◾️ شهادت مظلومانه رئیس مذهب حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام بر همه شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت باد.
🔺 خط استاد سید محسن کشفی
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️درباره روایات
◾️به مناسبت شهادت رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)
🔻وجه مشترک همه افرادی که از صراط مستقیم اهل بیت منحرف گشتند و عاقبت به شر شدند از کسروی و شریعت سنگلجی تا برقعی و ... مساله انکار روایات و مقابله با آن بوده است که گاهی با اهانت به بحارالانوار علامه مجلسی و مفاتیح الجنان محدث قمی همراه بوده است.
علت این مقابله با روایات نیز روشن است. چون اکثر آموزه های دینی با روایات ثابت می شود و راه رهایی از قید و بند احکام الهی هم انکار روایات است.
گاهی بهانه آنان، مساله احتمال خطا در انتقال مفاهیم، آن هم به صورت شفاهی است. از این رو بعد از گذشت صدها سال نمی توان به روایات اعتماد کرد و آن را حجت در احکام شرعی دانست.
⬅️ مسأله این است که "نظام حدیثی شیعه" به گونه ای بوده که بسیاری از این احتمالات و خطاها در انتقال مفاهیم را رد میکند.
به جهت درک این مطلب، سه نکته را به طور اجمالی بیان میکنم:
🔸 اولا: احادیث شیعه برسبک نقل شفاهی و سینه به سینه نبوده بلکه اصحاب اهلبیت علیهمالسلام احادیث را مینوشتند و ائمه علیهمالسلام هم تاکید بر این کتابت و حفظ و نگهداری از کتب داشتند چرا که میفرمودند "احتفظوا بكتبكم فإنكم سوف تحتاجون إليها"
بنابراین میبینیم بسیاری از اصحاب ائمهی هدی (علیهمالسلام) صاحب کتاب ها و اصلهاییاند که در آن احادیث ائمه (علیهمالسلام) را جمع کردند.
دو کتاب رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی در موضوع علم "فهرست" نگاشته شدهاند که فقط در صدد جمع آوری نام مؤلفین و مصنفین از اصحاب ائمه (علیهمالسلام) بودهاند.
🔹ثانیا : افراد حق نداشتند همینطوری نسخه ای از کتاب را بردارند و از آن نقل روایت کنند بلکه برای نقل از این کتاب ها نیاز به اجازه بوده است.
يعنی وقتی اصحاب ائمه، حدیث را از امام علیه السلام می شنیده اند مکتوب می کردند.
سپس احادیث مکتوب را بر شاگردان قرائت و شاگردان نیز استنساخ می کردند و نسخه استنساخ شده را به استاد نشان می دادند و اجازه می گرفتند.
این کار دو اثر مهم داشت:
1⃣ اصالت کتاب و صحت انتساب کتاب به مؤلف در کتب غیرمشهورة تائید میشد.
2⃣ درصد خطا و تحریف را در استنساخ ها کم میکرد.
🔸ثالثا: به خاطر وجود برخی جعّالین مثل مغیرةبن سعید که امام صادق علیهالسلام درباره اش فرمودند: فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي
و همچنین برای رفع احتمالات خطا و برای فهم جهت صدور که کدام حدیث از روی تقیه صادر شده، "نهضت پالایش حدیث" شکل گرفت که اصحاب، احادیث و کتب را عرضه ی بر ائمه علیهمالسلام میکردند و حضرات معصومین آنها را تأیید یا ردّ مینمودند.
✅هزار طائفه آمد ، هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که قال الامام صادق داشت
@seyyed_hossein_kashfi
◾️و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت..
