شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
بطری وقتی پر است و میخواهی
خالی اش کنی، خمش میکنی.
هر چه خم شود خالی تر میشود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی میشود.
دل آدم هم همین طور است، گاهی وقتها پر میشود از غم، از غصه،از حرفها و طعنههای دیگران.
قرآن میگوید: هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها، خم شو و به خاک بیفت.این نسخهای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:ما قطعا میدانیم و اطلاع داریم، دلت میگیرد، به خاطر حرفهایی که میزنند.
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب
روزی میکنی؟
گفت:
آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر
سوراخی که باشم پیدا میکند، چگونه فرشته
روزیش مرا گم میکند...
🔴 چشم برزخی شیخ رجبعلی خیاط
استاد عالی: پیرمردی آمد پیش من گفت: آقا من خدمت شیخ رجبعلی خیّاط خیلی بودم. گفتم شما بودید در جلسات ایشان؟ گفت:بله زیاد بودم.
شروع کرد یک مقدار گفتن دیدم نه درک کرد جلسات ایشان را. گفتم:چیزی از ایشان خودتان هم دیدید بدون واسطه؟گفت:زیاد. گفتم: مثلاً؟
گفت: یک مرتبه با ایشان و بعضی از رفقا در یکی از قبرستان های اطراف وارد قبرستان شدیم نزدیک شهر ری بود قبر مادر من در آن قبرستان بود ولی من نرفتم سر قبر مادرم گفتم حالا ما با یکدیگر هستیم در این جمع هستیم من خرجم را سوا نکنم از این ها حالا خودم تنهایی می آیم سر قبر مادرم.
با ایشان رفتیم سر چند قبر زیارت و فاتحه خواندیم بعد داشتیم از قبرستان می آمدیم بیرون درب قبرستان که رسیدیم مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط رو کرد به من گفت: فلانی مادر شما اینجا دفن است؟گفتم بله آقا چطور مگر؟ گفت:چرا نرفتی سر قبرش؟ گفتم:چطور مگر؟
گفت: الان که داشتیم از قبرستان می رفتیم بیرون دیدم مادرت در عالم برزخ دارد گله می کند از تو که تو تا قبرستان آمد اما سر قبر من نیامد، برگردیم و برویم سر قبرش که ما جماعت را برگرداند سر قبر مادرم و فاتحه خواندیم.
✍حجت الاسلام والمسلمین استاد #عالی
🏴علامه طباطبایی: «در این ایام و لیالی ماه محرم بهترین چیز، همان توجه و توسل به سیدالشهداء علیهالسلام است.»
✍مرحوم استاد قاضی میفرمودند: «حضور در مجالس سیدالشهداء علیهالسلام و توسل به سیدالشهداء در این ایام، اهمّ از همه امور؛ حتی مستحبات است که اگر موجب ترک نماز شب هم بشود، باز عزاداری اهمّ است.» و میفرمودند: «از راه سیدالشهداء علیهالسلام میتوان به مقصد رسید و توسل به حضرت ابوالفضل علیهالسلام باب و کلیدِ این در است.» مرحوم استاد قاضی [هم] از این راه، به مقصد نائل گشته بودند.
📚ثمرات الحیات، جلد ۳
جناب مؤمنی یکی از شاگردان جناب شیخ میگفت: من دستم زخم شده بود، رفتم خدمت جناب شیخ، گفت: مؤمنی دستت چه شده؟ گفتم: با آهن بریده، گفت: میدانی چرا اینطور شده؟ برای اینکه دختر کوچولویت را دعوا کردی و توی اتاق انداختی و به مادرش گفتی: تا من نگفتم بیرون نیاید؟ آقای مؤمنی میگفت: من با تعجب به جناب شیخ گفت ما من او را نزدم! جناب شیخ گفت: اگر زده بودی که بدتر میشد! بعد اضافه کرد: حالیروی یک چادر کوچولو با اسباب بازی برایش میخری تا او دستهای کوچکش را بالا کند و بگوید: ای خدا! من از سر تقصیرات پدرم گذشتم، من هر وقت به یاد این موضوع میافتم و یا آن را برای کسی تعریف میکنم، بعض گلویم را میگیرد و خطاب به پدرم میگویم بابا کجا بودی که طفل سه ساله امام حسین (ع) را در کربلا سیلی زدند؟
هدایت شده از زندگی مومنانه
✨﷽✨
🏴 در مجلس امام حسین، در محضر امام حسینیم!
