eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
747 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
64 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امام رضا علیه السلام ؛ 🔅« مهدی(عجل الله فرجه) یگانه ی دوران است،کسی در کمالات به پایش نمی رسد. هیچ دانشمندی با او برابری نمیکند، همانند و مثل ونظیر ندارد.» 📚عیون اخبار الرضا،ج۱ص۲۱۹ @seyyedebrahim
28.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
؟ 🔹زندگی می کنیم... یا فقط زنده ایم؟! مردم بفهمم که تو ظلمند، احساس ظلم کنند... استاد @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ღـدا⚘ اگر یـڪ روز فڪر از ذهنت دورشـد.. وآن را فـرامــوش ڪـردے ; حـتمـافرداےِ آنـ روز را روزھ بگیر [شهید مصطفے صدرزادھ] @seyyedebrahim
💔 گفتم آباد تَواݩ ساخت دلم را...؟ گفتا: حُسنِ این خانہ همین است ڪه ویران مانَد...🍂🚶‍♀ فروغی بسطامی ♥️ @seyyedebrahim
چرا وقتی نگاه به خنده هاش میندازم گریه‌ام میگیره؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢 هنوز می شود به فدای تو شدن را فریاد زد. _زینب سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل یازدهم..( قسمت ۵)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 ما حتی یکدیگر را درست و حسابی نمی دیدیم. کور مال کورمال شام را آوردیم. با کمک هم سفره را چیدیم. خدیجه کنارم نشسته بود و معصومه هم بغل خانم دکتر بود. خدیجه از سرما می لرزید هیچ نفهمیدم شام را چطور خوردیم توی دلم دعا دعا می کردیم زودتر بلند شویم برویم اما تازه مردها تعریفشان گل کرده بود. خانم دکتر هم عین خیالش نبود. با حوصله و آرام آرام برای من تعریف می کرد هر کاری می کردم نمی توانستم حواسم را جمع کنم فکر می کردم الان از پشت درخت ها سگ یا گرگی بیرون می آید و به ما حمله می کند از طرفی منطقه نظامی بود و اگر وضعیت قرمز می شد خطرش از جاهای دیگر بیشتر بود. از سرما دندان هایم به هم می خورد. بالاخره مردها رضایت دادند وسایلمان را جمع کردیم و سوار ماشین شدیم. آن موقع بودکه تازه نفس راحتی کشیدم و گرم صحبت با خانم دکتر شدم. به خانه که رسیدیم بچه ها خوابشان برده بود جایشان را انداختم لباس هایشان را عوض کردم صمد هم رفت توی آشپزخانه و ظرف ها را شست. دنبال صمد رفتم توی آشپزخانه. برگشت و نگاهم کرد و گفت: خانم خوب بود؟ خوش گذشت؟! خواستم بگویم خیلی اما لب گزیدم و رفتم سر وقت آبگوشتی که از ظهر مانده بود. آن روز نه ناهار خوردم و نه شام درست و حسابی. از گرسنگی و ضعف دست و پایم می لرزید. فردای آن روز صمد ما را به قایش برد و خودش به جبهه برگشت. من و بچه ها یک ماه در قایش ماندیم. زمستان بود و برف زیادی باریده بود. چند روز بعد از اینکه به همدان برگشتیم، هوا سردتر شد و دوباره برف بارید. خوشحالی ام از این بود که موقع نوشتن قرار داد صمد پارو کردن پشت بام را به عهده صاحب خانه گذاشته بود. توی همان سرما و برف بوران برایم کلی مهمان از قایش رسید که می خواستند بروند کرمانشاه. بعد از شام متوجه شدم برای صبحانه نان نداریم. صبح زود بلند شدم و رفتم نانوایی. دیدم چه خبر است یک سر صف توی نانوایی بود و یک سر آن توی کوچه. از طرفی هم خیلی سرد بود چاره ای نداشتم. ایستادم سر صف دو تایی که خلوت تر بود با این حال ده دقیقه ای منتظر شدم تا