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت
اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت
چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از ان فرقه ی منافق داشت
به غیر داغ محرم، گلی زباغ نچید
چقدر روضه ی گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که "قال الامام صادق" داشت
🔺شعر از حجة الاسلام جواد محمدزمانی
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️پناهنده امام صادق علیه السلام
🔹عَنْ رُفَيْدٍ مَوْلَى يَزِيدَ بْنِ عَمْرِو بْنِ هُبَيْرَةَ قَالَ: سَخِطَ عَلَيَّ اِبْنُ هُبَيْرَةَ وَ حَلَفَ عَلَيَّ لَيَقْتُلُنِي فَهَرَبْتُ مِنْهُ وَ عُذْتُ بِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَعْلَمْتُهُ خَبَرِي فَقَالَ لِيَ اِنْصَرِفْ وَ أَقْرِئْهُ مِنِّي اَلسَّلاَمَ وَ قُلْ لَهُ إِنِّي قَدْ آجَرْتُ عَلَيْكَ مَوْلاَكَ رُفَيْداً فَلاَ تَهِجْهُ بِسُوءٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ شَامِيٌّ خَبِيثُ اَلرَّأْيِ فَقَالَ اِذْهَبْ إِلَيْهِ كَمَا أَقُولُ لَكَ فَأَقْبَلْتُ فَلَمَّا كُنْتُ فِي بَعْضِ اَلْبَوَادِي اِسْتَقْبَلَنِي أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ أَيْنَ تَذْهَبُ إِنِّي أَرَى وَجْهَ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَخْرِجْ يَدَكَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ يَدُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَبْرِزْ رِجْلَكَ فَأَبْرَزْتُ رِجْلِي فَقَالَ رِجْلُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَبْرِزْ جَسَدَكَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ جَسَدُ مَقْتُولٍ ثُمَّ قَالَ لِي أَخْرِجْ لِسَانَكَ فَفَعَلْتُ فَقَالَ لِيَ اِمْضِ فَلاَ بَأْسَ عَلَيْكَ فَإِنَّ فِي لِسَانِكَ رِسَالَةً لَوْ أَتَيْتَ بِهَا اَلْجِبَالَ اَلرَّوَاسِيَ لاَنْقَادَتْ لَكَ قَالَ فَجِئْتُ حَتَّى وَقَفْتُ عَلَى بَابِ اِبْنِ هُبَيْرَةَ فَاسْتَأْذَنْتُ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَيْهِ قَالَ أَتَتْكَ بِحَائِنٍ رِجْلاَهُ يَا غُلاَمُ اَلنَّطْعَ وَ اَلسَّيْفَ ثُمَّ أَمَرَ بِي فَكُتِّفْتُ وَ شُدَّ رَأْسِي وَ قَامَ عَلَيَّ اَلسَّيَّافُ لِيَضْرِبَ عُنُقِي فَقُلْتُ أَيُّهَا اَلْأَمِيرُ لَمْ تَظْفَرْ بِي عَنْوَةً وَ إِنَّمَا جِئْتُكَ مِنْ ذَاتِ نَفْسِي وَ هَاهُنَا أَمْرٌ أَذْكُرُهُ لَكَ ثُمَّ أَنْتَ وَ شَأْنَكَ فَقَالَ قُلْ فَقُلْتُ أَخْلِنِي فَأَمَرَ مَنْ حَضَرَ فَخَرَجُوا فَقُلْتُ لَهُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ لَكَ قَدْ آجَرْتُ عَلَيْكَ مَوْلاَكَ رُفَيْداً فَلاَ تَهِجْهُ بِسُوءٍ فَقَالَ وَ اَللَّهِ لَقَدْ قَالَ لَكَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ هَذِهِ اَلْمَقَالَةَ وَ أَقْرَأَنِي اَلسَّلاَمَ فَحَلَفْتُ لَهُ فَرَدَّهَا عَلَيَّ ثَلاَثاً ثُمَّ حَلَّ أَكْتَافِي ثُمَّ قَالَ لاَ يُقْنِعُنِي مِنْكَ حَتَّى تَفْعَلَ بِي مَا فَعَلْتُ بِكَ قُلْتُ مَا تَنْطَلِقُ يَدِي بِذَاكَ وَ لاَ تَطِيبُ بِهِ نَفْسِي فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا يُقْنِعُنِي إِلاَّ ذَاكَ فَفَعَلْتُ بِهِ كَمَا فَعَلَ بِي وَ أَطْلَقْتُهُ فَنَاوَلَنِي خَاتَمَهُ وَ قَالَ أُمُورِي فِي يَدِكَ فَدَبِّرْ فِيهَا مَا شِئْتَ .
