eitaa logo
استراحت بماند بعداز شهادت🇵🇸
10هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
19 فایل
﴾﷽﴿ ✅ اطلاع رسانی برنامه های : «مجموعه کافه شهدا» «گروه جهادی جمکرانی ها» «گروه های همدل علمدار جهاد» ارتباط با ادمین ها @kafe_shohada @kafe_shohada_2 ✨اجتماع قلوب بچه هیأتی های سومین حرم اهل بیت(ع)✨
مشاهده در ایتا
دانلود
"افطار دوم" "یا امیر المومنین" "شهيد مدافع حرم محمود رضا بیضائی" باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی‌ها، غربت‌ها و دوری‌هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود حقیقتاً.. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار سوم" "یا رقیه" "شهيد علی چیت سازیان" ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد. وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد. متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟ گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضه یتیمان اباعبدالله. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار چهارم" "یا زین العابدین" "شهيد ابراهیم هادی" ابراهیم در چندروز اولی که برای تمرین به ورزشگاه میرفت تیپ و لباسش ، ساک ورزشی اش،موهای او و حتی عطرش جوری بود،که افراد در حال عبور را مجذوب خود میکرد. همین باعث شده تعدادی از دخترها جذب او شوند. ابراهیم وقتی متوجه این موضوع شد از آن پس موهایش را تراشید وسایلش را داخل گونی ریخت و با شلوار کردی و پیراهن ساده به ورزشگاه رفت تا آن نگاه هارا از خود دور کند.... "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار پنجم" "یا باقر العلوم" "شهيد مهدی باکری" بخشی از وصیت نامه شهید : خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام . گر چه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم . می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته در گاهت نشوم . یا رب العفو ، خدایا نمیرم در حالی که از ما راضی نباشی . ای وای که سیه روز خواهم بود . خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی ! هیهات که نفهمیدم . یا اباعبدالله شفاعت ! آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربّش و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن . . "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار ششم" "یا امام صادق" "شهيد حسن باقری" ما مکلف به انجام وظیفه ایم . برایمان مهم نیست که عملیات پیروز بشود یا نه ، مهم این است که وظیفه مان را انجام بدهیم و جهاد فی سبیل الله انجام شود . گیریم حالا پیشرفت حاصل بشود یا نشود . ولی از آنجایی که خداوند صداقت رزمندگان اسلام را می بیند ، قطعا با پیروزی توام خواهد بود . این کارها همه از لطف خداست و هیچ چیزی ما نیستیم که انجام می دهیم . . "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار هفتم " "یا موسی بن جعفر" "شهيد مدافع حرم محمد رضا دهقان" اوایل آشنایی من و محمد رضا ، یادم می آید که به دلیل تسلط من به حرفه عکاسی زیاد در این مورد صحبت می کردیم . محمد به این رشته علاقه داشت و می گفت : به عکاسی علاقه مندم و در مقابل تو هیچ هنری ندارم. وقتی می دیدم اینطوری مودبانه حرف می زند و افتاده حال است به شوخی می گفتم : چقدر مودب هستی آقاجون شهید بازی در نیار . او جواب می داد : ما هنر شهادت نداریم . هر بار این جمله را از او می شنیدم در دلم نهیبی می زدم و نگاهی به چهره محمد می کردم و در دلم می گفتم : احساس می کنم تو هنرش را داری . به خودش هم چندبار گفتم . جوابش این بود :《من آرزوی شهادت دارم اما خداوند صلاح ما را بهتر می داند》. