بسمه تعالی
چار سالت بود روزِ سرخِ عاشورایِ خون
چار سالت بود دیدی محشرِ کبرایِ خون
نعشِ پاکِ آسمان را خفته دیدی بر زمین
سرو را دیدی که بر خاک آمد از بالایِ زین
ماهتابی در میانِ ابرها افتاده بود
آفتابی زیرِ سُمِ اسبها جان داده بود
دختری دیدی که خون از گوش هایش میچکید
او سه سالش بود و بر خارِ مُغیلان می دوید
از خدا می خواستی بازو و شمشیرت دهد
خنجر و اسب و کمان و دشنه و تیرت دهد
از خدا می خواستی چون فاتحِ خیبر شوی
بی هَماوردی مثالِ حضرتِ حیدر شوی
تا بتازی در میانِ لشکرِ خفاش ها
بر سرِ خاک افکنی بال و پرِ خفاش ها
منتشر سازی کلامُ الله را در هر کران
نورِ حق را پخش گردانی تو در کُلِ جهان
بعدها وقتی امامِ پنجمِ انسان شدی
تا تمامِ خلق را فرمانده و سلطان شدی
باز هم مانندِ اجدادت ، کسی دورت نماند
هیچ کس مردانه شعرِ با تو ماندن را نخواند
تیغِ حیدر بود در دستت ، ولی یاری نبود
در حصارِ کرکسان بودی و عماری نبود
ذوالفقارِ تیزِ حیدر در غلافِ صبر ماند
آفتابِ تیغِ خشمت در حصارِ ابر ماند
حق تو را فرمود : 《 باقر! حرکتی آغاز کن
راهِ حمله بسته ، راهِ دیگری را باز کن
ذوالفقارِ علم را باید درآری از غلاف
با سلاحِ علم باید رفت اکنون در مصاف
تیز کن شمشیرِ دانش را به جنگِ جاهلان
تا که دریابند حق با کیست ، جمعِ عاقلان
گرچه تیغی نیست در دستِ تو هنگامِ ستیز
هر کلام از واژه هایِ منبرت ، یک تیغِ تیز
هر کدام از نکته هایت ، تکسواری بی نظیر
هر حدیثی از تو دل را می شکافد مثلِ تیر
هر کلاسی که تو دائر میکنی ، یک پایگاه
هر جوانِ مکتبت ، رزمنده تر از یک سپاه
باقر! ای فریادِ هفتم ، پنجمین طوفانِ نور
اینک این شمشیرِ دانش ، این تو و این قومِ کور》
دشتِ دانش ، تکسواری چون تو ای باقر! ندید
شد گلستان هر بیابانی که حرفت را چشید
رود شد ، دریا شد ، اقیانوس شد اندیشه ات
در زمین شد منتشر ای نخلِ دانش! ریشه ات
جاهلی دانا اگر گشت از دَمِ عیسایِ توست
ظلمتی روشن اگر گشت از یدِ بیضایِ توست
تیرِ تیزِ بینشت ، بشکافت مویِ علم را
از میِ توحید پُر کردی سبویِ علم را
عالم و آدم ، تمامی مستِ این پیمانه ات
مکتبت شمع و تمامِ سینه ها پروانه ات
میلادش مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش(عج) ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
به پیشِ بچه هایت ای یمن! ، هر گنده لاتی ، ریز
زنانت مرد می زایند ، ای خاکِ دلاورخیز
بزرگ آنقدر در چشمِ تو می باشد خدایِ تو
شده دنیا و مافیها ، به چشمت کوچک و ناچیز
یمن! اطفالِ تو ، خیلی به سرعت مرد می گردند
چه می پاشی به جایِ کود در این خاکِ حاصلخیز؟!
بگو ای پهنهء غیرت! ، به جامِ کامِ اطفالت_
چه می ریزی که از مردانگی شد جانشان لبریز؟!
قیامت کرده ای برپا ، یمن! با کودکانِ خود
جهان را کرده ای مبهوتِ خود ، ای خاکِ رستاخیز!
