خیس...
و تا چشم کار میکند جای تو خالیست…
📌 #سلام_امام_زمانم
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
🖼 #پروفایل
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
حاج سیدرضا نریمانی4_5929517697216813277.mp3
زمان:
حجم:
8M
#نماهنگ معرفت...🥀
👤 حاج سیدرضا #نریمانی
🔊 #,وارث#استودیویی
💚 #امام_زمان
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
🤔 #معما
🧠 آن کدام سوره است
🧠 اگر حرف اولش را برداریم
🧠 اسم پسرانه می شود ؟
👌🏻 انتشار باشما کوتاهی نکن ☹️
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
*تنها برنامه ریزی موفقم اینه که ...
#بخندیم
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
@bornamontazertagmp3_دادگاه-خصوصی.mp3
زمان:
حجم:
1.8M
هر جور بود داشتم خودم رو میرسوندم به منبع آب
که یه عالمه موجود عجیب اومدن سراغم🤯
#من_و_دوستام
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
🌟ستارهها رو باور کن!!
روزت بخیر رفیق جان😇
#والپیپر
#استوری
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
ستاره شو7💫
🤔 #معما 🧠 آن کدام سوره است 🧠 اگر حرف اولش را برداریم 🧠 اسم پسرانه می شود ؟ 👌🏻 انتشار باشما کوت
#پاسخ_تست_هوش
سوره توحید
ممنون از رفیق های پاکار که هر هفته پاسخ میدهند 👏👏👏
لطفا موقع ارسال پاسخ خودتونم معرفی کنید 🙊
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
تو
تنها گوش شنوای عالمی
که میشه بهت پناه بیارم❣
#دلانه
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
ستاره شو7💫
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت87 قبوله.نوکرتم. قبولآ
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══
•¦[📙💠⃟❅]¦•
🔶گردان قاطرچی ها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت88
کوهستانازانفجارگلولهیتوپهاوخمپارههامیلرزید. گلولههامثلزنبورهایخشمگینودیوانه ویزویزکنانازهرطرفهجوممیآوردند. بهتختهسنگهامیخوردندوتراشههای سنگوماسهرابهسروصورترزمندگان میپاشیدند. منورهادرحالخاموششدنبهطرفزمین، سقوطمیکردندوسایههاراکشداده، رویزمینوتختهسنگهامیکشیدند.
حسیننجفیترسیدهبودوبهتزدهزیرباران گلوله،افسارجفتکآتشینرامیکشید وپشتسررزمندگانگردانکمیلازارتفاعات بالامیرفت. یکخمپارهسفیرکشانآمدوجلوترازراه سنگلاخیکهحسینودیگرانازآنبالا میرفتند،منفجرشد. حسیندیدکهخمپارهمثلقارچیآتشین، منفجرشدوترکشهایسرخومرگبارش رابهاطراففرستاد. رزمندهجلوییحسینانگارکهبرقگرفته باشدشلرزیدوجلویپایجفتکآتشین بهزمینغلتید. حسینافسارقاطررارهاکردوزیربغلرزمندهراگرفتوازسرراهکنارکشید. چندمنورهمزماندرآسمانروشنشدند. حسیندیدکهازچندنقطهیسینهیرزمنده خونچشمهزدهوبیرونمیزند. رزمندهیجوانباریشیکمپشتوپیشانی فراخ،چشمانپردردشبازوبستهشد. دهانشرابازکردوخِرخِریعجیبکرد. حسیناورابهدیوارهیکوهتکیهداد. سریعچفیهاشراازکمربازکرد. هولکردهبود.بهاطرافنگاهکردوفریادزد: «امدادگر،امدادگر!»
جوانیچالاکولاغرکهفقطیککولهپشتی برپشتداشت،بهسرعتزیربارانگلوله وخمپارهازراهرسید. حسینباهولوولابهرزمندهمجروحاشارهکرد.امدادگرکولهاشراازپشتبازکردوگفت: «منبهشمیرسم.قاطرهاروبرداربرو».
حسینبهطرفقاطرهادوید.قاطرهاوحشتکردهبودند،حسینافسارجفتکآتشین راکشید.قزمیتوتبخالواژدهاباطناببههموصلشدهبودند. حسینهُشکشیدوجفتکآتشینپشت سرشحرکتکرد. کمیجلوترشدتنبردبیشترشد.گوشهایحسینازصدایجنگزنگمیزد. بویتندوتیزباروتدهانوحلقشرا میسوزاند.
اژدهاقاطیکردهبودوجفتکمیپراند. یکیازجفتکهایشبهبازوییکرزمنده گرفت.
رزمندهباقنداقسلاحشبهپشتاژدهاکوبید.حسینسررزمندهفریادزد: «نزنش،دستخودشکهنیست،ترسیده».
رزمندهخواستجواببدهدکهخمپارهای باسوتوحشتناکازراهرسیدومنفجرشد. چندترکشهمزمانبهسینهوشکمحسین خورد.حسینپرتشدوباکمربهیکتخته سنگخورد.عُقزد. خوناززخمهایشجوشید. گردوخاککهنشستیکامدادگرازراهرسید وبهسرعتزخمهایحسینراسردستیبست.
برگردپایین.میتونیراهبروی؟حسینازشدتدردنمیتوانستنفسبکشد.بهسختیازجایشبلندشد. بهطرفقاطرهارفت.بهسختیخودشرا ازکمرقزمیتکهبارشسبکتربود،بالاکشید. افسارجفتکآتشینرادورمچدستراستانداختوخمشد. درگوشقزمیتبادردنجواکرد: «بروحیوون،آفرینبرو!»
قزمیتحرکتکرد.قاطرهایدیگرهم پشتسرشبهراهافتادند.
ادامه دارد...
#داستان
#رمان
╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮
🦋 @setaresho7 🦋
╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