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار هشتم" "یا امام رضا" "شهيد حسین خلعتبری" یکی از عملیات‌ها حسین خلعتبری و عده‌ای دیگر از خلبانان پایگاه ششم شکاری از طرف فرمانده پایگاه برای زدن پل العماره مامور شده بودند. پل، درست وسط شهر بود و اتومبیل‌هایی که مشخص بود شخصی است، روی پل در حال حرکت بودند. شهید خلعتبری وقتی روی پل می‌رسند، حملات ضد هوایی دشمن به اوج خود رسیده بود. با وجود همه خطراتی که حسین را تهدید می‌کرد، دیدند او از بالای پل دور زد و مسافتی را طی کرد و سپس هدفش را مورد اصابت قرار داد. این رفتار حسین میان آنهمه گلوله‌ای که به سمتش روانه می‌شد، تعجب همگان را به خود واداشت وقتی از او سئوال کردند، چرا چنین کردی، گفت: «فرزندی یک‌ساله دارم، یک لحظه احساس کردم که ممکن است، توی ماشین بچه‌ای مثل «آرش» من باشد و چگونه قبول کنم که پدری بچه سوخته‌اش را در آغوش بگیرد؟ » . "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار نهم" "یا ابالفضل العباس" "شهيد حاج حسین خرازی" حاج حسین قبل از عملیات والفجر ۸ در نخلستان کنار اروند در حال توجیه نیروهای خط شکن بود. به آنها تذکر می دهد در صورتی که در حین عملیات یگانهای همجوار به هر دلیلی موفق به تصرف اهداف خود نشدند وظیفه دارید شما بجای آنها عمل کنید و آن منطقه را تصرف کنید ولی اگر این کار را کردید حق ندارید بگویید ما این منطقه را گرفته ایم چون اگر برای خدا اینکار را کرده اید خدا دیده است و دیگر گفتن ندارد. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار دهم " "یا خدیجه " "شهيد محمد بروجردی" توي جو آن روز کردستان خنده رو بودن واقعاً نوبر بود. مسئول باشي و با آن سر و ريش بور و آشفته هزار تا کار بر عهده ات باشد و هزار جاي کارت لنگ بزند و هزار جور حرف بهت بگويند و هر روز خبر شهادت يکي از بچه هايت را برايت بياورند و چند بار در روز بخواهي نفراتت را از کمين ضد انقلاب دربياوري و نخوابي و نقشه بکشي و سازماندهي بکني و دست آخر هنوز بخندي واقعاً که هنر مي خواهد بعضي از بچه ها توي اوقات استراحت جدول درست مي کردند توي يکي از اين جدول ها نوشته بود مردي که هميشه مي خندد… جوابش يازده حرف بود يکي با مداد توش نوشته بود محمد بروجردي. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار یازدهم" "یا زینب الکبری " "شهيد محمد حسین یوسف الهی " یک روز با محمدحسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی در پیش داشتیم. چند تا از عملیات‌های قبلی با موفقیت انجام نشده بود. به محمدحسین گفتم به نظرم این یکی هم مثل بقیه نتیجه ندهد. گفت: اتفاقا ما در این عملیات موفق و پیروز می‌شویم. گفتم: عملیات های قبلی که آسان تر بود شکست خوردیم ، در این عملیات سخت پیروز شویم؟ خنده‌ای کرد و با همان تکیه کلام همیشگی‌اش گفت: حسین پسر غلام حسین به تو می‌گوید که ما در این عملیات پیروزیم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به من گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س). دوباره سوال کردم: در خواب یا بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه کار داری؟ فقط بدان، بی بی به من گفت که شما در این عملیات پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار دوازدهم" "یا جواد الائمه" "شهيد سرلشکر حسن آبشناسان " به یاد دارم روزی که به ارگانی جدید منتقل شده بود و آنجا یکی از سربازان روضه خیلی زیبا و دل نشین برای امام حسن (ع) خوانده بود. شهید آبشناسان روضه سرباز را شنیده بود و او را برای خودش جذب کرده بود. این سرباز را راننده و همراه خود کرده بود. هر جا با هم می رفتند آن سرباز برای آبشناسان بعد از اقامه نماز پنج دقیقه روضه می خواند، و این شهید بزرگوار به قدری گریه می کرد که آستین او از اشک خیس می شد؛به این سرباز هم بسیار علاقمند شده بود. چون خیلی خوب روضه می خواند. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
