18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ✍️ ما ملت امام حسينيم
🏴 پدر خانواده امروز صبح رفت قلعه گنج کرمان. از او دعوت شده بود تا در یکی از روستاهای آنجا تبلیغ کند. پیشنهاد داد قبل از رفتن بر درب خانه های همسایه پرچم مشکی بزند.
🏴 همسرش گفت نیاز به خریدن نیست. ان شاءالله خودم بتوانم خیاطی کنم. رنگ و شابلون هم کار ساده ای است.
🏴 پسرش را فرستاد تا رنگ و پارچه و شابلون را بخرد. دخترانش کمک همسرش کردند.
🏴 پرچمها که آماده شد، پدر، نوه هایش را صدا زد. به هر کدام یک پرچم داد. مادر و دو دختر از پشت در، به بچه ها نگاه میکردند.
🏴 پدر، زنگ همسایه ها را میزد. همسایه دیوار به دیوارشان راننده تاکسی بود. پیرمرد در را باز کرد. نوه ها از پشت سر پرچمها را تکان میدادند. پسرش چارپایه به دست منتظر بود تا پرچم را نصب کند. پیرمرد که نظاره گر این عشق بود، اشک در چشمش جمع شد و با صدای لرزان گفت: پسرم چارپایه نمیخواد، برو روی ماشینم بایست و پرچم را آنجا بزن.
🏴 کم کم همسایه ها خودشان بیرون آمدند و کمک کردند تا کوچه سیاه پوش شود.
🆔 @seyyed_mohammad_zainolabedin
https://www.instagram.com/tv/CEH_rRuJ4ZS/?igshid=4u3yhf87tjqe
19.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 غافلگیری خاله گلی و مل مل برای کادر درمان
#هر_هیئت_یک_خدمت
🆔 @seyyed_mohammad_zainolabedin
✍️کرامت شهید
🔹#صهیب پسرخاله ام است. بعدها دامادمان هم شد. ارتباطمان خیلی نزدیک بود. اگر درددلی بود به او میگفتم. الان چهار سال است شهید شده. بعضی اوقات خوابش را میبینم. پدرم میگفت: اینها خواب نیست، #رویای_صادقه است. چون پيوند با واقع دارد. کمکهایی میکند که قبل از #شهادت ازاو برنمیآمد.
🔹شش ماه بود او را ازدست داده بودیم. آن روزها خانواده اش یک مشکل بزرگی داشتند. روند اداریشان گره خورده بود. صهیب پنج سال تلاش کرد تا اثبات نسب کند. پدربزرگش شناسنامه ایرانی داشت؛ اما صهیب به سبب زندگی پرفراز و نشیبش، خودش و بچه هایش شناسنامه نداشتند. بعداز اینکه شهید شد، جواب نامه از تهران آمد! باید میرفت و شناسنامه اش را از ثبت احوال میگرفت. اما..
به هر دری میزدیم جواب نمیداد. کلافه شده بودم. تعطیلات نوروز نزدیک بود. کم کم داشت چراغ امیدم خاموش میشد. خوابش را دیدم. پوشه آبی رنگ دستم بود. با صدای بلند به او گفتم: «نمیشه..نمیشه.. ده بار رفتیم. کار گره خورده». صهیب خندید. تعجب کردم. فکر کردم شاید این کار برایش سخت نیست. پرونده را از دستم گرفت. وارد اداره شد و بعداز مدتی برگشت. گفت: «بیا این پرونده را بگیر. حل شد! فقط برو مدارک را تحویل بگیر»! خواستم بپرسم چطوری؟! از خواب بیدار شدم.
🔹چند روز بعد با خواهرم رفتیم #اداره_ثبت_احوال_قم کار انجام شده بود. آقای #کاظمی، مدیر کل ثبت احوال استان میگفت: اولین باری است که چنین نامه ای را امضا میکنم، بااینکه غیرقانونی نیست؛ اما تا کنون از هیچ مسئول ثبت احوالی نشنیده ام چنین کاری بکند. اما حس میکردم ندای درونم اصرار دارد این را امضا کنم!
