eitaa logo
ستاره شو7💫
751 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2هزار ویدیو
50 فایل
یه ستاره💫 کاشتم واسه تو روشن و زیبا یه ستاره تو دلم💖 جا گذاشتم رنگ فردا... ارتباط با موسسه هفت آسمان @haftaaseman ارتباط با ادمین: @admin7aaseman ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد معتز آقائیتند خوانی قرآن کریم-جزء شش.mp3
زمان: حجم: 5.1M
💠تلاوت تحدیر (تندخوانی)💠 ⚜ ⚜ 💐 هدیه به حضرت قاسم بن الحسن(ع) ⏲ «در۳۰دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 فایل را به دوستان خود هدیه دهید. 👨🧕 🌸⃢ 🪴🌟@setaresho7 ⇧اینجا،
ستاره ها کانالمون ✌️
🌷بيـدار شو امـروز از زندگى ، از خنده گل🌷 💖از عطر صبح، از طلوع خورشید لذت ببـر☀ 🌷گلايه و تلخى را بسپار به نسيم تا با خودش ببرد 💖زندگى پرازشادى هاى كوچک هست ، آنها را درياب🌷 سه شنبه تون ناب 💖
ستاره شو7💫
وشایداین‌بهار درخت‌آرزوهایمان‌جوانه‌زد... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
• بچه ها لحظه افطار دعا برای فرج اقاجانمان یادتون نره
ستاره شو7💫
√ √ دوتا #چالش دارم براتون #اول اینکه هر نفر به نیت 14 معصوم علیهم السلام چهارده نفر از دوستانش را
😳😐😳😐 یعنی شماها هر کدومتون دوتا رفیق نداشتین بیارین ستاره شو چالش شرکت کنید هدیه بگیرین!!!!!! بچه ها زیادمون کنید برسیم 1000 تا همت کنید ماه رمضان باشه بشه یه تیر و دو نشون زد بعد خودمون فرصت از دست بدیم واحسرتا....
طرف عجب عشق هوندایی بوده😄 فرمون اضافه اش منو کشته😂😅😅😅😁 👨🧕 🌸⃢ 🪴🌟@setaresho7 ⇧اینجا،
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاره شو7💫
#رمان #قسمت_شصت_و_دو نگاهی به برهان انداخت. برهان اشکهای روی گونه اش را پاک کرد 😢و گفت: اهالی باغ
همه ساکت شدند. صدای صلوات هم دیگر به گوش نمیرسید. برهان پرواز کرد تا شاید از آن بالا ببیند چه کسی به آنها نزدیک می‌شود. کمی بعد آهویی زیبا 🦌از پشت درختان بیرون آمد و با صدایی نازک و شیرین گفت: بچه ها بیاین دوستان ما اینجا هستند.😍 دوباره ذکر صلوات بلند شد. صدای صلوات تا زمانی که هفت آهو از پشت درختان بیرون نیامده بودند ادامه داشت. آهوها ساکت شدند. آهویی که خال های بدنش از دیگر آهوها درشت تر و زیباتر بود جلو آمد و با همان صدای نازکش گفت: سلام✋🏼 با اجازه ی دوست عزیزم برهان. جواب سلام اهالی در دشت پیچید. آهو به محمدجواد نزدیک شد. روی دوش آهوها بسته های هدیه قرار داشت. آهو در چند قدمی محمدجواد ایستاد و گفت من مارال هستم. مسئول تحویل هدایا. محمدجواد! این هدیه مال توئه. اون رو قبلاً برای خودت فرستادی.🧐 بسته ای را به محمدجواد داد🎁 محمدجواد بسته را گرفت و از آهو تشکر کرد. آهو گفت: «گر میخوای بازم هدیه ای بگیری مراقب استوانه باش. به امید دیدار مجدد.👋 خداوند مهربان و بخشنده پناه و محافظ شما است. بعد با ذکر صلوات از اهالی باغ قرآن دور شدند. محمد جواد نگاهی به برهان انداخت.🙄 برهان گفت: چرا معطلی؟ بسته رو باز کن. محمدجواد سریع بسته را باز کرد. درون بسته یک پیراهن و شلوار سفید بود. لباس خوشبویی که عطرش را تا حالا نشنیده بود. ادامه دارد..... ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 👨🧕 🌼⃢ 🍂🌟@setaresho7
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا