eitaa logo
قرارگاه فرهنگی سیدالشهداء جبل
68 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
154 فایل
هدایت و روشنگری
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
سازمان اطلاعات سپاه از آنچه فکر می‌کنید به شما نزدیک تر است 😂 سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اولین تصاویر از محاکمه ناجوانمردان 🔹 گفتگوی ویژه با عاملان قتل شهید حمید رضا الداغی، جوان خوش غیرت سبزواری که به دست چند اوباش به شهادت رسید ☫سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فارسی حرف‌زدنِ نظامیان آمریکایی در خلیج فارس اقتدار ایران باعث شده تا نظامیان آمریکا و سایر کشورها مجبور شوند هنگام عبور از خلیج فارس به زبان فارسی صحبت کنند. ☫سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگه تموم شد اون دوران که هرکاری میخواستید میکردید بعد با یه عذرخواهی درست میشد سرباز ولایت 🇮🇷 برخورد قاطع یعنی این 💪
هدایت شده از 
انهدام شبکه مرتبط با ‌منافقین در بابلسر ▪️وعده پناهندگی اعضای باند به جوانان فرمانده سپاه بابلسر: 🔹پس از رصدهای فراوان اطلاعاتی و تلاش‌های پاسداران گمنام امام زمان(عج)، یک شبکه مرتبط با گروهک سازمان منافقین در بابلسر کشف و منهدم شد. 🔹این شبکه از ابتدای اغتشاشات با تهیه محتوا برای رسانه‌های معاند فعالیت کرده و با جذب جوانان و نوجوانان با وعده پناهندگی به خارج از کشور فعالیت های خود را ادامه می‌دادند. ‌با اجرای عملیات‌های پیچیده اطلاعاتی لیدرهای این شبکه دستگیر شدند. tn.ai/2887792 @TasnimNews
هدایت شده از 
🔺آیا می دونستید یکی از قاتلین شهید قبلا مرتکب قتل عمد شده و با وساطت بزرگان شهر و استان و باپرداخت دیه از قصاص در رفت تا جان جوان دیگری رو سلب کنه؟ هیچی،میخوام بگم واسه هر بی سروپایی وساطت نکنید،اجازه بدید جامعه از لوث این اشرار پاکسازی بشه، بنفع نوامیس خودتونه سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
🔴شهادت روی پیاده‌رو/ روایتی از نحوه شهادت حمیدرضا الداغی شهید غیرت سبزواری 📌شهادت روی پیاده‌رو 🔹ساعت به نُه و نیم نزدیک می‌شود؛ حمیدرضا دارد می‌رود دنبال دخترش. آوا خانه رفیقش است. حمید رسیده به فلکه سه گوش. افتاده است توی خیابان ابوریحان. آن دور و برها ظاهرا خلوت است. پرنده یا هر چیز دیگری زیاد پر نمی‌زند. چراغ برق های خیابان نفس شان تازه نیست، خوب نمی‌دمند. کتاب فروشی و مغازه اِسنُوا و دیگر جاها تعطیل است. طبیعی ست؛ ساعت نه و نیم شب، آن هم جمعه چرا باز باشند؟! 🔹چشم تیز می کند. می بیند سه پسر افتاده‌اند به جان دو دختر. نزدیک شان شده‌اند. چنگ می‌اندازند سمت دختران. پسر دستش را چنگک می‌کند دور مچ دختر، می گیرد می کشدش حریصانه. حمید خیابان را رد می‌کند پا می گذارد توی پیاده رو. می رود که مثل همیشه مثل دفعه های پیش سد بزند جلوی آدم های نامردی که دنبال لذت طلبی اند. 🔹پسران می‌خواهند دو دختر را به زور ببرند توی ماشین. ماشین شان را آن طرف پیاده رو یا خیابان گذاشته اند. دختر خودش را می‌کشد عقب. نمی‌دانم داد می زند کمک می‌خواهد یا نه. پسر وحشیانه دختر را می‌کشد. حمید که می‌بیند از آن طرف خیابان می آید. داد می‌زند که ول کنید چه کارش دارید؟! 