🆔@seyyed_mohammad_zainolabedin
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر_مستند
امشب (پنجشنبه 24مهر) ساعت 20:20 از شبکه استانی قم.
مستندی از خانواده #شهید_صهیب
آخرین متنی که در صفحه شخصی نوشته ام (کرامة شهید) درباره همین شهید است.
🆔@seyyed_mohammad_zainolabedin
https://www.instagram.com/p/CGDWB4whemV/?igshid=1c7dlbzvn7k2u
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیزر
#مستند #آزادمَرد
یادنامه هنرمند جهادگر، #سید_محمد_ساجدی همسرفداکار و سه فرزندشان
.
کاری از واحد هنر و رسانه خانه طلاب جوان
.
اکران مجازی:
امشب - یکشنبه ۱۸ آبان - ساعت ۲۱
در صفحات مجازی خانه طلاب جوان
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/khanetolab_ir
آپارات:
aparat.com/khanetolab
.
#سیدمحمدساجدی
#خانه_طلاب_جوان
@khanetolab
@seyyed_mohammad_zainolabedin
🎤 روایتی از روز اول ورودمان به بخش کرونای بیمارستان فرقانی قم !
از این سه راه میتوانید پادکست را گوش کنید:
۱- در سایت شنوتو:
https://shenoto.com/album/45831/روایت-کرونا--قسمت-دوم--مسابقه?lang=fa
۲- اینستاگرام خانه طلاب جوان:
https://www.instagram.com/tv/CIGgsgzhOpe/?igshid=v8l961t3gixi
۳- اینستاگرام رادیو روایت:
https://www.instagram.com/tv/CIGglMqhNDg/?igshid=1gfprnr6qn671
@seyyed_mohammad_zainolabedin
#ازدواج_ساده
•
🔸سال ۹۶ حاجآقا #مؤمنی پیشنهادش را دادند. مردم مهمان نواز #بشاگرد آن سال قبول نمیکردند در این طرح شرکت کنند. بالأخره رسم و سنتهای خودشان را داشتند. این طرح برای اولین بار اجرا میشد. گروه #جهادی_محبین_الائمه مسئول این کار شد. خیلی از جوانهای دوست داشتنی بشاگرد سن ازدواجشان رسیده بود؛ اما خانواده ها قبول نمیکردند در ازدواج ساده ثبتنام کنند.
•
🔸میانگین سن ازدواج به ۲۷ رسیده بود. با خانواده ها تک تک صحبت میکردیم. نهایتا آن سال فقط ۱۴ زوج به این برنامه اعتماد کردند. مراسم به خوبی برگزار شد. سال بعد برای ثبتنام با دست پر سراغ خانواده ها رفتیم. راحتتر راضی شدند.
•
🔸عید غدیر سال ۹۹، مراسم برای ۵۰ زوج در چندین روستا انجام شد. مردم خوب بشاگرد زودتر از انتظار، همراه شدند. صدها جوان اعلام آمادگی کردند تا ازدواجشان در اعیاد شعبانیه به این شیوه برگزار شود. مجبور شدیم به هر روستا سهمیه بدهیم. به برخی روستاهایی که ازدواج ساده برگزار شده بود، سهمیه نرسید! سهمیه ما اندازه ۲۰۵ جهیزیه بود.
•
📌پ.ن١: در طرح ازدواج ساده، یک جشن مشترک برگزار میشود. زوجین هم تعهد میدهند مراسم ازدواج دیگری برگزار نکنند. مهریه نباید بیش از ۱۴ سکه باشد. جهیزیه را گروه جهادی محبین الائمه تهیه میکند.
📌پ.ن٢: برخی میگویند میانگین سن ازدواج در بشاگرد، بعد از این طرح ۲۳ سال شده است.
