آقا سید جوری من طلبه ساده رو تحویل میگرفت انگار استادش رو دیده
خنده های نازنین و از سر تواضعش از یاد من نمیره
سلام تازه امروز اومدم کانالشون انگار چند ساله می شناسمشون چقد دوس داشتم تشیع جنازشون بیام ولی حیف 😢😢
همش کانالشون زیر ورو میکنم بغض داره خفم میکنه 😢
یکروز وسیله منو گرفت ک کاری انجام بده وقتی اومد گفت ب کجاها رفته گفتم چرا ب من میگی گفت میگم حق الناس نشه اگه بیشتر با ماشینت رفتم
انالله وانا الیه راجعون
ضایعه درگذشت حجت الاسلام آقای سیدرضا محبوبی (ره) که از فضلا وخطبای جلیل القدر شیعه بود را به خاندان های محترم سیادت و محبوبی و علاقمندان به ایشان و عموم مردم بروجرد تسلیت عرض مینمایم.
قطعا خدمات شایسته ایشان به مکتب تشیع ،تألیفات و بیانات ایشان بر فراز منابر اهل البیت علیهم السلام ذخیره ایشان است.
حشرالله مع امیرالمومنین صلوات الله وسلامه علیه.
از درگاه خداوند سبحان علو درجات ایشان را خواستارم.
محمدجواد علوی بروجردی
سلام علیکم
تسلیت عرض میکنم
من اقا سید رو نمی شناختم
کانال آقای حامد امامی نژاد رو نگاه میکردم
تا نوشته بود عزیز برادرم اقا سید محبوبی
یهو انگار یه جذبه ای داشته این سید بزرگوار رفتم سرچ کردم کانال ایتای این آقاسید بزرگوار رو پیدا کردم
از همون عصر تاحالا پیگیرم
و به همه ی دوستان عکس اقاسید رو فرستادم که نماز شب اول قبر بخونن
میگفتن کی هست
لینک کانال آقا سید رضا رو براشون میفرستادم
واقعا خوشا به سعادتشون😭که ماهاییکه اصلا ندیدیمشون و نمیشناسیمشون چنین به دلمون نشسته این سید عزیزی که انگار گمنام بوده و الان خوشنام تر شده😭
نماز لیله الدفن روکه خوندم سبکتر شدم و از سید خواستم که ما رو هم دعا بفرمایند
ماهم بعد از رفتنمون چنین ناشناس ها برایمان نماز وحشت بخوانند😭
اقا سید خداروشکر که شما عاقبتتون بخیر شد
الحمدالله کماهواهله
سفرتون بخیر
دعای پدرو مادر و دوستان و غریبه ها😭 بدرقه راهتون
شش ماه پیش در سفر حج با سید آشنا شدم. همسفرها «یوزارسیف» صدایش میکردند.
با اولین سخنرانی همه دلبسته سید شدیم. اخلاص، تواضع و اتقان در کلام سید موج میزد.
در منا سید بعد از آن که از جمال و کمال حضرت اسماعیل و فضایل حضرت ابراهیم برایمان گفت، چنان روضهای از علی اکبر برایمان خواند که هرگز مشابه آنرا نشنیده بودم. دل سنگ را آب میکرد. با همه سختی اعمال حج ندیدم لبخند از لبانش محو شود. این تشییع امام حسینی شایسته او بود.
خداوند به همه ما صبر عنایت فرماید.
«آه! که چه منبر رشکبرانگیزی!»
همان ساعاتی که فرمانده داشت این کلمات را بر زبان جاری میکرد:
«انَّ المؤمن یُجاهد بنفسه و سیفه و لسانه؛
مؤمن جهاد میکند،
گاهی با جان خودش، میرود جبهه،
گاهی با شمشیر خودش، از سلاح استفاده میکند و
گاهی با زبان خودش.
جهاد با زبان یکی از انواع مهمّ جهاد است و
گاهی اوقات از جهاد با جان هم
تأثیرش بیشتر است...»
یکی از سربازان فرمانده،
داشت آخرین نفسهایش را نذر این راه میکرد؛
روز میلاد مادرش به انتها نرسیده بود که سید از سِجن دنیا پرکشید... آه که چهقدر سیدِ ما، مادری بود... مادرش چه کشیده، چه کشیده در این دوران سخت بیماری؛
سید طاقت دیدن درد مادر نداشت، قصه برعکس شد... سید جلوی چشمان مادر آب شد... اوج عشق مادرش را میشد در سفر حجی ببینی که مادر بعدازسالها انتظار تقدیم سید کرده بود...