نداری باکی از شیطان و ناو و بمب هایِ او
چرا که کودکانت را به ایمان کرده ای تجهیز
نماندی در غلافِ صبر و سازش با ستم ، زیرا_
نماند در نیامش کُند ، هرگز ذوالفقارِ تیز
بگو دشمن بتازد با تمامِ ادعایِ خود
که بشمارند آری جوجه ها را آخرِ پائیز
سلامتی و توفیق و پیروزی ملت غیرتمند یمن (((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
سپاهِ پاسداران! ای تو پُتکِ مرگِ اسرائیل
بزن که خوب می کوبی ، چه در اِدْلِب ، چه در اَربیل
بیا با موشکِ خیبر شکن ، چون فاتحِ خیبر_
بِکُن دژهایِ صهیون را ، به یک ویرانه ای تبدیل
تَهَمْتَن! صبر جایز نیست ، زین کن زود رخشت را
که باید تاخت بر دیوِ ستم ، فی الفور ، با تعجیل
عصایِ دستِ موسی ، موشکِ هایپرسونیکِ تو
برایِ غرقشان بشکاف حیفا را شبیه نیل
سقوطِ موشکت ، ایلِ سقط را می کند اسقاط
ابابیلِ تو با سجیل ، ساقط سازد اسقاطیل
شود روزِ شب اندیشان ، جَهَنَّم از شبیخونت
به شب می تازی و صبحش جنازه می دهی تحویل
به جایِ صور ، در سکو بِدَم ، تا غُرش موشک_
همین الان کند بر پا قیامت ، قبلِ اسرافیل
سپاهِ پاسداران! تو سراپا رحمتی ، زیرا_
تو جانِ ظالمان را ، می ستانی مثلِ عزرائیل
اگر سر تا بپا مکر است ، این روباهِ اَنگل یِس
تو خَیرُالماکرینی ، نیست پیشت جز خری ، چرچیل
سپاهِ پاسداران! ای بسیجی هایِ بی ترمز
دَرِ گوشِ شما غیر از ولایت بر همه تعطیل
سپاهی از اَبابیلی ، ولایت امر فرماید_
تو با رگبارِ سجیلت ، بتازی بر سپاهِ فیل
به سر می پرورانی آرزویِ دفنِ اسرائیل
اگر موشک نشد ، با چنگ و دندان ، با کلنگ و بیل
تو چون هابیل ، پیغام آورِ مهری ، سپاهِ عشق!
که می خواهی بپاشد از هم این ایلِ همه قابیل
که می گوید که در ایران ، شبیه حاج قاسم نیست؟!
سلامی هست و حاجی زاده هست و حاج اسماعیل
توفیق سپاهیان عزیز ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میلادش مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش (عج) ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
کــَرَم ذره ای از کِـــرامـــاتِ تــــو
هـمــه دست و دل بـازهـا ، مــاتِ تـــو
سـخـاوت گـــــــدایِ درِ خـانـــه ات
تـو شـمـعـی و ایـثـار ، پـــــروانـه ات
تـو از آسـمــان نـیـز بـخـشـنـده تـر
تـو از مـهــــر بـر خـاک ، تـابـنـده تـر
عطشناکِ یک جرعه ات ، چشمه سار
وَ مـجـنــونِ لـیـلایِ رویـت ، بــهــــار
تــمـــامِ گــذشـت! ای جـــــوادِ نُـهُـم
الا ای کــریـمـان هـمـــه در تـو گُــم
تو جـاری شـوی ، سـبـز گردد کـویـر
بـبـاری ، جـوان مـی شود نـخـلِ پـیـر
بـیـابـان نَـمـانَـد بـه رویِ زمــیــــــن
زمانی کـه مـــی بـاری ای نـازنـیـن!
چـه در وصفِ جُودِ تو بـاید نوشت؟!
گُـلــی از گـلـسـتـانِ بـذلـت ، بـهـشـت
تــو ای بـحـرِ مـوّاجِ دُرهـایِ فـضل!
جـوادی و یـک فـضلِ تو جُود و بذل
تـویـی قـلـۀ هرچه خوبی کـه هـست
تـویـی آنـکـه بـر اوجِ خوبی نشست
چـه گـویم من از علم و آگـاهـیت؟!