✍ اگر انسان با این نگاه به مجلس «امام حسین» (سلام الله علیه) ورود پیدا کند [که خود ایشان در مجلس حضور دارند] حال او حال «مراقبه» و حال «توجه» است. اگر واقعا امام حسین (ع) را با بدن مادی میدیدیم، چطور با مراقبهی بیشتری ورود پیدا میکردیم! حتی اگر به «کربلا» مشرف شویم و به ضریح مبارک و مطهر ایشان وارد شویم، چقدر حالمان منقلب است! خود ایشان فرمودند ما این حضور و ارتباط مستقیم را به مجالس هم توسعه دادهایم لذا مجالس امام حسین (ع) ورود بر امام حسین (ع) است.
وارد شدن به مجالس امام حسین (ع) وارد شدن و همراه شدن با کاروان امام حسین (ع) است. اگر این احساس به ما دست داد، آن موقع میبینیم که ورود به مجلس امام حسین (ع) مراقبهی ویژهای برای انسان ایجاد میکند. ما واقعاً چقدر در مجلس اهل بیت علیهم السلام مراقب هستیم؟ چقدر حقیقتاً خود را در محضر ایشان میبینیم و «ادب حضور» در محضر اهل بیت را رعایت میکنیم؟
👤 #استاد_محمدرضا_عابدینی
📚 از کتاب #ادب_عاشقی
📖 ص 46
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✨﷽✨
✳ شرط دریافت محبت و توجه اهل بیت
✍توجه و #محبت #اهل_بیت علیهم السلام گسترده و همیشگی است اما #دریافت آن، به میزان توجه ما بستگی دارد. منظور این نیست که توجه و محبت اهل بیت به اندازهی توجه ماست، بلکه منظور این است که محبت آنان به ما، اگرچه با محبت ما به آنان قابل قیاس نیست اما بازهم جذب همین محبت، با میزان توجه ما مناسبت دارد، چراکه محبت ایشان بیانتها است و ایشان محبت خویش را از کسی دریغ نمیفرمایند. بنابراین در #صدور محبت از ایشان منع و دریغی نیست و اگر نقصی هست در #قابلیت دریافتکنندهی این محبت است. ما با توجه و محبتمان به اهل بیت، ظرف دریافت محبت و توجه ایشان میشویم؛ لذا هر چقدر با توجه بیشتر و #ادب بیشتر در #مجالس اهل بیت حاضر شویم، در وجود ما این اثر را خواهد گذاشت که توجه و محبت اهل بیت را با خود داشته باشیم. و اگر این ادب حضور و توجه نباشد، خودمان را از رحمت و توجه ایشان محرم ساختهایم. این محرومیت حقیقتا محرومیتی عظیم است که خسران ابدی را در پی دارد.
👤 #استاد_محمدرضا_عابدینی
📚 از کتاب ادب عاشقی ص 39
🍃﷽🍃
💟 #یڪ_داستان_یڪ_پند
🔶🔸عضدالدوله درد شڪم گرفت٬ اطبا آوردند ولی علاج نشد. به شیخ خرقانی متوسل شد.
🔸عضدالدوله بسیار فرد متڪبری بود.
🔸شیخ امر ڪرد نعلِ اسبی را داغ ڪردند و در شکم او گذاشتند و مدتی چرڪ و خون ریخت تا درد او علاج شد.
🔸عضدالدوله بهبود یافت و خواست با هدیهای از شیخ تشڪر ڪند.
🔸شیخ گفت: دیگر تڪبر نکن! اڪنون به ڪمڪ نعل اسبی زندهای و ارزش تو نزد خدا از نعل اسب ڪمتر است. اگر تو نبودی نعل اسب بود ولی اگر نعل اسب نبود تو نبودی و مرده بودی.
⛔️ بدان ڪه تڪبر از آن خداست.
هدایت شده از تربیت فرزند (زندگی آموز)
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت حضرت اَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ابْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ سلام الله علیه 🌹
✨﷽✨
🏴درسی از مکتب حضرت اباالفضل العباس(ع)
✍ماجرای داش علی مست و روضه حضرت عباس(ع) ....