گواهی میدهم
سید درد کشید، اما لب به ناله وانکرد؛
سید نفسهایش را برای رضای مولا خرج میکرد؛
سید نفسنفسِ کلامش، منبرش، روضههایش، خرج مولا بود؛
سید در همین دوران کسالت، منبرش تعطیل نشد؛ از هیأتهای بزرگ تا روضههای خانگی، سید کم نگذاشت...
اصلاً روی منبر نفس تازه میکرد، انگار که هنگام منبر، مشغول شیمیدرمانی باشد، زنده میشد.
آه! که چه منبر رشکبرانگیزی! او منبر را زندگی میکرد.
حیات او به جهادش بود، او مرد تکلیف بود، مرد جهاد بود، مجاهد بود... مجاهد جهادتبیین...
سید تا آخرین نفس از جهادتبیین دست نکشید...
آری،
جهاد ادامه دارد...، تا آخر...
جهاد با نفْس؛ تا آخرین قطره خون
جهاد با سیف؛ تا آخرین فشنگ
جهاد با لسان؛ تا آخرین نفَس
#سیدرضا_محبوبی
✍️ #رحیم_آبفروش
▫️@qoqnoos2
سلام
من خادم قسمت نوجوانان حرم مطهر هستم.
توی هیئت های هفتگی ای که داریم ی چند باری آقاسید تشریف آورده بودن و من هم از همین طریق ایشون رو شناختم.
از وقتی این خبر رو شنیدم چون نمیتونستم بیام مدام کانال رو چک میکردم تا پیگیر ماجرا باشم.
واقعا چهره نورانی و کلام نافذ و نرم و دلنشینی داشتن.مخصوصا توی رفتار با نوجوون ها.
خدا رحمتشون کنه.انشاءالله که سر سفره حضرت زهرا سلام الله علیها هستن و به یاد ما هم باشن🖤😭
سلام
من مادر یکی از دوستان آقا سید رضا هستم که سال پیش در سفر کربلا با ایشون همسفر بودیم،از دیروز تا حالا کارم فقط شده گریه،گریه،گریه 😭
حالم خیلی بده،اخلاص ایشون باعث شده اینچنین اشک بریزیم
افسوس میخورم که انسانهای خوب اینقدر زود میرن
هر لحظه به فکر جگر سوخته مادر سید عزیز هستم،برای یک مادر داغ از دست دادن فرزند بسیار سنگین و دلخراشه،بخصوص همچین فرزندی
روحشون شاد و یادشون گرامی
توفیق داشتم چند باری همراهی میکردم سید عزیز و برای حضور در هیت
چقدر مهربون
چقدر خوش برخورد
چقدر خوش سیما
بقول یکی از دوستان هیتی
سید ما رو چشم زدن
بد هم چشم زدن
بقول استاد# امیری طیبی دلتنگ خنده هایت سید جان
از دیروز خانواده ما انگار عزیز از دست دادن
با اینکه خیلی صمیمی نبودیم با ایشون ولی مجذوب شدیم ی
انا لله و انا الیه راجعون
خاندان محترم محبوبی و سیادت
خبر تلخ پر کشیدن سید رضای عزیز را که شنیدیم جگرمان سوخت
یاد چهره همیشه خندانش ، یاد تلاشها و مجاهدتهای همیشگیش برای انقلاب، یاد خلوصش ، یاد برادر شهیدمان را برایمان تداعی میکرد.
اصلا سید رضای عزیز برای همه ما جور دیگری عزیز بود .
از دیشب که خبر آسمانی شدنش را شنیده ایم اشک چشمانمان خشک نشده و بغضی سنگین راه گلویمان را بسته است .
روح بلند و مطهرش ان شاءالله همنشین حضرت علی اکبر باشد و میهمان مادر پهلو شکسته .
این مصیبت سنگین را به شما تسلیت عرض نموده برای آن عزیزسفر کرده رحمت الهی و برای شما در این امتحان سخت صبر و اجر مسألت داریم .
باشد که شفیع ما باشند ان شاءالله
خانواده شهید احمد گودرزی