eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
748 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
64 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
"... مصطفي دوران بچگیش خیلی شیطونی میکرد و سر نترسی داشت... 😁 😁 😁 😁 😁 😁 بخاطرهمین همیشه یه بلایی سرش میومد و همیشه دراسترس بودم... انقدر پرجنب و جوش بود و آروم قرار نداشت که توسن چهارسال و نیم بردمش پیش دکتر مغز و اعصاب! 😳😳😳😳😳 . بعد از نوار مغز و عکس و یکسری آزمایشات دیگه، دکتر گفت: «خانم دیگه این بچه رواین جا نیار! این از من و شما سالمتره!!! تنها مشکل این بچه، 🌸 روح بزرگشه🌸 ، که توی این 🍂جسم 🍂 نمیگنجه! » این حرفی بودکه دکترش به من گفت..." . - مادر شهید سید مصطفی صدرزاده . توضیح عکس : سید مصطفی ، اسفند 67 در دو و نیم سالگی. ؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش جوانان فرانسوی به پیام رهبر انقلاب تقریبا اکثر فرانسه‌ای‌ها موضع مکرون رو اشتباه میدونن، حتی غیر مسلمانان فرانسه
💔 •|🏡~🕊|• +سرگشته چون ڪبوتر گم کرده آشیاݩ... الاّ به بام دوسٺ، نباشد نشست ما!(: @seyyedebrahim
☀️🌾 یوسف شود، آݩ‌ ڪس‌ ڪہ‌ خریدار تو باشد عیسے‌ شود، آن خستہ‌‌ ڪہ‌ بیمار تو باشد! •🌱• [] •🌱•[] ╭═════ ✿❅✿═════ @seyyedebrahim
چقدر ارزش دارد اسیر چهره‌ پاک تو شدن در میانِ اسارت‌های دنیایی ... @seyyedebrahim
با خنده گفتمش به سلامت سفر بخیر وقتی که رفت از تو چه پنهان دلم گرفت 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر : "از بی‌بی زینب (س) می‌خوام این رو از ما بپذیرند...شفاعتمون کنند...فقط همین..." "تنها چیزی که به ما میده، اینه که اقرار کرد ..." @seyyedebrahim
همین که عشق باشد آن هم در حوالی شما ، هر چقدر هم که پاییز باشد بهاری‌ترین هوا سهم ماست … 🍁🍂🍁🍂
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوم..( قسمت ۲ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 با حرف های زن برادرم کمی آرام شدم. خدیجه دستم را گرفت و با هم رفتیم توی حیاط. از چاه برایم آب کشید. آب را توی تشتی ریخت و انگار که بچه ای باشم، دست و صورتم را شست و مرا با خودش به اتاق برد. از خجالت داشتم می مردم. دست و پایم یخ کرده بود و قلبم به تاپ تاپ افتاده بود. خواهرم تا مرا دید، بلند شد و شال قرمزی روی سرم انداخت. همه دست زدند و به ترکی برایم شعر و ترانه خواندند. اما من هیچ احساسی نداشتم. انگار نه انگار که داشتم عروس می شدم. توی دلم دلم خدا خدا می کردم، هر چه زودتر مهمان ها بروند و پدرم را ببینم. مطمئن بودم همین که پدرم دستی روی سرم بکشد، غصه ها و دلواپسی هایم تمام می شود. چند روز آن ماجرا گذشت. صبح یک روز بهاری بود. توی حیاط ایستاده بودم. حیاطمان خیلی بزرگ بود. دور تا دورش اتاق بود. دو تا در داشت؛ یکی درش به باغی که ما به آن می گفتیم باغچه. باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ شده بود. درخت ها جوانه زده بودند و برگ های کوچکشان زیر آفتاب دلچسب بهاری می درخشید. بعد از پشت سر گذاشتن زمستانی سرد، حالا دیدن این طبیعت سرسبز و هوای مطبوع و دلنشین، لذت بخش بود. یک دفعه صدایی شنیدم. انگار کسی از پشت درخت ها صدایم می کرد. اول ترسیدم و جا خوردم، کمی که گوش تیز کردم، صدا واضح تر شد و بعد هم یک نفر از دیوار کوتاهی که پشت درخت ها پرید توی باغچه. تا خواستم حرکتی بکنم سایه ای از روی دیوار دوید و آمد رو به رویم ایستاد. باورم نمی شد. صمد بود. با شادی سلام داد. دستپاچه شدم. چادرم را روی سرم جا به جا کردم. سرم را پایین انداختم و بدون اینکه حفی بزنم یا حتی جواب سلامش را بدهم دو پا داشتم دو پا هم قرض کردم و دویدم توی حیاط و