#راه_روشن
🌹امام خمینی (ره)
اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را الزام کنند به قطع اینگونه روابط. ملت اسلام پیرو مکتبی است که برنامه آن مکتب خلاصه میشود در دو کلمه؛ «لا تَظلِمُون و لا تُظلَمون».
📚 توضیحالمسایل و صحیفه امام/ج14/ص81
@seyyedebrahim
🌹 داستان سعید و پروفایل🌹
🌸 من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل 💔 امام زمانم و به درد آوردم و خیری برای خانواده ام نداشتم.
همش با رفقای ناباب و اینترنت و...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خوابم. زمانی که فضای مجازی وشبکه های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی نصیب نماندم .
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل📱بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدن.
تایه روز تو یکی از گروه های چت یه آقایی پست های مذهبی میداد مطالبش برام جالب بودند
رفتم توی پی وی اون و
مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم.
عکس شهیدی دیدم که غرق در خون ، بدون دست وپا ، با سری خورده شده از ترکش ، افتاده بر خاکهای داغ .
کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه های او باشند.
و زیر آن عکس یه جمله ای نوشته شده بود:
🌹میروم تاحیا و غیرت جوان ما نرود.🌹
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد. دلم شکست. باورم نمیشه دارم گریه میکنم اونم من ، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی حیا و بی غیرت، منه چشم چرون هوس باز...
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نا بابم متنفر شدم
دلم به هیچ کاری نمی رفت حتی موبایلم و دست نمی گرفتم.
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم مسجد🕌.
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه های اجتماعی.
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چی به من یاد می داد.
نماز خوندن ، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید وبه من هدیه میداد
من و در فعالیت های بسیج و مراسمات شرکت میداد
توی محله معروف شدم و احترام ویژه ای کسب کردم.
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای خادمی معرفی شدم
نزدیکای اربعین امام حسین یکی از خادمین که پیر بود، به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی تونم ، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم.
زبونم قفل شده بود. من و کربلا ؟ زیارت امام حسین؟ اشکم سرازیر شد. قبول کردم و باحال عجیبی رفتم...
هنوز باورم نشده که اومدم کربلا...
پس از برگشت ، تصمیم گرفتم برم حوزه علمیه
که با مخالفت های فامیل و دوستان مواجه شدم.
اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود وحتی نماز و روزه نمیگرفت قبول کرد.
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو میکردم. وحتی سراغ دوستان قدیمی نا باب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم.
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن. منم گریه ام گرفت. تابحال ندیده بودم بابام گریه😢 کنه!. گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: "من ومامانت یه خواب مشترک دیدیم.
تو رو می دیدیم با مرکبی از نور می بردن بهشت و ما رو می بردن جهنم. وهرچه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من. یه آقای نورانی آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد باهم برین بهشت. وتو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی.
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه سعید قبل نیستی همه دوستت دارن تو الآن آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم. میشه خواهش کنم هرچی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی."
منم نماز و قرآن یادشون دادم وبعد از آن خواب، پدر و مادرم نماز خوان و مقید به دین شدند.
چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم.
یه روز توی خونشون عکس شهیدی دیدم که خیلی برام آشنا بود گریه ام گرفت نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه هام بلند وبلندتر شد.
این همون عکسی بود که تو پروفایل بود.
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم . خودش و حتی مادرش هم گریه کردند.
مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم : نه
گفت: این پدرمه
منم مات و مبهوت ، دیوانه وار فقط گریه میکردم.
مگه میشه؟
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر دخترشو به عقد من درآورد.
چند ماه بعد با چندتا از دوستانم برای مدافعان حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه ها تعطیل شدند ما هم رفتیم.
خانمم باردار بودند و با گریه گفتند:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد وگفتم:
🌹میرم تا حیا و غیرت جوانان ایران بماند...🌹
@seyyedebrahim
﴾﷽﴿
.
مدیر ساختمون روحالله اینا کمی مقرراتی و سختگیر بود.
شب عروسیشون آسانسور ساختمون رو خاموش کرده بود.
گاهی هم سر گلدونهاشون که بیرون چیده بودند ایراد میگرفت.
بعد از شهادت روحالله، از کنار ساختمونشون رد میشدم که ایشون رو دیدم. صدام کرد و گفت؟
شما با آقایی که اینجا زندگی میکرد و شهید شد نسبتی داری؟
از اینکه بعد از ۴ سال یادش بود تعجب کردم.
گفتم بله برادر خانومشم.
این رو که گفتم زد زیر گریه. گفت: وقتی شنیدم روحالله شهید شده خیلی ناراحت شدم. بهش سخت گرفتم. اما از بعد شهادتش با خودم عهد کردم دیگه به کسی سختگیری نکنم.
الانم دو تا از گلدوناشون اینجا مونده که به یاد شهید ازشون نگه داری میکنم...
.
امان از جاذبه ی خونِ پاکِ شهید...
.
به نقل از: برادر خانم شهید
@seyyedebrahim
آنها غلتیدند...
در دهههای قبل، یک جریانی در کشور وجود داشت به نام جریان چپ. آنها شعارهای خوبی هم میدادند، اما خودشان را مراقبت نکردند و تقوای جمعی به خرج ندادند. در میانشان آدمهائی بودند که تقوای فردی هم داشتند، اما نداشتن تقوای جمعی، کار آنها را به جائی رساند که فتنهگرِ ضد امام حسین و ضد اسلام و ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند! آنها نیامدند شعار ضد امام و ضد انقلاب بدهند، اما شعار دهندهی ضد امام و ضد انقلاب توانست به آنها تکیه کند؛ این خیلی خطر بزرگی است. آنها غلتیدند. بنابراین تقوای جمعی لازم است.
