eitaa logo
ستاره شو7💫
759 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
50 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
《🌴》 الســــــــــلام علیڪِ یافاطمہ بضعة ࢪسوڵ اللہ(ص) سلام به شما مهربونا روز زیباتون بخیر ☺️ الــــــــــهی از لحظه لحظه هاے فاطمیہ خوشہ توشه بچینید 🍇 بگو ببینم امروز برنامه ات چیہ؟
🌸💞🌸 حضرت زهرا مے فرمودند الجاࢪ ثم الداࢪ یعنے اول همسایه ات بعد خودت این فقط توی دعاکردن نبوده ها همسایه انقدر توی دینمون بهش سفارش شده که پیامبر ص فرمود خدا انقدر به همسایه ها سفارش کرد که فکر کردم از ما ارث می برند ❤️ پس دینمون دین رسیدگے به بقیه اس یادت نره ها 🌱 نگی تاحالا باهاش رفیق نشدم روم نمیشه...خجالت میکشم به گروه خونی من نمیخورن و... تو یه مومن خلاق و عالے هستی اونقدری که ناممکن هارو ممکن میکنی فقط برای خدا 💪 ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯ اللهــم_بارک_لمولانـا_یا_صاحـب_الزمــان
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊹🌙 ❜❜↲ چه آرمان هایی که از یاد و مسیر آرمان های تو جون گرفت :)♥️ ❛❛ ‹ 🌘 ›↝ ‹ 🎥 ›↝ ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاره شو7💫
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت86 همه‌از‌جا‌بلند‌شدند.‌با‌
══━━━⊱✿⊰﷽ ⊱✿⊰━━━══ •¦[📙💠⃟❅]¦• 🔶گردان قاطرچی ها 🔹داوود امیریان ◾️قسمت87 ‌قبوله.‌نوکرتم.‌ ‌قبول‌آقایوسف.‌قربونت‌برم. ‌پس‌شما‌دوتا‌رو‌با‌هم‌می‌فرستم‌به‌گردان‌ بلال.‌سیاوش‌تو‌با‌کوسه‌‌ی‌جنوب‌و‌بروسلی،‌ دانیال‌تو‌هم‌با‌رخش‌و‌تورنادو. ‌سیاوش‌و‌دانیال‌با‌خوش‌حالی‌سر‌تکان‌دادند.‌کرامت‌که‌لحظه‌به‌لحظه‌رنگش‌سفید‌ و‌سفیدتر‌می‌شد‌پرسید:‌ «دیگه‌قاطری‌برای‌شما‌و‌من‌نمی‌مونه‌که.‌ پس‌ما‌چي‌کار‌کنیم؟» ‌یوسف‌به‌چشمان‌کرامت‌نگاه‌کرد‌و‌گفت:‌ «من‌و‌شما‌در‌عملیات‌شرکت‌نمی‌کنیم.‌ ما‌دو‌تا‌به‌اتاق‌عملیات‌می‌رویم».‌ کرامت‌وا‌رفت.‌رنگ‌پرید‌ه‌تر‌از‌قبل‌اعتراض‌کرد:‌‌یعنی‌چی‌؟ یعنی‌باید‌عقب‌بمونیم‌و‌ بچه‌ها‌بروند‌عملیات.‌مگه‌می‌شه؟ ‌با‌من‌بحث‌نکن.‌بعدا‌درباره‌اش‌صحبت‌ می‌کنیم.‌الان‌وقتش‌نیست.‌ ‌کرامت‌به‌تندی‌از‌جا‌بلند‌شد.‌ چکمه‌اش‌را‌پوشید‌و‌رفت.‌همه‌با‌نگاه‌ تعقیبش‌کردند.‌ یوسف‌گفت:‌«حواستون‌به‌کار‌خودتون‌باشه.‌من‌از‌پشت‌بیسیم‌در‌جریان‌کارتون‌هستم.‌ همراه‌بچه‌های‌گردان‌جلو‌می‌رید‌و‌قهرمان‌ بازی‌درنمی‌آرید.