یکى از جاهلهاى محل ما «داش على» بود که چند سال پیش فوت شد، در زمان حیاتش یک روز من از توى بازار رد مىشدم، دیدم داش على بازار را قُرقُ کرده و چاقویش را هم دستش گرفته و یک نفس کش جرأت نطق نداشت، آن روزها هنوز ماشین و اتومبیل نبود، من با قاطر به مجالس سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع ) مىرفتم، از سرگذر که رد شدم متوجه شدم که مرا دید و تا چشمش به من افتاد، گفت: از قاطر پیاده شو، پیاده شدم، گفت: کجا مىروى؟
دیدم مست مست است و باید با او راه رفت، گفتم: به مجلس روضه مىروم! گفت: یک روضه ابوالفضل همین جا برایم بخوان، چون چارهاى نداشتم، یک روضه اباالفضل(ع ) برایش خواندم، داش على بنا کرد گریه کردن، اشکها روى گونهاش مىغلتید و روى زمین مىریخت، چاقویش را غلاف کرد و قرق تمام شد، بعد فهمیدم همان روضه کارش را درست کرده و باعث توبهاش شده بود. چند سال بعد داش على مرد، چند شب بعد از فوتش او را در خواب دیدم، حال او را پرسیدم ، مثل اینکه مىدانست مىخواهم وضع شب اول قبرش را بپرسم،
گفت: راستش این است که تا آمدند از من سؤالهایی بکنند، سقائى آمد، مقصودش حضرت ابوالفضل(ع) بود و فرمود: داش على غلام ما است، کارى به کارش نداشته باشید
☑️ سِرّی مخفی درباره شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
⚫️ بعد از اینکه حضرت سیدالشهدا و قمر منیر بنی هاشم هر دو با هم به سمت آب رفتند (۱)، درگیری شدیدی بین این دو بزرگوار و یاران عمرسعد درگرفت و بین این دو جدایی افتاد تا اینکه حضرت ابوالفضل خود را به آب رساندند.
🔘 بعد از اینکه (در مسیر بازگشت،) دو دست مبارک قمر بنی هاشم را از بدن جدا کردند (و به علت تیرباران دشمن، مشک آب هم سوراخ شده بود)، در اینجا حضرت نه میتوانستند به خیمهها برگردند و نه دستی برای جنگ داشتند. اینجا تصمیم عجیبی گرفتند که کمتر در مرثیه خوانیها و مجالس به آن اشاره شده است.
💠 حضرت ابوالفضل سوار بر اسب و با سرعت زیاد، به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت کردند.
▫️ حال سوال اینجاست چرا؟
💡 جواب سوال این هست که دشمنان در آن سمت، امام حسین (ع) را دوره و محاصره کرده بودند و با این حرکت حضرت ابوالفضل، همه فریاد زدند:
🔹 حسین را رها کنید؛ عباس به خیمه فرماندهی حمله کرده! بیایید این طرف.
▫️ و حضرت ابوالفضل با این رشادت امام حسین (ع) را از محاصره نجات دادند.
حضرت همچنان به سمت خیمه فرماندهی (عمر سعد) حرکت میکردند و با اینکه دست نداشتند، کسی جرات نداشت با ایشان بجنگد.
همه از چشمان قمر بنی هاشم میترسیدند که ناگهان عمر سعد دید اوضاع دارد خیلی خطرناک میشود. به حرمله گفت:
🔹 چشمان عباس را هدف بگیر او به هر کس نگاه میکند، همچون روباه به گوشه ای میگریزد.
🩸 بعد از اصابت تیر به چشم مبارک حضرت ابوالفضل، ایشان لحظه ای توقف کردند تا تیر را بیرون بکشند. هر چه سر را به طرفین تکان دادند، تیر در نیامد. خم شدند و تیر را بین دو زانو قرار دادند تا تیر را بیرون بکشند.
⚫️ سر را که به پایین آوردند، کلاه خود از سر مبارکشان افتاد و در این لحظه حکیم بن طفیل با گرزی آهنین فرق مبارک را نشانه گرفت و ضربتی وارد کرد.
📜 "فسقط مخ راسه علی کتفیه " (۲)
🔴 مغز سر حضرت ابوالفضل بر روی دو کتفشان ریخت.
🔳 و سیعلم الذین ظلمو ای منقلبا ینقلبون. (۳)
(و ستمکاران به زودی خواهند دانست که به چه مکانی باز میگردند.)
⬅️ (۱). در مورد اینکه امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با هم برای تهیه آب به سمت فرات رفتند ولی بین آن دو بزگوار جدایی افتاد، رجوع شود به 《لهوف، صفحه ۱۰۳》 و 《 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۶۳ 》 و 《 اعلام الوری صفحه ۳۴۸》
(۲). عین این جمله در کتابهای 《کلمات الامام الحسین (ع) صفحه ی ۴۷۲》، 《تاریخ امام حسین علیه السلام - موسوعه الامام الحسین علیه السلام جلد ۴، صفحه ۲۸۵ و جلد ۹، صفحه ۶۳۵》 و 《إکسیر العبادات فی أسرار الشهادات، جلد ۲، صفحه ۵۰۳》 آمده است.
(۳). آیه ۲۲۷ سوره شعراء
🏷 #حضرت_عباس #محرم #عاشورا