@seyyed_mohammad_zainolabedin
الترجمة العربية🇮🇶:
https://instagram.com/p/CMkRhABMIuj/
🔹نشسته بود لب حوض. خواستم کنارش بنشینم. گفتم آقا اجازه هست؟ بلند شد و گفت: حاج آقا اینجا خیس است بیایيد جای من بنشینید.
از تهران با پدر و مادرش آمده بود برای زیارت. گرم صحبت شدیم. گفتم: رأی که نمیدهی آقا آرمان؟ گفت: نه! اوضاع خراب است!
آرمانِ #رأی_اولی از صبح زود میرفت سر کار. پدر و مادرش قصد شرکت در #انتخابات را داشتند اما نظر او متفاوت بود.
از من پرسید: حالا شما به کی رأی میدهید؟
گفتم: فعلا نظرم فلانی است.
گفت: ولی من اگر بخواهم رأی بدهم سفید میأندازم.
گفتم: شما که نمیخواستی رأی دهی آرمان جان!
گفت: فرقی نمیکند، چه سفید بیندازی، چه رأی ندهی!
گفتم: رأی ندهی، دشمن خوشحال میشود.
چشمانش را گِرد کرد. گفت نه بابا من باعث نمیشوم دشمن خوشحال شود.
زمانی که میخواستیم از هم جدا شویم، یک ماژیک به او دادم و از او خواستم یک یادگاری برایم بنویسد.
او هم این را نوشت:
📍به خاطر خودمان که شده رأی دهیم.
•
#رای_اولی
#انتخابات_۱۴۰۰
#انتخاب_درست_کار_درست
#ستاد_ملت_امام_حسین
#رای_میدهم
#جمکران
🆔@seyyed_mohammad_zainolabedin
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/CPn0R0QBVI3/?utm_medium=copy_link
✍️ #مردم_شناسی
•
🌱 چند ماه پیش با خانواده رفته بودیم #نیاسر . روبه روی #آبشار نشستیم. چندساعتی آنجا بودیم. داشتیم جمع میکردیم که برگردیم. دیدم مادرم یکجا خیره شده و باتعجب نقطه ای را مینگرد. رویم را برگرداندم. دیدم خانمی جلوی آبشار #ژست گرفته. مردی که همراهش بود، گوشی به دست میرفت تا از او عکس بگیرد. #آرایش غلیظ، موهای رنگ شدهٔ بدون روسری و شلوار پاره اش در همان نگاه اول توی ذوق میزد! ژستش هم به گونه ای بود تا پارگی شلوارش مشخص باشد. سرم را پایین انداختم.
•
🔹مادرم گفت: دلم برای #جمهوری_اسلامی میسوزد وقتی این صحنه ها را میبینم!
ناامیدیِ چهره مادر، قلبم را میفشرد.
گفتم: مادر! بیا با آن دو صحبت کنیم!
مادرم گفت: بیا برویم، اینها به حرف من و تو گوش نمیدهند.
•
🔹با صدای بلند گفتم: آقا! یه لحظه میآیید؟!
-بله؛ بفرمایید..
-آقا چایی میل دارید یا نسکافه؟
-مرسی آقا..
-نسکافه جلو آبشار با خانواده میچسبه!
همینطور که #نسکافه را میریختم گفتم: ببخشید مادرم یک انتقادی به شما دارد! اجازه میدهید بازگو کنم؟
-بله بله حتما، بفرمایید..
-مادرم میگوید خانم شما وضع ظاهریش مناسب نیست مخصوصا شلوار…
دستش را به موهایش کشید و گفت: درست میفرمایید… ببخشید… دیگر میگویم نپوشند!
بعد از اینکه آقا رفت و کنار خانمش نشست، آرام به او چیزی گفت. چند ثانیه بعد خانم از همان جایی که نشسته بود، روسریش را انداخت سرش، پایش را پوشاند و دستش را برای تشکر بالا آورد.
•
🌱 مادرم که از کار من شوکه بود، لبخندی بر چهره اش نشست و گفت: اصلا فکرش را نمیکردم اینطور برخورد کنند!
