⏰🍃
🍃
#قرار_عاشقی
ڪاشاینشعرمراسمتخراسانببرند
سمتسرسبزترینپرچمایرانببرند❣
بہ تماشاےدلخستهٔباران ببرند❣
سمتیڪصحنِپرازقلبِپریشان ببرند❣
#السلامعلیڪیاعلےبنموسےالرضا
🍃
⏰🍃
#دلتنگی_شهدایی ♥️😊
#عشـــــــــقــ❣ لبخنــــــد نجیبــی ست
ڪہ روے #لب_تـوست😍
#خنــــــــده_ات
علت آغـاز غـــــــــــزل خوانـی هاست
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
@seyyedebrahim
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 📱
☑️ اجرای دیدنی شرکت کننده عصر جدید با موضوع
#شهید_قاسم_سلیمانی
+ داداش آفرین بهت ... قلمت جاویدان ... برای من ۴ رای سفید داور ها ملاک نیست ، برای من اشک بعد از هیجان ملاک است . 😢♥️
#عصرجدید
#سردار_دلها
@seyyedebrahim
••🦋••
#کلام_یار ❤️🎤
دوره ی آخری که همراه احمد در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود.
انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد🕊. کمتر شوخی می کرد، اوقات فراغتش را مشغول قرائت #قرآن بود. اگر کوچک ترین غیبت می شنید🚫، تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت.
یک روز وقتی از خواب بیدار شد، ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تا دلیل ناراحتی اش را گفت خوابِ سید ابراهیم {شهیدمصطفےصدرزاده} را دیده بود. بعد از شهادت سید ابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید🔆.
می گفت: "سید با خنده، ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: با معرفتا❗️به شما ها هم میگن رفیق‼️ چرا به خانواده ام سر نمیزنید⁉️
دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت😞. با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم.
گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم. توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سید جان پس کِی نوبت من میشه😭؟ خسته ام. خودت برام یه کاری بکن"
می گفت: سید درجواب لبخند ملیحی زد و گفت: "غصه نخور🙂. همه رفقایی که جامانده اند، #شهادت روزیشون میشه."🕊
حالا که احمد شهید شده، تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم.
✍ دوست و همرزم #شهید_احمد_مکیان
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
@seyyedebrahim
💢ای ڪاش ڪمی از #اخلاصت را
به ما هم قرض میدادی
این روزها بعــضی روی فرش حریر هم
#نمازنمۍخــوانند
فقط نخل های #خوزستان میدانند
به خــدایتان چه گفتید...
#شهدا ما را فراموش نکردند
این ما هستیم فراموش کردیم
🌷
روز جانباز
بر سید ابراهیم جانباز مبارک 🌸🙃
#دلتنگی_شهدایی
#شهید_مصطفی_صدرزاده ♥️
#جانباز
#میلاداقاابالفضل
@seyyedebrahim
🌹 خانه مان روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️
بلافاصله یکی از همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات مرد!😱
از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه #یا_اباالفضل_العباس بودم💔
همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔، سرباز و فدایی شما...
بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد.....
🌹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت.سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم...
فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود.❤️
راوی: مادر شهید مدافع.حرم
مصطفی صدرزاده🌷
#شهید_روز_تاسوعا
#میلاد_حضرت_ابوالفضل مبارک
شادی روح این شهید صلوات✨
@seyyedebrahim
روزت مبارک 🌸
شهید زنده ...
جانباز و همرزم و رفیق #شهید_مصطفی_صدرزاده
اقای امیر حسین حاج نصیری
@seyyedebrahim