#امام_خمینی_ره
هم مرد حماسههای طوفانی بود
هم سالک قلههای عرفانی بود
ماندهست هنوز تا که بشناسیمش
یک رهرو مکتبش سلیمانی بود
شاعر: #یوسف_رحیمی
https://eitaa.com/seyedmohsenbanifatemi
پارۀ تن اسلام
ای غزه! با هجوم ستمها چه میکنی؟
ای زخمی از خیانت دنیا چه میکنی؟
وقتی به رسم جاهلیت، باز کودکی
زنده به گور میشود اینجا چه میکنی؟
دیدم میان آتش و خون شعله میکشی
در تندباد حادثه اما چه می کنی؟
آه ای عقاب زخمی بین قفس اسیر
ای غزه! ای حقیقت تنها چه میکنی؟
ای سرزمین عشق و جهاد و مقاومت
در پاسخ سکوت و تماشا چه میکنی؟
::
همراه طفل و پیر و جوان ایستادهام
کوهم که با تمام توان ایستادهام
بر غربت من و همۀ کودکان من
هرچند چشم بسته جهان، ایستادهام
از خون لالههای وطن زندهام هنوز
سروم که در هجوم خزان ایستادهام
آتشفشان خشم و خروش و حماسهام
توفنده، زنده، در فوران، ایستادهام
تا صبح برقراری عدل و ظهور حق
پاینده تا سپیدهدمان ایستادهام
✍🏻 #یوسف_رحیمی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریادرسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جانکاه
بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه
این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟
صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه
گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد
حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه
پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه
گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند
روضه میخواند: همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند
آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتۀ لبتشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین...
#یوسف_رحیمی
سید محسن بنی فاطمی|عضوشوید👇
🌐@seyedmohsenbanifatemi