دو عـالَـم فـــــدایِ خــــدا خـواهـیت
خـدا خـواهـیت ، مـسـت مــی سازدم
و از دام ، بـیــرون مـــــــــی انـدازدم
از ایـن دامِ دنـیـایِ پُـر زرق و بـرق
که گـشـتـیـم غرقـش ز پا تا به فرق
خـدا خـواهـیـت تـا خـدا قـد کـشـیـد
کـبـوتـر شـــد و تـا نـهــایـت پـــریـد
فـقـط چـارده تـن ، چـنـیـن پَــر زدنـد
بـه عرشِ خدا ، این چـنـیـن سر زدند
از ایـن چـارده تـن ، یـکـیـشـان تویـی
هـمــــــه مُـتـقـی و تَـقـیـشـان تویـی
زبـان زد شد آخر ، خـدا خواهـی ات
شد آخر چو حـیـدر ، خدا خواهی ات
شـبـیـه پـدر گـشـتــــی آخـر پـسـر!
گــرفــتــــی پـسـر! راه و رسمِ پـدر
فــــدایِ تــو و خـاکِ پـایِ عـلــــــی
دلـم کـرده امـشـب هــوایِ عـلـــــی
هـوایِ امـیـــری کـه مـثـلـش نـبــود
دلـیـری که هر قـلـعـه ای را گـشـود
بـیـا فـاتـحِ قـلـعـۀ قــلـــــــبِ مـــــن
بـیـا یک شب ای مردِ خـیـبـر شـکـن
بـیـا و بـه بـازویِ خـیـبـر گــشــــــا
دلِ مـثـلِ سـنـگِ مـــــــرا وا نـمــــــا
تــو مـثـلِ پـدر ، غـرقِ خـالـق شـدی
خدا را چو حـیـدر تو عـاشــق شدی
مــن و مــا فــــدایِ خـدا خـواهـیـت
بـمـیـرم بـرایِ خُـــــــــدا خـواهـیـت
خـدا خـواهـیت رویِ مـنـبـر نشست
به مـنـبـر چـو مـولایِ قـنـبـر نشست
بـه چـرخـش درآورد تــیـــــغِ زبـان
چـو بـنـشـسـت بـر اسبِ تـیـزِ بـیـان
کـلامِ تـو روشـن ، پـیــامِ تــــو روز
وَ رفـتــارِ تـو ، شـمـسِ گـیـتـی فـروز
شـد از نـورِ رویِ تـو آخـر ، تــبــــاه_
شـبِ تــارِ خـفـاشــهـــــایِ سـیــــاه
نــفـــــاقِ خـــوارج نـیــاورد تـــاب
کـلامِ تـــــــو را ، وارثِ بـــوتــــراب!
بـه جـــانـت فـتـادنـد خــفـــاشـهــــا
تــــــو را زهـر دادنـد خــفـــاشـهــا
کـه نـورِ تـو نـابـود گـردد ، جـــــواد!
وَ خـورشـیـدِ تو دود گردد ، جـــــواد!
ولـی تـا ابـد ، نورِ جـان روشن است
وَ خـورشـید در آسمان روشن است
نـگـردد بـه والله خـامــوش و سـرد
چـراغـی کـه روشن خـــداونـد کـرد
تو نوری و در چـشم و دل زنده ای
تو بـاقـی چـو خـورشـیدِ تـابـنـده ای
بـیـا بـر شـب تــارِ مــــا هـم بـتـاب
تـو ای شـمـسِ جـــاویـد! ای آفـتـاب!
میلادش مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش(عج) دمادم (((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
✅#اطلاعیه
با سلام و عرض ادب
✅ضمن تبریک میلاد مفرح السرور مولا امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) و روز پدر به آگاهی میرساند مراسم جشنی در روز چهارشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۲ مقارن با اقامه نماز مغرب و عشاء با مدیحه سرایی شاعر اهل بیت (ع) برادر سید علیرضا حسینی مسئول کانون شعرای آیینی پاکدشت برگزار میشود.
✅مکان : مسجد حضرت زینب (س)
◀️پایگاه بسیج شهید ابوالفضل راه چمنی
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)
بسمه تعالی
«نعره ای از عالم اعلی»
پیش از آدم ، حضرتِ ربِ جلیل
پرسشی کرد این چنین از جبرئیل:
«ای که عمری در کنارم بوده ای
لحظه لحظه در جَوارم بوده ای
ای که مخفی بر تو هرگز نیستم
پاسُخَم ده ، «تو که ای ، من کیستم؟!»