“افطار سیزدهم” یا امام هادی (علیه السلام ) شهید مدافع حرم هادی کجباف زمان جنگ ماه رمضان تو تابستان بود؛ مجروح شده بودو میتونست روزه نگیره اما از فضلیت ماه مبارک جا نمیموند ، هادی خیلی از روزهای سال رو مثل روز شهادتش روزه دار بود. خونه شون انگار یه شعبه از کمیته امداد بود ، دائما درحال تهیه نیاز خانواده های مستحق؛ خیلی ازکارهای خیرش هم بعد از شهادتش مشخص شد... صـلـوات 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
“افطار چهاردهم" یا حسن بن علی المجتبی شهید ۲۵ ساله مدافع حرم مجتبی یداللهی منفرد: ادب و نجابت مجتبی بین همدوره‌ای‌هایش مثال‌زدنی بود و حتی در سخت‌ترین شرایط رفتار نجیبانه او از سوی همه تحسین می‌شد. مجتبی با اطرافیان خود با مهربانی و عطوفت برخورد می کرد و به همین دلیل نیز همواره مورد لطف نزدیکانش قرار داشت . مجتبی اهل عبادت بود و معمولا روز‌های دوشنبه هر هفته، روح خود را با روزه مستحب جلا می‌داد . "صلوات" 🔹🔹🔹
"افطار پانزدهم" "یا اباعبدالله(ع)" "شهید مدافع امنیت روح الله عجمیان" خبر شهادت سید روح الله عجمیان را با همان عکسی کار کردم که پیکر مطهرش را در خیابان رها کرده اند و لباسی بر تن ندارد، بعد از انتشار خبر بغضی گلویم را گرفت و زیر لب زمزمه کردم: «روضه خوانت می‌شوم با روضه ای تک مصرعی، بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود» بغضی که راه گلویم را بسته بود حالا باز شده و چشمانم می‌بارد و نگاهی به عکس سید این شهید والا مقام می کنم و می گویم: «بین ما حالا دیگر بعد از روضه‌های محرم و اربعین تو برگزیده شدی تا روضه مجسم شوی» "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
“افطار شانزدهم" یا صاحب الزمان خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند.. اطرافیان همیشه اعتراض می‌کردند و به من می‌گفتند که شما چگونه تحمل می‌کنید، بچه‌ها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمی‌خواهی استراحت کنی؟؟ گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است... "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار هفدهم" "یا علی اصغر" "شهيد مجید زین الدین" یه بار پشت چراغ قرمز یهو رفت بالای موتور و شروع کرد به اذان گفتن چراغ سبز شد و ماشینا رفتن پرسیدیم این چه کاری بود؟ گفت پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروسش بی حجاب بود و مردم نگاهش میکردن من دیدم جلو چشم امام زمان داره گناه میشه گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانم پرت بشه دیدم این بهترین کاره… "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار هجدهم" "یا علی اکبر" "شهيد مدافع امنیت " در سفر دومی که به کربلا داشت، یکی از بچه‌های کاروان گم می‌شود. آرمان می‌گوید من می‌روم دنبالش که پیدایش کنم. آرمان می‌رود که او را پیدایش کند؛ اما او را پیدا نمی‌کند. افراد دیگر کاروان هم می‌روند و آن شخص را پیدا می‌کنند؛ اما می‌بینند که آرمان پیدایش نیست. بعد می‌فهمند آرمان که نتوانسته آن شخص را پیدا کند وقتی برمی‌گشته به سمت گروه، به دلیل عشقی که به امام حسین (ع) داشته به سمت کربلا می‌رود. گروه تا سه روز از آرمان اطلاع نداشته است. موبایلش هم خاموش بوده است. یعنی آرمان برای این که زودتر به امام حسین (ع) برسد ، به کربلا رفته بود. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار نوزدهم" "یا امیر المومنین" "شهيد مدافع حریم" وصيتنامه: تو خود ميداني كه بهترين لحظه زندگي ام زماني خواهد بود كه خون بدنم به محاسنم خضاب شده و جانم را براي اعتلای دين تو تقديم كنم حسن آقا شب نوزدهم ماه مبارك شهادتش امضا شد و روز بعدش با زبان روزه به دست جنايتكاران تكفيري در چابهار مهمان مولايش اميرالمومنين (ع) شد. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیستم" "یا امام هادی(ع)" "شهيد عباس بابائی" آشنایی من با شهیدبابایی به زمانی بازمی‌گردد که من در پایگاه اصفهان به عنوان مسئول بخش برق مشغول به خدمت بودم. در آن ایام بابایی همواره به دنبال این بود که راهی برای خدمت به مردم بیابد.حتی کاری بسیار کوچک. همیشه در پی سرکشی به روستاهای اطراف بود تا با مشکلات مردم آشنا شود و خدمتی انجام دهد. در یکی از این رفت‌وآمدها، به روستایی رفتیم که هیچگونه امکانات بهداشتی نداشت. بابایی از مردم آن روستا نیازهایشان را پرسید و در فاصله‌ای کم و با هزینه شخصی دست به کار ساختن حمامی برایشان شد. همچنین اتصال خطوط برق را نیز برایشان فراهم ساخت. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و یکم" "یا صاحب الزمان" "شهيد سید علی دوامی" ۲۱ ماه رمضان سال ۱۳۴۶ بدنیا اومد، ۲۱ سال بعد ، ۲۱ ماه رمضان سال ۱۳۶۶ در کربلای پنج،شلمچه، به شهادت رسید. سید علی در وصیتنامه ش جمله ای داره که جای فکر داره و برای اهلش راهگشاست: وشهید!! چه زیباست این نام ،وچه گوشنواز ؛ یعنی کسی که شهادت می دهد با خویش، به درستی راهی که رفته است... "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و دوم" "یا امام عسکری" "شهيد عباس دانشگر" وصیتنامه : آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزه‌خوار سفره‌ی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ می‌آورد، راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟! سیاهیِ گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهره‌ی اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم، عادت به سک‍ـون بـلای بزرگ پیروان حق است. سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم به‌سمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده. انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفـهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگـی می‌کند، بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و سوم" "یا فاطمه الزهراء" "شهيد مدافع حرم نوید صفری" مادر بدان اگر شهید شدم غصه ندارد، بلکه برای خودم و شما افتخار دارد. هروقت یک سلام به سیدالشهدا (ع) بدهی، من کنار تو حاضر هستم. بدان من را به حضرت زینب (س) سپرده‌ای و از این به بعد پسر حضرت زینب (س) شده‌ام. تمام زندگی سعی کردم، هر کاری داری انجام بدهم تا دلت شاد شود. از کارِ خانه تا کار فنی و حال باید در عرصه جهاد دیگر به مادر شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) خدمت کنم. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و چهارم" "یا ام البنین" خیلی گشته بودیم ، نه پلاکی ، نه کارتی ، چیزی همراهش نبود . لباس فرم سپاه به تنش بود . چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم رو جلب کرد . خوب که دقت کردم ، دیدم یک نگین عقیق است که انگار روش جمله ای حک شده . خاک و گل ها رو پاک کردم ... دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم ... روی عقیق نوشته بود : "به یاد شهدای گمنام" "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و پنجم" "یا سکینه (س)" "شهيد حسینعلی اکبری" همیشه بوی عطر میداد و خوش بو بود، خیلی وقت ها از او میپرسیدیم حسین چه عطری میزنی اما هر دفعه جواب سر بالا می‌داد یا بحث را عوض می‌کرد، ولی آنچه که برای ما عجیب بود بوی عطر خیرکننده اش بود که هیچ جا نبود. تا اینکه شهید و در وصیت نامه اش راز این بوی خوش فاش شد. این شهید در وصیت نامه اش نوشته بود: به خدا هیچگاه در زندگی ام از عطر استفاده نکردم، فقط هر گاه میخواستم بوی خوش داشته باشم، میگفتم، «السلام علیک یا اباعبدالله ...» "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
