#قضاوت
گفتم به موج دریا، سرگشته بود و تنها
یا خو بکـن به سـاحل، یا دل بزن به دریا
یک پا جلو گذاری، پا پسکشی دوباره
گامی بسوی معشـوق، گامی بسوی خانه؟!
گر جرئتش نداری، عاشق شدن حـرام است
عشقش بهکل رها کن، از من به تو پیام است
گفتا به من به طعنه، ای عالِم زمانه!
با ظاهرم قضاوت، از ظاهرم شکایه؟
چون دائما بدیدی، من را به رفت و آمد
گفتی جنم ندارم، پس عاشقی نباید؟!
اما بدان و بشنو، این راز در نهانم
از باطنم بگویم، از سر در درونم
باری که یارم آمد، سویش نظر که کردم
دیدم رـخ عـیانش، آن لحظه من چه کردم؟
چیزی به خاطرم نیست، جز صورت نگـارم
عقلـم پریده از سر، از روی آن نگاهم
مجــنـون شدم پساز آن، دیگر سکـون ندارم
هر لحظه در تلاطم، با فکر خـال یـارم
#مثنوی
#ظاهر_را_قضاوت_نکنیم
#سیدبشیر
شنبه ۱۴٠۲/۱۱/۲۲
@M_A_N313
@seyyedbashir