eitaa logo
امامزاده سیدمحمد(ع) هفتادُر اردکان
237 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
913 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ ♦️ و قال مولانا المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ‏ الدُّمُوعِ‏ دَماً و هر صبح و شب برای تو ناله می‌کنم و به جای اشک بر تو خون می‌گریم. ♦️مجلس روضه و محفل اشک در رثای سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران با وفایشان به نیت تعجیل در امر فرج 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْح ولعن أعدائهم اجمعین🌷 💠وقایع روز ششم محرم💠 از مهمترین اتفاقات روز ششم محرم سال 61 قمری: 1⃣ در این روز عبیداللّه بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می فرستند. 2⃣ در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین (ع) عرض کرد: یابن رسول اللّه! در این نزدیکی طائفه ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم. 🌹 امام (ع) اجازه دادند و حبیب بن مظاهر نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می کنم، آنان پذیرفتند. و سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می رسید برخاستند و برای یاری امام حسین(ع) حرکت کردند. آنان در میان راه با 400 سواره از سپاه عمر سعد درگیر شدند، هنگامی که یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد. 🌷 حبیب بن مظاهر به خدمت امام(ع) آمد و جریان را بازگو کرد. امام(ع) فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ منبع ۱.فیض الاسلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ۲.لهوف سید بن طاووس والسلام علیک یا عبدالله بن الحسن روضه فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام یعنی حضرت عبدالله علیه السلام 10 ساله و حضرت قاسم 13 سال سلام بر آخرین سرباز عاشق کربلا یک نفس آمده‌ام تا که عمو را نزنی که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی ذکر لا حول و لا از دو لبش می‌بارد با چنین نیزۀ سر سخت به لب‌ها نزنی عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ می‌شود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟ نیزه‌ات را که زدی باز کشیدی بیرون می‌زنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟ من از این وادی خون زنده نباید بروم شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی السَّلَامُ عَلَی عَبْدِاللهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الزَّكِی یادی هم داشته باشیم از حضرت قاسم علیه السلا یا قاسم بن الحسن مرکب سوار کوچک کرب وبلا شدی زهرا شدی،علی شدی ومصطفی شدی وقتی عسل ز لعل لبت بوسه ای گرفت تنها سواره ی حسن مجتبی شدی قاسم بن حسن (ع) قاسم بن حسن (ع) : نوجوان شهید عاشورا در رکاب سید الشهدا (ع) فرزند گرامی امام حسن مجتبی (ع) . روز عاشورا سن او به حد بلوغ نرسیده بود . برای میدان رفتن از امام خویش اجازه خواست . ابا عبدالله چون نگاه به او افکند ، وی را در آغوش کشید و گریست ، آنگاه اجازه داد . قاسم خوش سیما بود . سوار بر اسب شد و عازم میدان گشت . در جنگی دلاورانه به شهادت رسید . هنگامی که بر زمین می افتاد عمویش ابا عبدالله (ع) خود را بر بالین او رساند ولی او در حال جان دادن بود . پیکر او را آورد و کنار شهدای اهل بیت قرار داد . ✅ :و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون 24 مرداد 00 برابر با ششم محرم الحرام 1443 ه ق