“افطار بیست و ششم” یااحمد ابن موسی.ع. شهيد ۴۵ مدافع حرم محمد قنبریان: همسر شهید: محمد وقتی متوجه شد تو سوریه زمینه مجاهدت، حراست و دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) فراهم شده، زمزمه رفتن سر داد تا بالاخره رضایت مادرشان را به دست آورد و بنده نیز قادر نبودم در برابر انتخاب ایشان در دفاع از حرم حضرت زینب(س) مخالفت کنم. می گفت نباید به دلیل داشتن همسر و فرزند یا داشتن پدر و مادر پیر و یا بهانه های دیگر از رفتن باز ماند و معتقد بود که اگر مسائل دنیوی را بهانه کنیم، پس چه کسی باید از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند. "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و هفتم" "یا نرجس خاتون (س)" "شهيد مدافع حرم حامد جوانی" پدر رسید بالای سر حامد ؛ دید که حامد چشم‌هایش را، دست‌هایش را همانجا در لاذقیه جا گذاشته...دید تن پسرش جابه‌جا پر از ترکش است:« بعد از آن هرکسی از ایران زنگ می‌زد و از او می‌پرسید وضعیت حامد چطور است، می‌گفت برو مقتل حضرت ابوالفضل را بخوان.» وضعیت حامد یک خاطره قدیمی را در ذهن پدر زنده ‌کرد ، یاد روزهایی که می‌گفت:«دوست دارم مثل حضرت عباس(ع) از خواهرش دفاع کنم.» حالا حامد هم، دستهایش را داده بود، تا بال دربیارود و بپرد سمت آسمان ... همان دست‌هایی که قطع شدن‌شان او را در سوریه و بین غیرایرانی‌ها معروف کرده بود به شهید ابوالفضلی "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و هشتم" "یا ابوطالب" "شهيد عماد مغنیه" زمانی که جنگ تحمیلی صدام با ایران شروع شده بود، عماد مغنیه تصویری از حضرت امام (ره) که پشت آن چسب وجود داشت را به پشت پلیس های سعودی می چسباند و آن ها در حالیکه عکس امام روی لباس شان بود در میان مردم می چرخیدند و متوجه نمی شدند که چه کسی عکس را روی لباس آن ها چسبانده است. بعد ها وقتی نزد امام خمینی رسیدند امام درباره ایشان فرمود : " حاج عماد فرزند من است ". "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار بیست و نهم" "یا رباب (س)" "شهيد سید مجتبی علمدار" سید مجتبی صدا نداشت اما... من خودم تا به حال مثل او ندیده ام؛ آدم عجیبی بود! وقتی درباره مصیبت ائمه می خواند، انگار آن صحنه ها را می دید! بعضی مداحها فقط حالت گریه می گیرند، اما سید اول خودش گریه می کرد و مردم هم از گریه ی او گریه می کردند. وقتی زیارت عاشورا را شروع می کرد، همینطور اشک می ریخت. عاشق مصیبت حضرت رقیه سلام الله علیها بود وقتی می گفت: تو گوشش زدند! از حال گریه اش احساس کردم او این صحنه را می بیند... "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar
"افطار سی ام" "یا فاطمه الزهرا (س)" "شهيد محسن وزوائی" محسن از لحاظ علمی بسیار بی‌نظیر بود در کنکور رتبه اش شده بود اول در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف، از لحاظ اخلاقی به امام و انقلاب علاقه عجیبی داشت، حاضر بود از همه ی دارایی هایش برای انقلاب و اسلام بگذرد حتی در وصیت نامه خود نوشت:«اگر جسدم را به دست آوردید، آن را روی مین های دشمن بیندازید تا لااقل جنازه ام، کمکی به حاکمیت اسلام بکند». "صلوات" 🔹🔹🔹 https://eitaa.com/seyedghafar