@seyyedebrahim
♦ #امشب ماه میگیرد
🔰 مدیر انجمن نجوم آماتوری ایران:
🔹ماهگرفتگی ۳۲ دقیقه بامداد چهارشنبه ۲۶ تیر به صورت جزئی آغاز میشود و تا ساعت ۳:۳۰ دقیقه بامداد این روز قابل مشاهده است.
🔹این نوع ماه گرفتگی تا سال ۱۴۰۲ در آسمان ایران تکرار نخواهد شد.
✅خواندن نماز آیات هنگام ماه گرفتگی #واجب است.
#نشربدید✔️
@seyyedebrahim
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
آن قسمتی از شروع #صبح را دوست دارم که باید به #شما فکر کرد...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
@seyyedebrahim
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فرداکه کسی رابه کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
#السلامعلیکیااباعبدالله
@seyyedebrahim
آقاجانـم . . .
ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم
فکری بکن برای من و آتش دلم
دست ادب به سینه بیتاب میزنم
صبحت بخیر حضرت آرامش دلم
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
#اللهمعجللولیکالفرج
@seyyedebrahim
ماجرای خواب شهید صدرزاده در خصوص تشییع پیکر یک شهید در مسجد محله شان و نوری که از تابوت آن شهید به آسمان میرفته ذهن هر کسی را معطوف جزئیاتش میکند. به مادر میگویم ماجرای این خواب چیست؟
مادر میگوید زمانی که مصطفی این خواب را در خصوص مسجد محل دیده بود، مسجد هنوز ساخته نشده بود مصطفی از سن ۱۴، ۱۵ سالگی جزو کسانی بود که برای ساخت مسجد کمک میکرد؛ چه از لحاظ کارگری کردن برای ساخت که نخواهند هزینهای را متقبل شوند و چه از طریق جمع آوری پول در بهشت رضوان یا بهشت زهرای تهران.
@seyyedebrahim
💢امام صادق (عليه السّلام) :
آنكه مالك خشم خود نباشد، مالك عقل خود نيست
مَن لَم يَملِك غَضَبَهُ لَم يَملِك عَقلَهُ
📚 تحف العقول صفحه 371
@seyyedebrahim
🌸 آرمان شهیدان فراموش نشود
🌷 رهبرانقلاب: «دیدید در وصیّتنامههای شهدا چقدر دربارهی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود.
▫️اینجور نباشد که تصوّر بشود «فقط یک جنگی بود مثل جنگهایی که بقیّه دارند؛ بالاخره هر کشوری دشمنی دارد، گاهی جنگی اتّفاق میافتد، جوانهایی میروند در جبهه و میجنگند؛ کشته میشوند یا زنده برمیگردند یا مجروح برمیگردند؛ اینها هم مثل آنها»،
▪️قضیه این نبود؛ قضیّه قضیّهی دین بود، قضیّهی آرمان الهی بود، قضیّهی حاکمیّت اسلام و انقلاب بود.» ۱۳۹۵/۷/۵
@seyyedebrahim
❌ عیبجویی کردن❌
چشمي که دائم عيبهاي ديگران را ببيند
آن عيب را به ذهن منتقل ميکند🗣
و ذهنی که دائما با عيبهای ديگران درگير است
آرامش ندارد، درونش متلاطم و آشفته است
در عوض چشمی که ياد گرفته است
هميشه زيباييها را ببيند، اول از همه خودش آرامش پيدا می کند 🌸
چون چشم زيبابين عيبهای ديگران را نمی بيند و دنياي درونش دنيای قشنگیهاست
گرت عیبجویی بود در سرشت
نبینی ز طاووس جز پای زشت 👌
@seyyedebrahim
نه مامان! نمیدونی برای خدا گدایی کردن چه لذتی داره
گاهی اوقات دوستانش سربه سرش میگذاشتند که مصطفی شغل جدید پیدا کردی و از این حرف ها. روزی به او گفتم پسرم ناراحت نمیشوی به تو این حرفها را میزنند؟ بالاخره پسری در این سن و سال اوج غرور را سپری میکند. مصطفی هم در جواب خیلی راحت گفت: نه مامان اتفاقا برای خدا گدایی کردن نمیدونی چه لذتی داره.
@seyyedebrahim
دعای فرج امام زمان(عج)
بِسمِ اللهِ الرَحمن الرَحیم
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَضاقَـتِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ، واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْـكَ الْمُشْتَكي، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، اُولِي الاَْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ، يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ، اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند... #سلامبرشهدا آن قسمتی از شروع #صبح را دوست دارم
#عشق
گفتش توےِ زبان انگلیسے [ معشوق ] چند تا معنے داره
یڪے از معنیاش اما
خیلے قشنگه . . .
یڪے ڪه تو انگلیسے بهش میگن [ soul mate ]
بخش اول Soul یعنے [ روح ] و mate یعنے [ هم ]
با هم میشه [ هم روحے ]
یعنے ڪسیڪه باهاش خیلے احساسِ نزدیڪے میڪنے
طوریڪه روحِت باهاش ، یڪیه . . .
حالا این یعنے
با همدیگه توےِ یه روح [ زندگے ] میڪنین :]
همون احساس و عاطفه اے رو دارے ، ڪه اون داره !
معشوق ، خودِ عاشقه !
عاشق تر حتےٰ . . .
.❤️
.
❤️