eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
767 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
66 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🔴قسمت اول مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او چند هفته قبل و درست در شب عاشورای حسینی بشهادت رسید. او نیز یکی از شهدای عملیات محرم است که همچنان در حلب جریان دارد. فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن مصطفی با فاطمیون روایت عجیبی دارد. همسرش می‌گوید که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجه‌ها داشته است. او به مشهد می‌رود، ریش‌هایش را کوتاه ‌می‌کند و به مسئول اعزام می‌گوید که یک افغانستانی است. مصطفی بیشتر از دو سال در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر بود. خانم ابراهیم پور همسر او روایتی خواندنی از ۸سال «زندگی شیرین» با مصطفی تعریف می‌کند. بخش اول این گفت‌وگو درباره زندگی و سلوک رفتاری شهید صدرزاده با خانواده‌اش است. این گفت‌وگو را بخوانید: چند سال با آقا مصطفی زندگی کردید؟ سال ۸۶ ازدواج کردیم. هشت سال زندگی کردیم و تقریبا ۱۰ روز بود که وارد نهمین سال زندگی مشترکمان شده بودیم. از دوران قبل از آشنایی بگویید. آنموقع کجا بودید و چه می‌کردید؟ چطور با مصطفی آشنا شدید؟ قبل از اینکه با مصطفی آشنا بشوم و ازدواج کنم، فرمانده پایگاه بسیج خواهران شهریار و طلبه حوزه باقر العلوم شهر قدس بودم. یکی از دوستان مصطفی، من را به او معرفی کرد. آن زمانی که من فرمانده پایگاه خواهران بودم، مصطفی هم فرمانده پایگاه بسیج نوجوانان مسجد امیرالمومنین(ع) بود، اما من چندان با او آشنایی نداشتم. در یک مسجد و یک پایگاه بودید؟ بله هر دو در مسجد امیرالمومنین(ع) بودیم؛ من با مصطفی آشنایی نداشتم ولی او از دوستان صمیمی برادرانم آقا سجاد و آقا سبحان بود. بهانه اولین دیدار: درِ خانه حضرت فاطمه زهرا(س) قبل از اینکه مصطفی به خواستگاری شما بیاید، او را دیده بودید؟ دقیقا می‌دانستید که چه کسی قرار است بیاید؟ در همان گفت‌وگوهایی که برای ازدواج داشتیم متوجه شدیم، تنها جایی که قبلا همدیگر را دیده بودیم مقابل درِ حوزه بسیج بوده است. آن روز ما کارهای ایام فاطمیه(سلام الله علیها) را انجام می‌دادیم و می‌خواستیم یک درِ سنگین را بالای ماشین بگذاریم. بلند کردن آن در، از توان خانم‌ها خارج بود. آقایی را دیدم که مقابل در حوزه مقاومت ایستاده است. دوستانم گفتند که او آقای صدرزاده فرمانده پایگاه نوجوانان است و می‌شود از او کمک گرفت. صدایش کردم و گفتم: «ممکن است این در را داخل ماشین بگذارید؟»؛ این کار را کرد و این اولین باری بود که همدیگر را دیدیم. یعنی زمانی که ایشان می‌خواستند برای خواستگاری بیایند، می‌دانستید که او همان آقایی است که آن روز جلوی در حوزه مقاومت دیده‌اید؟ بله. معرف اصلی این وصلت چه کسی بود؟ برادرانتان بودند؟ آقای بهرامی یکی از دوستان مصطفی بود که مرا به او معرفی کرده بود. برادرانم او را تایید کردند، چون پدرم شناخت چندانی از مصطفی نداشت. شما درباره خصوصیات اخلاقی و رفتاری مصطفی چه چیزهایی از برادرانتان پرسیدید؟ چه چیزهایی برایتان مهم بود؟ برای من خیلی مهم بود که ولایتی باشد؛ این را از برادرانم پرسیدم. نکته مهم دیگر، دیدگاه او نسبت به خانم‌ها بود و باید کاملا مطلع می‌شدم. شاید برخی فکر کنند آقایانی که خیلی مذهبی هستند نسبت به خانم‌ها سختگیرند و دیدشان نسبت به آنها دید خوبی نیست. برای من خیلی مهم بود که بدانم نگاه مصطفی به ادامه تحصیل و اشتغال خانم‌ها چیست؟ من می خواستم به کارهای فرهنگی‌ای که تا آن روز داشتم، ادامه دهم. موافقت بر سر این مورد هم برایم مهم بود. مصطفی در همه این زمینه‌ها نه تنها نگاه مثبت و خوبی داشت، بلکه خودش دغدغه آن‌ها را داشت و من را هم تشویق می‌کرد. اینکه می‌گویید نگاه خواستگارتان به خانم‌ها برای شما مهم بود چیزی است که برای خیلی‌ها مسئله است. چه دیدگاهی مورد پسند شما بود؟ برایم مهم بود شریک زندگی‌ام مثل پدرم باشد و یک سری آزادی عمل‌ها را به خانم‌ها بدهد. وقتی با مصطفی صحبت کردم در بحث تحصیلی من اصلا هیچ مانعی ایجاد نکرد و برای شغل آینده هم مانعی نداشت. برایم خیلی مهم بود که مثلا اگر یک زمانی چیزی در خانه کم و کسر باشد، برخورد اوچطور است؟ منظور من چیزهای خیلی جزئی بود و معمولا هم من مسائل را جزیی نگاه می‌کردم. در این ۸ سال و چند ماهی هم که با او زندگی کردم خیلی خوب بود. خیلی راضی بودم. شما آن زمان طلبه بودید؟ بله. قصد داشتید چه شغلی داشته باشید که موافقت مصطفی در همان ابتدای زندگی برایتان مهم بود؟ شغلی که برای خودم انتخاب کرده بودم معلمی بود. دوست داشتم معلم بشوم و در مدارس تدریس کنم. چیز دیگری مد نظرم نبود. مصطفی با همان معلمی موافقت کرده بود. بارها در جلسه خواستگاری گفت: «من همسنگر می‌خواهم» ﷽➖➖➖➖ ➖➖➖➖➖ ✅ کانال
🌷🌷🌷🌷 سلام،ای رفیق راه سلام،ای حضرت ماه سلام ای سید مصطفی،سلام سلام،ای داغ دلم، سلام،ای عباس حرم سلام،سیدمصطفی،سلام سلام،روح وجسم من سلام،رسم واسم من سلام،سیدمصطفی،سلام سلام،ای مردیقین سلام،ای کشته ی دین سلام،سید مصطفی سلام 🌷🌷🌷🌷 ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم) @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴ولادت حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) بر تمام مسلمانان جهان مبارک باد @seyyedebrahim
... لبخند گل زیباست... دیده ای آیا که هر کسی بهترین گل‌ها را می‌چیند...؟ خدا هم... تو را برای خود چید... @seyyedebrahim
♥️ (ع) فرمودند: 🌴إنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ. 🍃 اين دل ها همانند تن ها، خسته و افسرده مى شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد. 📖 نهج البلاغه حکمت ۱۹۷ @seyyedebrahim
خاطره... عکس باز شود...✅کانال شهید @seyyedebrahim
🌸🍃 🍃 پدرت شاه خراسان و خودت گنج مقامی پدرت حضرت خورشید و خودت گنج تمامی غنچه ای نیست که عطر نفست را نشناسد تو که ذکر صلواتی و درودی و سلامی 💐میلاد باسعادت امام جواد علیه السلام بر شما مبارک💐 🍃 @seyyedebrahim