🔸 رفيد غلام يزيد بن عمرو بن هبيره گويد: ابن هبيره بر من غضب كرد و قسم خورد كه مرا بكشد من از او گريختم و بامام صادق عليه السلام پناهنده شدم و گزارش خود را بحضرت بيان كردم، امام بمن فرمود: برو و او را از جانب من سلام برسان و باو بگو: من غلامت رفيد را پناه دادم، با خشم خود باو آسيبى مرسان، بحضرت عرضكردم: قربانت گردم او اهل شامست و عقيده پليدى دارد، فرمود: چنان كه بتو ميگويم نزدش برو، من راه را در پيش گرفتم، چون به بيابانى رسيدم، مرد عربى بمن رو آورد و گفت كجا ميروى؟ من چهره مرديكه كشته شود در تو ميبينم، آنگاه گفت: دستت را بيرون كن، چون بيرون كردم، گفت: دست مرديست كه كشته مىشود، سپس گفت: پايت را نشان ده، چون نشان دادم، گفت پاى مرديست كه كشته مىشود، باز گفت: تنت را ببينم، چون تنم را ديد. گفت: تن مرديست كه كشته شود آنگاه گفت: زبانت را بيرون كن، چون بيرون آوردم، گفت: برو كه باكى بر تو نيست، زيرا در زبان تو پيغامى است كه اگر آن را بكوههاى استوار رسانى، مطيع تو شوند. پس بيامدم تا در خانه ابن هبيره رسيدم، اجازه خواستم، چون وارد شدم: گفت: خيانتكار با پاى خود نزد تو آمد. غلام! زود سفره چرمى و شمشير را بياور، و دستور داد شانه و سر مرا بستند و جلاد بالاى سرم ايستاد تا گردنم بزند. من گفتم: اى امير! تو كه با جبر و زور، بر من دست نيافتى، بلكه با پاى خود پيش تو آمدم، من پيغامى دارم كه ميخواهم بتو باز گويم، سپس خود دانى، گفت بگو: گفتم مجلس را خلوت كن، او بحاضرين دستور داد بيرون رفتند، گفتم: جعفر بن محمد بتو سلام ميرساند و مىگويد: من غلامت رفيد را پناه دادم، با خشم خود باو آسيبى مرسان، گفت: ترا بخدا جعفر بن محمد بتو چنين گفت و بمن سلام رسانيد؟!! من برايش قسم خوردم، او تا سه بار سخنش را تكرار كرد. سپس شانههاى مرا باز كرد و گفت، من باين قناعت نميكنم و از تو خرسند نميشوم، جز اينكه همان كار كه با تو كردم با من بكنى، گفتم: دست من باين كار دراز نميشود و بخود اجازه نميدهم، گفت: بخدا كه من جز بآن قانع نشوم، پس من هم چنان كه بسرم آورد، بسرش آوردم، و بازش كردم، او مهر خود را بمن داد و گفت: تو اختيار دار كارهاى من هستى، هر گونه خواهى رفتار كن
📚 الکافي، ج ۱، ص ۴۷۳
@seyyed_hossein_kashfi
⚡شفاخانه حضرت معصومه
شما هم اگر بخواهيد مىتوانيد بياييد و امتحان كنيد؛
🖋آیت الله سید حجت کشفی
🔹ما در شهر قم ، مكان بسيار با صفا و زيبا و پر جاذبهاى داريم، كه از پير و جوان و شهرى و روستائى و شاه و گدا و عالم و عامى، به زيارت و آستان بوسى مىرويم و روح و دل خود را خرّم مىكنيم.
هرگاه گرفتار غم و درد روزگار مىشويم، به سوى صاحب اين بارگاه مىرويم و از او مىخواهيم در پيشگاه خداوند بزرگ، از ما شفاعت و جانبدارى كند و بسيار بسيار مورد هست كه دست خالى برنگشتهايم. آمار حاجتمندان خشنود را ما نداريم، ولى از حدّ فزون است.
🔸مطلبى را همين جا برايتان نقل مىكنم كه براى شما (افشین زند) و آقاى شجاع الدّين شفا، بسيار جالب خواهد بود. كسى كه شما در نوشتۀ خود به تأليفات او اشاره كردهايد و از كتاب تولّدى ديگر او مطلب نقل كرده ايد، پدر اين آقاى شجاعالدّين شفا، مرحوم شفاء الدّوله، درست روبهروى بارگاه حضرت معصومه عليهاالسّلام در قم، همين پناهگاه عزيزى كه الآن از آن سخن گفتم، در چند دهۀ قبل، زمانى كه من و شما به دنيا نيامده بوديم، درمانگاهى ساخته؛ حال نمىدانم خودش بانى بوده، يا از طرف بانى، كارگزار وطبيب بوده؛ نمىدانم.
اين بزرگوار كه مرد دانشمند و اديب صاحب ذوقى بود، در بالاى اين درمانگاه، كه گفتم روبهروى آستانۀ مقدّسه است، چند بيت شعر سروده و در كاشى درج شده و هنوز هم با وجودى كه عمارت مندرس شده، پا برجا و سالم است.