چون شنید او ، این از آن یکتا صَنَم
داد پاسُخ : « تو تویی و من منم »
حضرتِ دلبر دلش بگرفت از این_
پاسُخِ ناچیزِ جِبریلِ امین
دیگر او را در کنارِ خود نخواند
از جَوارِ پاکِ خود او را بِراند
شد رها از سمتِ دلبر چند تیر
جبرئیلِ تیز پَر افتاد زیر
سالها با اشکِ گرم و آهِ سَرد
از غم و دردِ جدایی گریه کرد
سالها او لب به إستغفار داشت
خون به چشم ازدوریِ دلدار داشت
آنقَدَر بر آسمان ها چشم دوخت
تا دلِ دلبر به حالِ او بسوخت
بالهایِ بسته اش را باز کرد
باز هم روحُ القُدُس پرواز کرد
آمد و آمد کنارِ دلبرش
لاکِن از شرمندگی پائین سرش
چونکه گردیدند گرمِ گفتگو
حَق سوالِ پیش را پرسید از او
در جوابِ پرسشِ محبوبِ خویش
دَم نَزَد جِبریل بیش از حرفِ پیش
خشمِ حق شد شعله اش افروخته
بالِ جِبریلِ امین شد سوخته
جِبرئیل از جانبِ عرشِ بَرین
ناگهان افتاد بر رویِ زمین
باز هم سرگرمِ اشک و آه شد
باز دور از دلبرِ چون ماه شد
نوحه خوان می گفت با فریاد و داد
مرگ بر هر گفتۀ ناپُخته باد!
روز و شب از چشم ها خون می گریست
در غمِ لیلی چو مجنون می گریست
تیشه می زد بر دلِ سنگینِ خود
عینِ فرهاد از غمِ شیرینِ خود
عاقبت اَلعَفو و یارَب یارَبش
آن همه بیداریِ نیمه شبش
باعثِ بخشیدنِ جِبریل گشت
از سرِ تقصیرِ او دلبر گذشت
جِبرئیل این بار هم پَر باز کرد
باز سرخوش تا خدا پرواز کرد
چونکه جِبریلِ امین را دید دوست
آن سوالِ پیش را پرسید دوست
خواست جِبریلِ امین چون آن دو بار
«تو تویی و من منم» گوید به یار
ناگهان فریادی از بالا شنید
نَعره ای از عالمِ اَعلی شنید
نَعره ای از بانگِ تُندَر سخت تر
گوشِ رَعد از غُرِشِ آن نَعره کر
صاحبِ آن نَعره گفت«:ای جِبرِئیل
این چنین ده پاسُخِ رَبِ جَلیل
تو عزیزی ، من ولیکن خوارِ خوار
من خَزانم ، تو ولی هستی بهار
تو رحیمی ، من ولی نامهربان
تو قوی هستی ، من اما ناتوان
تو غنی هستی ، ولیکن من فقیر
تو بزرگی ، من ولی هستم حقیر
تو همه خوبی ، من اما جمله بد
ما به تو محتاج و تو اما صَمَد
سخت ناخن خشکم اما تو کریم
زیرِ صفرم من ، تو بر اوجی مقیم
ناشکیبا هستم و هستی صبور
من شبی ظُلمانی و هستی تو نور
قطره ای ناچیزم و دریا تویی
من غلام و چاکرم ، آقا تویی»
بعد از این که خوش سرود از این قبیل
زد بُرون از پرده ، دیدش جِبرِئیل
تکسواری بود پاها در رکاب
ماه سیمایی اسیرش آفتاب
در بلندی سَروها دیوانه اش
در قشنگی شمع ها پروانه اش
از نگاهش هر سیه چشمی تلف
مژه هایش تیرهایی بر هدف
چشم هایش تیزتر از بازها
ابرویش استادِ تیراندازها
بر سرِ شب سایه یِ گیسویِ او
بیدِ مجنون بی قرارِ مویِ او
از لبِ چون غنچه اش گُل در عَجَب
جمعِ گلها ، بُلبُلِ این غنچه لب
با نمک اما دهانش پُر عسل
خاکپایِ خطبه هایش هر غزل
گفت جِبریل: «ای خدا این شخص کیست؟!»
پاسُخ آمد: «این ولیِ من علیست»
میلاد مولای عقل و عشق ، آقا امیرالمومنین علی (صلوات الله و سلامه علیه) مبارک
بر وجود مقدسش و تعجیل در فرج فرزندش (عج) ، دمادم(((صلوات)))
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)