#تمثیل
فرض کن یه «خونه» بهت ارث رسیده. خونهای که پدربزرگت با کلی خون دل و شهید دادن، از دست یه لات بیسروپا (شاه) که نوکر خارجیها بود، درش آورده.
حالا این خونه دو تا داستان داره:
۱. داستان بیرونِ خونه:
دور تا دور خونهت، یه گله گرگ گرسنه (آمریکا، اسرائیل و...) منتظرن که بریزن تو، هم خودت رو بدرن، هم منابع خونهت رو غارت کنن. درست مثل همسایههای بغلیت (عراق، سوریه، افغانستان) که گرگها تیکهپارهشون کردن.
انقلاب اسلامی، اون «دیوار بلند و نگهبان قوی» دور این خونه است. اون قدرت نظامی و استقلالیه که باعث شده هیچ گرگی جرأت نکنه چپ بهت نگاه کنه. امنیتت رو مدیون همین دیواری.
۲. داستان داخلِ خونه:
متاسفانه، چند تا از برادرات که مسئولیت اداره خونه رو بهشون سپردی، یا دزد از آب در اومدن یا ناشی. آشپزخونه رو به هم ریختن (اقتصاد)، چند تا اتاق رو کثیف کردن (فساد)، و دارن اعصاب همه رو خرد میکنن.
حالا دعوا سر چیه؟
یه عده میگن: "چون داخل خونه شلختهست، کل دیوارها رو خراب کنیم و در رو برای گرگها باز کنیم!" (این یعنی براندازی).
بنده میگم: "نه! اول دیوارها رو محکمتر میکنم تا گرگها طمع نکنن. بعد با همین برادرهای سالم دیگهم، میریزم اون برادر دزد و ناشی رو از خونه میندازم بیرون و با هم خونه رو تمیز میکنیم."
دفاع من از جمهوری اسلامی، دفاع از اون «دیوار» و «اصل خونه» است، نه دفاع از اون «برادر دزد و مدیر نالایق».
من نمیخوام برای فرار از شرّ برادر دزدم، خودم رو خوراک گرگهای بیرون کنم. این عین حماقته.
✍ #سعید_سپاهی