اشعار مرحوم شفاءالدّوله اين است:
رواق حكمت اينجا كاخ سبط مصطفى آنجا
بشارت دردمندان را دوا اينجا شفا آنجا
در اينجا طب يونانى و تشريح اروپائى
فرامين الهيّات و آيات خدا آنجا
سبب اينجاست يعنى حكمت و تدبير و دانائى
توانائيست يعنى حكم و تدبير و قضا آنجا
🔹لازم به توضيح نيست، شما خودتان معنى شعرها را مىفهميد كه مىگويد:
اى مردم، اينجا محلّ علم و حكمت و دانائى است. در اين درمانگاهِ ما، هر بيمارى كه مراجعه كند، بر پايۀ علم و حكمت، به او دوا مىدهيم، امّا شفا آنجاست، شفا به دست ما نيست، شفا را بايد خدا عنايت كند. در كاخ سبط مصطفى، كه فرستادۀ خداوند است، رحمت و شفا قرار داد.
گمان مفرماييد اين اعتقاد و ايمان بىدليل بود. هزاران بيمارِ دردمندِ مأيوس از شفا، در كاخ سبط مصطفى، درمان يافتهاند و از گرفتارى و بيمارى نجات پيدا كردهاند. اين شفاخانه هرگز تعطيل نشده و بدون پرداخت هزينه، همۀ دردمندان را مىپذيرد.
آقای افشین زند که همه ادیان را مورد تردید قرار میدهی! ما قبل از رسیدگی به مطالب شما همین جا مصرانه میپرسم شما چیزی دارید جای این امکنه مقدسه بگذارید؟ اگر دارید بسم الله بفرمایید اعلام کنید ما هم امتحان میکنیم. به خلق خدا هم میگوییم امتحان کنند. اگر راست بود ما دربست در اختیار شماییم. ما بی صبرانه در انتظار جوابیم. ما خوش باور نیستیم. صدها نمونه و دلیل داریم و صدها عبادتگاه و پناهگاه در گوشه و کنار سرزمین های اسلامی داریم که همه ملجأ و شفاخانه و دار الامن است. شما هم اگر بخواهید میتوانید بیایید و امتحان کنید؛ منتهی از سر اخلاص و ایمان و با پاکی و طهارت و صفای دل؛ ببینم چه میکنید و در پاسخ چه میگویید؟
📚 کلک نگارین، ص۱۹۱
@seyyed_hossein_kashfi
کانال سید حسین کشفی
⚡شفاخانه حضرت معصومه شما هم اگر بخواهيد مىتوانيد بياييد و امتحان كنيد؛ 🖋آیت الله سید حجت کشفی 🔹م
⚡️اینجا مطب شفاء الدوله در قم است. این ساختمان ۱۱۰ ساله، با این کاشی های زیبا، در خیابان ارم، و برابر حرم حضرت معصومه قرار دارد. البته چند سال پیش کاشی ها را کندند و به موزه بردند.
🔻سه بیت شعر که به صورت افقی روی دیوار نوشته شده بود اینها بود:
رواق حکمت اینجا کاخ سبط مصطفی آنجا
بشارت درد مندان را دوا اینجا شفا آنجا
دراینجا طب یونانی وتشریح اروپائی
فرامین الهیات وآیات خدا آنجا
سبب اینجاست یعنی حکمت وتدبیر ودانائی
توانائی است یعنی حکم و تقدیر وقضا آنجا
📚 تصاویر و متن از کانال استاد رسول جعفریان
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️آخرین جلسه درس خارج فقه زکات، در سال تحصیلی جاری، محضر مبارک استاد سید محمدجواد شبیری زنجانی (دامت برکاته)
📆 ۹ خرداد ۱۴۰۲
@seyyed_hossein_kashfi
22.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚡️ امروز ما نزد امام رضا علیه السلام چه جایگاهی داریم؟!
🔻یک روایت و یک معیار
🔹سَأَلَ اَلْحَسَنُ بْنُ اَلْجَهْمِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ : .. جُعِلْتُ فِدَاكَ أَشْتَهِي أَنْ أَعْلَمَ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ قَالَ اُنْظُرْ كَيْفَ أَنَا عِنْدَكَ .
🔸حسن بن جهم از امام رضا عليه السّلام سؤال کرد: فدایت شوم می خواهم بدانم نزد شما چگونه هستم؟فرمود:بنگر،من نزد تو چگونه ام.
