eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
767 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
66 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
⏰🍃 🍃 ڪاش‌این‌شعرمراسمت‌خراسان‌ببرند سمت‌سرسبزترین‌پرچم‌ایران‌ببرند❣ بہ تماشاےدل‌خستهٔ‌باران ببرند❣ سمت‌یڪ‌صحنِ‌پر‌ازقلبِ‌پریشان ببرند❣ 🍃 ⏰🍃
♥️😊 ❣ لبخنــــــد نجیبــی ست ڪہ روے 😍 علت آغـاز غـــــــــــزل خوانـی هاست ♥️ 🌺 @seyyedebrahim
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱 ☑️ اجرای دیدنی شرکت کننده عصر جدید با موضوع + داداش آفرین بهت ... قلمت جاویدان ... برای من ۴ رای سفید داور ها ملاک نیست ، برای من اشک بعد از هیجان ملاک است . 😢♥️ @seyyedebrahim
••🦋•• ❤️🎤 دوره ی آخری که همراه احمد در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد🕊. کمتر شوخی می کرد، اوقات فراغتش را مشغول قرائت بود. اگر کوچک ترین غیبت می شنید🚫، تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. یک روز وقتی از خواب بیدار شد، ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تا دلیل ناراحتی اش را گفت خوابِ سید ابراهیم {شهیدمصطفےصدرزاده} را دیده بود. بعد از شهادت سید ابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید🔆. می گفت: "سید با خنده، ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: با معرفتا❗️به شما ها هم میگن رفیق‼️ چرا به خانواده ام سر نمیزنید⁉️ دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت😞. با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم. گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم. توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سید جان پس کِی نوبت من میشه😭؟ خسته ام. خودت برام یه کاری بکن" می گفت: سید درجواب لبخند ملیحی زد و گفت: "غصه نخور🙂. همه رفقایی که جامانده اند، روزیشون میشه."🕊 حالا که احمد شهید شده، تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. ✍ دوست و همرزم ♥️ @seyyedebrahim
💢ای ڪاش ڪمی از را به ما هم قرض می‌دادی این روزها بعــضی روی فرش حریر هم فقط نخل های می‌دانند به خــدایتان چه گفتید... ما را فراموش نکردند این ما هستیم فراموش کردیم 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 خانه مان روضه امام حسین (ع) بود...مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️ بلافاصله یکی از همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات مرد!😱 از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه بودم💔 همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔، سرباز و فدایی شما... بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد..... 🌹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت.سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم... فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود.❤️ راوی: مادر شهید مدافع.حرم مصطفی صدرزاده🌷 مبارک شادی روح این شهید صلوات✨ @seyyedebrahim
روزت مبارک 🌸 شهید زنده ... جانباز و همرزم و رفیق اقای امیر حسین حاج نصیری @seyyedebrahim
پس زمینه گل🌹 ⌈.🌈 @Gharare_313 °○•.⌋