#امام_صادق
#شهادت_امام_جعفر_صادق
#تولیدی
ᘜ⋆⃟݊👩🎓🇮🇷👨🎓🌹•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
17.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوسانات اعتقادی😵💫
#بیشتر_بدانیم
#ستاره_شو
ᘜ⋆⃟݊👩🎓🇮🇷👨🎓🌹•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
#انگیزشی
ᘜ⋆⃟݊👩🎓🇮🇷👨🎓🌹•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
🔺هر چقدر در زندگی بیشتر
خوشحال باشید،زندگی
دلایل بیشتری برای خوشحالی
به شما خواهد داد🌱
زندگیتون غرق شـــــــــــــــــــــــــــــــادی🤗
ᘜ⋆⃟݊👩🎓🇮🇷👨🎓🌹•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↻✂️📏✏️••||
.
.
#حوصلتون_سر_نره🙃🙂
#کاردستی
پروانه 🦋
ᘜ⋆⃟݊👩🎓🇮🇷👨🎓🌹•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
#قسمت_سوم #رمان انتقام به سبک بچه محل . . - اسم گروهو گذاشتیم «سریع و خشن سی و چهار». فرامرز سریع
#قسمت_چهارم
#رمان
انتقام به سبک بچه محل
تمام امیدم به فرامرز بود. به قول خودش ته و توی قضیه را درآورده بود و میدانست چطور پول را برگرداند. راه افتادیم سمت خیابان.
- نقشهات چیه؟
- یهکم جربزه میخواد.
چیزی نگفتم و نگاهش کردم.
- من خیلی گشتم. از بیشتر اونایی که بازی کردن پرسیدم. اونایی که همون اوایل رفتن تو بازی همشون لینک رو از یه نفر گرفتن. یعنی یه نفر بار اول لینک بازی رو تو تلگرام و...
حرفش را تمام نکرده؛ پیچید سمت یک ساختمان نیمهکاره و در تاریکی غیب شد. چند دقیقه بعد با دوتا چماق گِلی که طول هر کدامشان به یک متر میرسید؛ دوید سمت من.
همینطور که چماق را هل میداد بین انگشتانم، حرفش را ادامه داد:
- خلاصهش کنم. پخش لینک، کار ویز ویز بوده.
میشناختمش. هم محله بودیم. در همان
دبیرستان ما، پیشدانشگاهی ریاضی را میخواند و از بس همیشه سرش توی گوشی بود و تندتند حرف میزد؛ اسمش را گذاشته بودند پرویز ویز ویز. چوب را کف دستانم محکم فشار دادم و اطرافم را نگاه کردم. نمیدانم چرا ولی حس میکردم یکی تعقیبمان میکند.
- پس یعنی پولا...
- نه. اون فقط یه احمقه که بهش پول میدادن تا براشون تبلیغ کنه.
چند قدم عقب افتادم و دوباره نگاهش کردم
-کار یه یاروییه به اسم آلفا کینگ.
- اگه دروغ...
- نه... کلی تهدیدش کردم و رو مخش رفتم تا اینا رو لو داد. میشناسیش که، مث سگ از باباش میترسه. بابای منم که صاحبکار باباشه، خودت میدونی. تازه میگفت پول خودشم خوردن.
مغزم دیگر کار نمیکرد. پا به پای فرامرز میرفتم و چماق را بین دستهایم جابهجا میکردم. فرامرز قدمهایش را بلندتر کرده بود و با صدای بریدهبریده، تندتند حرف میزد. تا برسیم به خیابان، تکههای حرفهایش را در ذهنم پازلوار به هم وصل میکردم: «نشونیهاش رو داد... نترس... یارو قطع نخاس... رو ویلچر میشینه... اونقدر خره که بعد از بالا کشیدن پولا هنوز همون جاست...
شایدم نتونسته جایی بره... نمیدونم... به نفع ماست... لهش میکنیم.» نرسیده به خیابان، فرامرز چوبها را لای پارچه پیچید و زد زیر بغلش. ساعت از سه گذشته بود. هنوز احساس میکردم یکی دنبالمان میکند. حواسم پی اطراف بود که فرامرز از داخل تاکسی صدایم زد. در دلم گفتم: «عجب شانسی!» و آرزو
کردم تا آخرش همینطور شانس بیاوریم.
تا برسیم و فرامرز کرایه را حساب کند و در را بزند به هم، نه حواسم به او بود و نه اگر چیزی گفت شنیدم. چسبیده بودم به شیشۀ ماشین و لابهلای تاپتاپ تند قلبم که تا مغزم میپیچید؛ به حماقتم فکر میکردم. به اینکه با آن همه ادعا، در آن محل فقط سر ما کلاه رفته بود.
ادامه دارد...
ᘜ⋆⃟݊👩🎓🇮🇷👨🎓🌹•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯فراخوان ثبتنام💯
اینجا قراره فیلمسازی یادبگیری😎✌️🏻
آدرس سایت :
🌐 http://Www.yeksaleha.ir
شماره تماس :
09190747727
09390443626
..