📚 الأمالی (للصدوق) ج۱، صفحه ۲۴۰
📆 مرداد ۱۳۹۸، مشهد مقدس صحن گوهرشاد
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️ در آرزوی دیدار
🔻امام کاظم (علیه السلام) فرمود: پدرم امام صادق (علیه السلام) بارها به من می فرمود :
🔹 «إنّ عالِمَ آلِ محمّد لَفِی صُلبِکَ وَ لَیتَنی اَدرَکتُه فإنّه سَمِیُّ امیرِ المؤمنینَ علیٍّ» (بحارالانوار، ج۴۹،ص۱۰۰)
🔸همانا عالم آل محمّد (صلی الله علیه و آله) در صلب توست. ای کاش من او را می دیدم، همانا او همنام امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است.
📌گفتنی است که روز شهادت امام صادق (علیهالسلام) ۲۵شوال سال ۱۴۸ق است و ولادت امام رضا (علیهالسلام) ۱۱ذیقعده همان سال است یعنی حضرت تنها پانزده روز بعد از شهادت امام صادق (علیهالسلام) بدنیا آمدند.
@seyyed_hossein_kashfi
⚡️عنایت امام رضا (علیه السلام)
آیت الله العظمی علوی گرگانی:
🔹مرحوم آیةالله خادمی _ از علمای اصفهان _ در اوایل انقلاب، جزو افراد کمک کننده به مرحوم امام و انقلاب بود. ایشان بعد از پیروزی انقلاب، روزی به گرگان آمد که از آنجا به مشهد مشرّف شوند. مهمان ابوی ما شدند که با ایشان روابط خیلی دوستانه و قدیمی داشتند. ایشان این قضیّه را برای مرحوم والد نقل کردند:
🔸در یکی از سفرها که به همراه کاروانی به مشهد مقدّس مشرّف میشدم، خانهای که در مشهد برای اسکان پیدا کردیم مجاور آشپزخانه حضرت بود. مدّتی در آنجا بودیم. (میدانید در آشپزخانه حضرت، همیشه غذا پخته میشود و بوی غذا فضا را پر میکند.) چند مدّتی که در کنار آشپزخانه بودیم بوی غذاهای خیلی خوبی به مشام ما میخورد ولی
از غذای حضرت نصیب ما نشد.
شب آخری که میخواستیم فردای آن برگردیم بوی قرمه سبزی عجیبی فضا را گرفته بود که جدّاً انسان را جذب خود میکرد. فردا صبح وقتی ماشین آمد که حرکت کنیم شوخیام گرفت و رو به حرم امام رضا (علیه السلام) کردم و گفتم: آقاجان، ما که رفتیم. چند روز در اینجا بودیم و بوی غذایتان به مشام ما میخورد حتّی بوی قرمه سبزی شما را هم فهمیدیم ولی یک ذرّه از این قرمه سبزی نصیب ما نشد. این شوخی را به حضرت گفتم و با ایشان خداحافظی کردیم و راه افتادیم.
🔹مقداری که دور شدیم به جایی رسیدیم که چشمه آبی بود. در آنجا ماشین ایستاد. راننده اتوبوس رو به کاروان کرد و گفت: آقایان محبّت کنید پایین بیایید، ماشین خراب است و باید درستش کنم. ما هم پیاده شدیم. کنار آب، مسجدی بود. چند دقیقه ای گذشت و نزدیک ظهر شد. عدّه ای از آبادی آمدند و ما را دیدند و عرضه داشتند: چه خوب است اگر زحمتی نیست نماز ظهر را به جماعت بخوانید.
🔸آیةالله خادمی میگفت: من هم قبول کردم و رفتم داخل مسجد و نماز را به جماعت خواندم. وقتی که سلام نماز را دادم دیدم بنده خدایی از آبادی آمد و گفت: حضرت آیةالله! سفره نهار حاضر است. آن قرمه سبزی که فرمودید الان آماده است، بفرمایید. گفتم: چطور؟ گفت: حضرت به خواب من آمد و فرمود: خورشت قرمه سبزی درست کن که وقتی زوار ما به اینجا آمدند بخورند و از من گله نداشته باشند. آیةالله خادمی میگوید: به سر سفره رفتیم و آن روز یک حال عجیبی به ما دست داد که توجّه امام رضا (علیه السلام) تا این اندازه است.
⬅️اگر ما قولاً و عملاً، یک ذرّه با این خانواده ارتباط داشته باشیم قطعاً برکاتی در زندگی خواهیم دید که فوق تصوّر خود ما خواهد بود.
📚 آیت علم و عمل
@seyyed_hossein_kashfi