نوبتم شد نان را گرفتم دیدم خانمی آخر صف ایستاده به او گفتم: خانم نوبت من را نگه دار تا من بروم و برگردم. تا خانه برسم چند بار روی برف ها لیز خوردم و افتادم. نان را گذاشتم توی سفره. مهمان ها بیدار شده بود. چایی را دم کردم و پنیر را هم گذاشتم بیرون از یخچال و دوباره دویدم طرف نانوایی. وقتی رسیدم دیدم زن نیست ناراحت شدم به چند نفر که توی صف ایستاده بودند گفتم: من اینجا نوبت گرفته ام همین ده دقیقه پیش آمدم دو تا نان گرفتم و رفتم زن ها فکر کردند می خواهم بی نوبت نان بگیرم چند نفری شروع کردند به بد و بیراه گفتن و دعوا کردن. یکی از زن ها با دست محکم هلم داد اگر دستم را به دیوار نگرفته بودم به زمین می افتادم یک دفعه همان زن را دیدم زنبیل قرمزی دستش بود با خوشحالی گفتم: خانم ... خانم ... مگر من پشت سر شما نبودم؟! زن لبخندی زد و با دست اشاره کرد جلو بروم. انگار تمام دنیا را به من داده بودند زن ها که این وضع را دیدند با اکراه راه را باز کردند تا جلو بروم هنوز هم وقتی زنبیل قرمزی را می بینم یاد آن زن و خاطره آن روز می افتم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃
ای‌شهید توراچگونه‌شد که‌فکر‌فرورفته‌ای🗯 به‌فکر‌ما‌هم‌باش‌و‌مارا‌ ازیادت‌فراموش‌مکن‌که‌ما هر‌لحظه‌در‌اینجا‌به‌فکر‌تو‌هستیم.♥️ ✨🌸 @seyyedebrahim
«فَصَبْرٌ جَميلٌ؛ وَ اللهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ (یوسف ۱۸) من صبـر جمـیل خواهم داشت؛ و در برابر آنچه مى‌گوييد، از خداوند يارے مى‌طلبم» امام عسکرے علیه‌السّلام از پدرانشان از امام صادق علیه‌السّلام روایت می‌کنند: که درباره‌ے تفسیر آیه‌ے «فَصَبْرٌ جَمِیلٌ» که گفتار حضرت یعقوب علیه‌السّلام است، فرمودند: «فَصَبْرٌ جَمِیلٌ» یعنی صبر نمودن در مصائب بدون اینکه انسان شکوه و شکایتی داشته باشد» و امشب، شب میلاد بانویی‌ست که صبـر جمـیل را با صبورے خود، جلوه‌اے دوباره بخشیـد سلام‌الله‌علیها @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 . ..در هَوس خیال او همچو خیال گشته ام ..‌‌‌.! ..اوست گرفته شهر دل من به کُجا سفر برم ...؟ مولانا ♥️ و پدر شهید @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ننه غزاله اهل به آرزوی خودش زیارت مزار مطهر سرداردلها رسید لحظه دردناک دیدار.... 🌐بــا رســانه بــودن در فــضــای مـــجازے دل شهـــدا رو شـــاد کــنـــیــم اگـــر اعـــتـقـاد داریــم @seyyedebrahim
🔴سخنرانی امروز رهبر انقلاب به مناسبت روز پرستار 🔹در سالروز ولادت با سعادت حضرت زینب کبری (س) و روز پرستار، رهبر معظم انقلاب به صورت زنده و تلویزیونی با مردم سخن خواهند گفت. 🔹این سخنرانی امروز ساعت ۱۱ از شبکه‌ یک و خبر و رادیو ایران پخش خواهد شد.
امام خامنه‌ای(روحی فداه) : 🔹اگر ملّتی قدرت تحلیل خودش را از دست بدهد، فریب و شکست خواهد خورد. اصحاب امام حسن، قدرت تحلیل نداشتند؛ نمی‌توانستند بفهمند که قضیه چیست و چه دارد می‌گذرد. 🔹اصحاب امیرالمؤمنین، آنهایی که دل او را خون کردند، همه مغرض نبودند، اما خیلی از آنها -مثل خوارج- قدرت تحلیل نداشتند. خوارج ضعیف بود. 🔹امیرالمؤمنین می‌فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر» (نهج البلاغه: خطبه ۳۷۱)؛ اوّل، ، هوشمندی، بینایی، قدرت فهم و تحلیل، و بعد صبر و مقاومت و ایستادگی. 🗓۷۰/۱/۲۶ @seyyedebrahim