‌وظیفه‌ي‌شما‌فقط‌و‌فقط‌ رساندن‌قاطر‌ها‌و‌بار‌مهمات‌و‌سلاح‌و‌آذوقه‌ به‌بالای‌ارتفاعاته.‌ نبینم‌شور‌حسینی‌برتون‌داشته‌و‌دست‌به‌ اسلحه‌بردیدها.‌ مراقب‌خودتون‌هم‌باشید.‌ حالا‌بروید‌به‌قاطر‌ها‌برای‌آخرین‌بار‌سر‌بزنید».‌ سیاوش‌و‌یوسف‌حسابی‌بدن‌قاطرشان‌را‌ قشو‌کشیدند.‌بعد‌پتو‌های‌آماده‌و‌دوخته‌ شده‌را‌به‌تن‌قاطرها‌و‌جوراب‌های‌مخصوص‌ را‌پای‌آن‌ها‌کردند.‌ سیاوش‌هم‌مثل‌دانیال‌برای‌کوسه‌و‌بروسلی‌ نظرقربانی‌و‌آویز‌خریده‌و‌به‌سروصورتشان‌ آویخته‌بود.‌علی‌و‌حسین‌و‌اکبر‌مشغول‌ قشو‌کشیدن‌به‌بدن‌قاطرها‌شدند.‌ □ □□ آیفا‌های‌نظامی‌برای‌بردن‌قاطرها‌در‌تاریکی‌ شب‌با‌چراغ‌های‌کم‌سو‌از‌راه‌رسیدند.‌ یوسف‌و‌نیرو‌هایش‌در‌داخل‌اتاق‌خلوت‌کرده‌ بودند.‌کرامت‌غمگین‌و‌ناراحت‌در‌گوشه‌ای‌ سر‌پایین‌انداخته‌بود‌و‌ساکت‌بود. یوسف‌گفت:‌«دیگه‌وقته‌رفتنه.‌شاید...‌شاید...‌دوست‌ندارم‌از‌این‌حرف‌ها‌بزنم؛‌اما‌شاید‌این‌آخرین‌بار‌باشه‌که‌هم‌دیگر‌رو‌ می‌بینیم.‌بیایید‌همدیگر‌رو‌حلال‌کنیم.‌ هر‌بدی‌از‌هم‌دیدید‌حلال‌کنید.‌گذشت‌کنید».‌علی‌که‌به‌شدت‌متأثر‌شده‌بود،‌دست‌بر‌شانه‌حسین‌گذاشت‌و‌گفت:‌ «عرض‌کنم‌که،‌حسین‌جان‌منو‌حلال‌کن!» کم‌مانده‌بود‌حسین‌گریه‌کند،‌با‌مهربانی‌گفت:‌«تو‌که‌کار‌بدی‌در‌حق‌من‌نکردی‌بخواهم‌ حلالت‌کنم».‌ قبل‌از‌این‌که‌علی‌حرفی‌بزند،‌سیاوش‌ دماغش‌را‌بالا‌کشید‌و‌با‌لحنی‌ناراحت‌گفت:‌ «قضیه‌امامزاده‌داود‌و‌سیخونک‌به‌اون‌ قاطر‌که‌عصبانی‌شد‌و‌تو‌را‌گاز‌گرفت‌ کار‌علی‌بوده!» حسین‌با‌چشمان‌گرد‌به‌علی‌خیره‌شد.‌ علی‌که‌حسابی‌ترسیده‌و‌جا‌خورده‌بود،‌ به‌سرعت‌گفت:‌ «ببخش‌حسین‌جان.‌بچه‌بودیم.‌ به‌خدا‌از‌قصد‌این‌کارو‌نکردم.‌ خدائیش‌نمی‌خواستم‌اون‌اتفاق‌برات‌بیفته».‌ حسین‌دندان‌قروچه‌کرد‌و‌گفت:‌ «الان‌کاریت‌ندارم‌اما‌دعا‌کن‌بعد‌از‌عملیات‌ چشم‌به‌چشم‌نشیم،‌اون‌وقت‌حسابمو‌ باهات‌تسویه‌می‌کنم».‌سیاو‌ش‌گفت: «حسین‌جان‌باید‌منم‌حلال‌کنی.‌حتماً‌باید‌ این‌کارو‌بکنی».‌ حسین‌پرسید:‌«تو‌یکی‌چه‌بلایی‌سرم‌آوردی؟»‌ سیاوش‌خودش‌را‌از‌معرض‌حمله‌مستقیم‌ حسین‌دور‌کرد‌و‌گفت:‌ «یادت‌می‌آد‌رفتیم‌بالای‌ارتفاعات‌و‌تو‌از‌اون‌ بیسکویت‌ها‌خوردی‌و‌هی‌از‌خوشمزه‌بودن‌ و‌ملس‌بودنش‌تعریف‌کردی؟» حسین‌به‌فکر‌فرو‌رفت.‌ به‌پیشانی‌اش‌چین‌انداخت.‌ بعد‌چهره‌اش‌باز‌شد‌و‌لبخند‌زد:‌ ‌آره.‌اما‌خیلی‌عجیبه.