•
#حجاب
#سیدمحمدزینالعابدین
🆔@seyyed_mohammad_zainolabedin
✍️ زندگی دوباره!
🔹حاج آقا ۲۴تیر در بیمارستان امام رضا(ع) در قم بستری شد. البته از ده روز قبل علائم کرونا داشت و چند مرتبه دکتر رفته بود. ولی وقتی دکتر اولین سی تی ایشان را دید، گفت ۶۰ درصد ریه درگیر شده؛ حتما باید بستری شود.
روزهای اول میتوانست از تخت پایین بیاید؛ اما بعد از دو سه روز هنگامی که داشتم ایشان را با ویلچیر میبردم سرویس بهداشتی، در میان راه با دستش اشاره کرد مرا برگردان. اکسیژن کم آورد. بعد از آن دیگر از تخت هم پایین نیامد. یک هفته بعد، دکتر سی تی دوم ایشان را دید. گفت هیچ تغییری در ریه ایشان مشاهده نشده و بیماری پیشرفت کرده است. باید داروهای درمان را عوض کنم. دکتر وقتی ۶مرداد سی تی سوم را نگاه کرد، گفت صد در صد ریه درگیر شده! ریه سوراخ شده و عفونت اطراف قلب را گرفته. ریشهای حاج آقا را بزنید؛ زیرا به زودی باید ماسکی قویتر بزنیم تا بلکه با فشار اکسیژن بتوانیم ایشان را نگه داریم.
پسرش گفت: یعنی برای این ریه کاری نمیتوان کرد؟
دکتر گفت: من با متخصصان بیمارستان مسیح تهران نیز مشورت کرده ام. متأسفانه دیگر کاری از دست ساخته نیست. داروهایی که ما میدهیم طبق مقالات علمی و به روز آمریکاست. از این داروها قویتر موجود نیست! خود را برای هر چیزی آماده کنید!
حاج آقا طی این مدت دوازده بار داروی «رمدسیویر» تزریق کرد؛ اما دیگر آب هم نمیتوانست بخورد و با اکسیژن هم به سختی نفس میکشید. هزینه هر تزریق یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان بود.
🔹پسرش بعد از اینکه ناامیدی را از چهره دکتر فهمید، بلافاصله «عکس سی تی» را از بیمارستان گرفت. به سختی قبول کردند عکس را بدهند؛
او هم ناامید بود؛ اما راهی سلامتکده شد؛ سلامتکده مغازه ای کوچک در حاشیه شهر قم (انتهای خاکفرج) است. دکتر طب سنتی وقتی سی تی را دید گفت: توکلت بر خدا باشد، نمونه های دیگری نیز بوده اند و مدوا شده اند. نسخه ای از داروهای سنتی همراه با دستور مصرف به او داد.
سعی کرد داروها را مو به مو به پدرش بدهد.
حالِ حاج آقا روز به روز بهتر میشد. میتوانست صحبت کند. غذایش را راحت میل کند. حتی گاهی ماسک اکسیژن را از صورتش برمیداشت.
۱۱مرداد بود که دکتر آزمایشها و چهارمین سی تی را دید. ابروهایش را بالا برد و چشمانش گرد شد. گفت چنین چیزی تاکنون نداشته ایم! عفونت اطراف قلب کاملا برطرف شده. عفونت ریه هم کم شده و آزمایشها هم خیلی خوب است؛ میتواند مرخص شود!
۱۲مرداد حاج آقا مرخص شد. بعد از مرخصی در خانه اش با کپسول اکسیژن زندگی اش را سر میکرد؛ اما حالا سرحال شده زندگی اش را میگذراند.
📌پ.ن۱: کاش در کشور ما، به طب سنتی و طب جدید فرصت برابر داده میشد.
📌پ.ن۲: من دستبوس دکترهای زحمتکش کشورم هستم.
#طب_سنتی
#کرونا
#سیدمحمدزینالعابدین
🆔@seyyed_mohammad_zainolabedin