پله ها را دو تا یکی کردم و رفتم توی اتاق و در را از تو قفل کردم. صمد کمی منتظر ایستاده بود وقتی دیده ببود خبری از من نیست با اوقات تلخی یک راست رفته بود سراغ زن برادرم و از من شکایت کرده بود و گفته بود: انگار قدم اصلا مرا دوست ندارد. من با هزار مکافات از پایگاه مرخصی گرفته ام، فقط به این خاطر که بیایم قدم را ببینم. و دو سه کلمه با او حرف بزنم. چند ساعت پشت باغچه خانه شان کشیک دادم تا او را تنهایی پیدا کردم. بی انصاف او حتی جواب سلامم را هم نداد تا مرا دید، فرار کرد و رفت. نزدیک ظهر دیدم خدیجه آمد خانه ما و گفت: قدم عصر بیا کمکم. مهمان دارم، دست تنهام. عصر رفتم خانه شان. داشت شام می ریخت. رفتم کمکش. غافل از اینکه خدیجه برایم نقشه کشیده بود. همین که اذان مغرب را دادند و هوا تاریک شد، دیدم در باز شد و صمد آمد. از دست خدیجه کفری شدم. گفتم: اگر مامان و حاج آقا بفهمند هر دویمان را می کشند. خدیجه خندید و گفت: اگر تو دهانت سفت باشد، هیچ کس نمی فهمد. داداشت هم امشب نیست رفته سر زمین آبیاری. بعد از اینکه کمی خیالم راحت شد زیر چشمی نگاهش کردم چرا این شکلی بود؟! کچل بود. خدیجه تعارفش کرد و آمد توی اتاقی که من بودم. سلام داد. باز هم نتوانستم جوابش را بدهم. بدون هیچ حرفی بلند شدم و رفتم توی آن یکی اتاق. خدیجه صدایم کرد. جواب ندادم. کمی بعد با صمد آمدند توی اتاقی که من بودم خدیجه با اشاره چشم و ابرو بهم فهماند کار دستی نمی کنم. بعد هم از اتاق بیرون رفت. من ماندم و صمد. کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم ایستاد وسط چهارچوب در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گفت. با لبخندی گفت:کجا؟ چرا از من فرار می کنی؟ بنشین باهات کار دارم. سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست. البته با فاصله خیلی زیاد ازمن. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ ...🌹🏴 _••🏴🌹 ...🌹🏴••_ ..🥀 ... @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعضای جدید به کانال آقا مصطفی خوش آمدید😊🙏
🍃خواهم که در این میکده آرام بمیرم 🍃گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم 🍃عمری است مرا مونس جان نام حسین است 🍃دل خواست که در سایه این نام بمیرم 🌷 را یاد کنیم با ذکر 🌷 ❤️ @seyyedebrahim
‏⭕️ محورهای بیانات مقام معظم رهبری در روز سیزده آبان ۱۳۹۹
ڪݪام‌شہید میفرمایدڪھ؛ فقط‌یڪبار‌ڪافۍاست ازتھِ‌دل‌خداروصداڪنید دیگرماݪِ‌خودٺان‌نیستید ! 🖤 - شهیدامیرحاج‌امینے🌱~ ❣❣❣❣❣
بہ نام خداوند برگ های افتاده از درخت 🍂🍃
السلام علیڪَ یا تالیَ ڪتاب اللہ وَ ترجمانہ سلام‌برتوای‌تلاوت‌ڪننده‌ڪتاب‌خداوتفسيرڪننده‌اش زیارت آل یاسین ♥️
آقاجانم . . . نشان کوی تو پرسیم از کدامین یار؟ زمین کویر تب آلوده ایست طوفان خیز زمان خزان غم انگیز بی تو در تکرار بیا و داغ دل از خاطر زمین بردار اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج @seyyedebrahim
💔 من ـو دݪ بریدݧ از ٺو ؟! چہ محاݪ خنده دارے! ♥️ @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 👤میگویندشهیدپلارک‌مثل یکی‌ازسربازان‌پیامبردر🛡 صدراسلام«غسیل‌الملائکه» بوده‌است.👋 «غسیل‌الملائکه»‌‌به‌کسی‌🤔 میگویندکه‌ملائکه‌غسلش 😎داده‌‌باشندوبه‌همین‌علت مزاراوهمیشه‌خوشبو وعطرآگین‌است.🤗 🍃🌸
هدایت شده از Maryam
سلام، صبح همه شما عزیزان بخیر. دوستان لطفا برای همه بیماران و همچنین برای پسرعمه بنده حمد شفا بخونید خیلی ممنونم🙏🙏
این بنده خدا آقای ایجادی هستندکه مریضن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 سکانس جالب "خانه امن" جو بایدن گفته باید کاری کنیم خانه امن ایرانی‌ها امنیت نداشته باشد☝️ @seyyedebrahim