🔹خودش را می رساند. توی دل دختران لرزه افتاده است. نمی‌دانم حمید آن لحظه دخترش آوا آمده بود جلوی چشمش یا نه. ولی هر چه بود رفته بود وسط معرکه که نجات دهد. پسر سیاه پوش، پیرهن می‌زند بالا چاقو را از کمرش می کشد بیرون. حمید با لگد می رود سمت پسر. پسر دوم می پیچد پشت حمید. حمید یک لگد دیگر می زند به پسر جلویی. پسر دوم از عقب چاقو را تند تند فرو می کند توی گُرده حمید. پسر دیگر از جلو چاقو را می زند توی سینه حمید. پسر سوم که لباس زرد پوشیده، ایستاده است نگاه می کند. چاقوست که از جلو و عقب توی تن حمید می رود. حمید نمی تواند نفر عقب را بزند. فقط مشت هایش می رود به سوی جلو. نفر عقب تا جا دارد با سنگ دلی و تیرگی، تیغ تیز فرو می کند. دو مرد از آن طرف پیاده رو می آیند راه شان را کج می کنند می افتند توی سرازیری خیابان و ناپدید می شوند. نبوده اند انگار هیچ وقت. 🔹دو پسر حمید را ول می کنند می ایستند جلویش چیزهایی می گویند. حمید جواب می دهد دستش را می گیرد سمت شان. سه مرد از پشت حمید پیدای شان می شود. یکی از مردها می رود دو پسر را دور می کند. 🔹خون دارد از از زیر پوست حمید می آید. بالا بافت های لباسش را رد میکند میرسد روی پیراهن. پشتش خیسِ خون شده. روی سینه اش هم خون زده و درد می‌کند. از زیر ماسک سفید رنگش یک کله نفس می کشد قلبش می زند. نمیدانم دارد به چه فکر می کند. آوا را یادش هست؟ آمده بود دنبالش؟ منتظر است. 🔹یک موتوری می رسد. حمید را که می بیند سوارش می کند. پیراهن حمید پرخون تر شده. نمی دانم موتور سوار به حمید چیزی میگوید یا نه. فقط گاز می دهد سمت چهار راه دادگستری. می رود بیمارستان. سر چهارراه یک نفر سرش را از پراید در آورده می گوید: «تلوتلو میخورد». موتورسوار تا می آید کاری کند حمید می افتد روی آسفالت. ترافیک می شود. مردم دوره می کنند. مغازه دارها سرک می کشند قاطی جمعیت می شوند. حمید دردش آمده چیزی می گوید: - کمک 🔹یک نفر زنگ می زند115. اورژانس زود می رسد. حمید را میبرند تو. تا میرسد بیمارستان رفته است توى کما. 🔹آوا نشسته است ثانیه میشمارد پدر بیاید زود برود خانه ولی از حمید خبری نیست. آوا شماره خانه را می‌ گیرد می گوید: بابا نیومده کجاست؟ ☫سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
🔴عامل قمه‌کشی در یکی از مدارس کرج دستگیر شد 🔹فرمانده انتظامی استان البرز:با تلاش شبانه‌روزی ماموران پلیس این استان شخصی که به عنوان والدین یکی از دانش آموزان وارد مدرسه‌ای در کرج شده و اقدام به تهدید با قمه کرده بود دستگیر شد 🔹اخبار تکمیلی دراین زمینه متعاقبا اعلام می‌شود ☫سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
22.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اطفای حریق توسط افسر پلیس راهور اصفهان و همچنین جلوگیری از آسیب به خودرو های دیگر سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین اعتراف قاتلان شهید بزرگوار حمیدرضا الداغی روحش شاد و یاد این بزرگ مرد با غیرت گرامی 🙏 سرباز ولایت 🇮🇷
هدایت شده از 
⭕️ مسببان برخورد با آمر به معروف در قم دستگیر شدند 🔸سرهنگ مختاری، فرمانده انتظامی شهرستان قم: 🔹دیشب در نزدیکی مصلای قم، یکی از بانوان آمر به معروف به یک زن بی‌حجاب تذکر داد، اما مورد ضرب و شتم آن زن و یک مرد قرار گرفت. 🔹 مسببان این درگیری دستگیر شده اند. سرباز ولایت 🇮🇷