eitaa logo
ستاره شو7💫
752 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
50 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_صد_و_شش زمان زیادی نگذشته بود که محمدجواد همراه سلوا از اتاق تمرین بیرون رفتند و هُما و
سلوا جواب داد: «این قلعه مثل منطقه‌ی آموزشِ مشترک، یکی از مکان‌های مشترک بین باغ های قرآنه. تو اولین کسی نیستی که اینجا تمرین کردی و آخری هم نخواهی بود.» محمدجواد به شمشیرها، تیروکمان ها، پتک ها و سپرها نگاه کرد. از صمیم قلب دوست داشت یکی از این‌ها برای او باشد. سپس پرسید: «آیا کسی بوده که نتونه موجود تاریکی رو شکست بده؟» _ کسانی که خودشون نخواستن تا با موجود تاریکی بجنگند و قدرت بزرگ هستی رو فراموش کردند. _ قدرت بزرگ هستی؟ _ بله، قدرت بزرگ هستی خداست. خدایی که ما رو آفریده و قدرت واقعی دارد. دوست داری یکی از این‌ها رو داشته باشی؟» محمدجواد از خوشحالی گل از گلش شکفته بود: _ یعنی می‌شه؟ _ بله می‌شه. محمدجواد به سراغ یکی از شمشیرها رفت تا آن را برای خودش بردارد، اما سلوا جلویش را گرفت و ادامه داد: «شدن که می‌شه... اما این تو نیستی که سلاح رو انتخاب می‌کنی. بلکه سلاح، تو رو براساس نامه‌ی اعمالت انتخاب می‌کنه.» _براساس نامه‌ی اعمال؟ _ بله... کوله‌ات کجاست؟ _ ای وای! کلاً یادم رفته بود، فکر کنم پیش برهان جا گذاشتم. _ تو جا گذاشتی و من آوردم. برو روی اون صندلی بشین.» محمدجواد به سمت انتهای اتاق رفت و روی صندلی روبه روی میز نشست. سلوا نیز پشت میز نشست و از زیر پایش کوله ی محمدجواد را بیرون آورد و به دست محمدجواد داد و گفت: «از داخل کوله استوانه رو که سیمرغ به تو داد، بیرون بیار.» محمدجواد کوله‌اش را باز کرد و استوانه را بیرون آورد. با کمی شک و دودلی برگه‌ی داخل استوانه را بیرون آورد و به دست سلوا داد. سلوا نامه را نگرفت و گفت: «باید خودت بخونیش.» - من که قبلاً خوندمش. - حالا بخونش. محمدجواد با نگرانی نامه را باز کرد، چون اصلاً دلش نمی‌خواست که سلوا از وجود لکه‌های سیاه آن با خبر شود، اما با چیز عجیبی روبه رو شد. آن نامه‌ی خاکستری با لکه‌های تیره، حالا سفید شده بود بدون کوچک‌ترین لکه‌ای. محمدجواد نفس عمیقی کشید و با خوشحالی گفت: «چطور همش پاک شده! من که باورم نمی‌شه.» - چی پاک شده؟» - هیچی... هیچی! سلوا لبخندی زد و گفت: «اگه منظورت لکه‌های خاکستریه، باید بگم که این خواست واقعی قلبت بوده و کسی که تو بهش بدی کردی تو رو بخشیده. تو دعا کردی و خدا هم دعات رو قبول کرد. حالا پاشو باید بریم تا ببینیم کدوم سلاح تو رو انتخاب می‌کنه.» ادامه دارد... ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭┅──────┅╮ ࿐༅📚༅࿐ همه دارن نگاه میکنند 😍 ╰┅──────┅🦋 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂🙋‍♀
⏰╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃💭🧠👨‍⚕️ ┗╯\╲━━━━━━━━ ╰┈•៚ "نظر دیگران درمورد تو هیچ ربطی به تو نداره" یکی ممکنه فکر کنه تو افسرده ایی، بخیلی، زشتی، نامهربونی، موفق و خوشبخت نیستی و یا هر صفت ناپسند دیگه ایی رو به تو نسبت بده تو روانشناسی یه اصطلاح هست که بهش میگن فرافکنی! فرافکنی یعنی افراد برای اینکه اضطراب خودشون رو کم کنن، امیالشون رو به دیگران تحمیل میکنن،یعنی فرد تمایلات ناپسند خودش رو به دیگران نسبت میده برای اینکه از احساس گناه خودش کم کنه! مثلا فردی که خودش دزده، همه رو دزد میدونه چون نامهربونه، همه رو مثل خودش میبینه و یا چون دروغگوعه، همه رو دروغگو میدونه... وقتی راجع به فرافکنی بدونی،متوجه میشی که نظر مردم راجع به تو صرفا حاصل از تراوشات ذهنشونه! پس حتی ثانیه ایی هم ذهنتو درگیر حرف مردم راجع به خودت نکن چون نظر دیگران درمورد تو، هیچ ربطی به تو نداره خلاصش میشه این مصرع صائب تبریزی: زندگی به مراد همه کس نتوان کرد🌱 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺بوی ماه مهر اگه فیلم بود...😁 ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
خب دوستای گلم نوبتی هم باشه وقت اعلام نفرات فعال ستاره شو در مرداد ماه و شهریور ماه هست 😍 به قید قرعه و تصادفی 5نفر انتخاب شدند چند نفر هم فعالین گروه کلیپ سازی و عکس نوشته هستند که با ما همکاری میکنند هدیه کارت شارژ بهشون تعلق گرفته 👏👏👏👏👏
دختر خانم های عزیز و اقا پسرهای باحال کانالمون 🌹محمدعرفان صدارت 🌹مهسا عسگری 🌹اسمافدایی جواد 🌹حدیث مطلبی 🌹محدثه بیاتی 🌹ریحانه امیری 🌹علی احمدی 🌹زهرا آهنین مشت 🌹زهرا یادگاری 🌹بهاره تکاور لطفا حتما تا پایان هفته پیوی بهم پیام بدین شماره تماس اعتباری بفرستین هدیه کارت شارژ طی روزهای اتی پرداخت میکنند ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
در یک شهربازی، پسرکی سیاهپوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود. بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد. بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود. تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد و با تردید پرسید: «ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها می کردید آیا بالا می رفت؟» مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان، نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و پس از لحظاتی گفت: «پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد.» چیزی که باعث رشد آدمها میشه رنگ و ظواهر نیست. رنگ ها و تفاوت ها مهم نیستند. مهم درون آدمه، چیزی که در درون آدم ها است تعیین کننده مرتبه و جایگاهشونه و هر چقدر ذهنیات ارزشمندتر باشه، جایگاه والاتر و شایسته تری نصیب آدم ها میشه. ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
2.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂
ریاح نت4_5899717929921946672.mp3
زمان: حجم: 5.7M
من در تمام پنجره ها انتظار تو را میکشم... ᘜ⋆⃟݊🌱•✿❅⊰'••'•'━━━•─ @setaresho7 اینجا ستاره شو ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋‍♂