‌بعد‌از‌اون‌روز‌هر‌چی‌ از‌اون‌بیسکویت‌ها‌خوردم،‌دیگه‌اون‌مزه‌ رو‌نداد. ‌آخه...آخه....‌قسم‌خوردی‌کاریم‌نداشته‌ ‌باشی‌ها.‌ ‌حالا‌بگو‌چی‌شده. حقیقتش‌کوسه‌ی‌جنوب‌روی‌اون‌‌بیسکویتها‌خراب‌کاري‌کرده‌بود.‌ من‌دلم‌نیامد‌بندازمشون‌دور.‌ آخه‌بچه‌های‌بالای‌قله‌خیلی‌گشنه‌بودند.‌ هر‌چی‌به‌تو‌گفتم‌از‌‌اونها‌نخور‌گوش‌نکردی.‌ حالا‌فهمیدی‌چرا‌میگفتم‌از‌‌اونها‌نخور؟»‌ علی‌و‌دانیال‌هرهر‌خندیدند.‌ حتی‌یوسف‌و‌کربلایی‌و‌مش‌برزو‌هم‌ به‌خنده‌افتادند.‌کرامت‌هم‌نتوانست‌جلوی‌ ‌خندهاش‌را‌بگیرد.‌ حسین‌که‌آثار‌بدبختی‌و‌جنون‌در‌‌چهره‌اش‌ بیداد‌میکرد‌با‌دستهای‌مشت‌کرده‌نعره‌زد:‌ «‌ای‌خدا،‌چرا‌من؟‌سیاوش‌من‌جنی‌ام!‌از‌حالا‌سعی‌کن‌جلوی‌چشمم‌نیایی‌والا‌هرچی‌دیدی‌از‌چشم‌خودت‌دیدی.‌ ای‌لعنت‌به‌اون‌‌بیسکویتها.‌ وای‌حالم‌به‌هم‌خورد.‌ دیگه‌کسی‌نمونده‌بلایی‌سرم‌آورده‌باشه‌ و‌بخواد‌حلالیت‌بگیره؟‌وای‌دلم!»‌ حسین‌عق‌زنان‌دوید‌بیرون‌تا‌بالا‌بیاورد.‌ گرچه‌فایده‌ای‌نداشت،‌هفته‌ها‌قبل‌آن‌ بیسکویتِ‌ترش‌و‌ملس‌همراه‌رسوبات‌ ‌کوسه‌ی‌جنوب‌در‌‌معده‌ی‌حسین‌هضم‌شده‌ بود‌و‌اثری‌از‌آن‌باقی‌نمانده‌بود.‌ جلسه‌‌ی‌خداحافظی‌و‌حلالیت‌گرفتن‌به‌این‌شکل‌تمام‌شد‌و‌آن‌ها‌همراه‌‌قاطرهای‌شان‌ رفتند‌تا‌سوار‌آیفاها‌شده‌و‌به‌منطقه‌عملیاتی‌ بروند.‌ ادامه دارد... ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯‌
🍁 پاییز و یک‌ جادهٔ خیس... و تا چشم کار می‌کند جای تو خالیست… 📌 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج 🖼 ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯‌
حاج سیدرضا نریمانی4_5929517697216813277.mp3
زمان: حجم: 8M
معرفت...🥀 👤 حاج سیدرضا 🔊 #,وارث 💚 ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯‌
🤔 🧠 آن کدام سوره است 🧠 اگر حرف اولش را برداریم 🧠 اسم پسرانه می شود ؟ 👌🏻 انتشار باشما کوتاهی نکن ☹️ ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯‌
*تنها برنامه‌ ریزی موفقم اینه که ... ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯‌
@bornamontazertagmp3_دادگاه-خصوصی.mp3
زمان: حجم: 1.8M
هر جور بود داشتم خودم رو می‌رسوندم به منبع آب که یه عالمه موجود عجیب اومدن سراغم🤯 ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯‌
شرح در تصویر 🤣🤣🤣 ╭┅───☆•°💙°•☆───┅╮ 🦋 @setaresho7 🦋 ╰┅───☆•°💙°•☆───┅╯‌