#یا_باب_الحوائج
🔸به فدای لب عطشان تو ای طفل رباب🔸
تعریف میکنند که مردی در زمستان به همراه همسر وطفل شیرخوارهاش در جاده مشغول رانندگی بود که ناگهان متوجه میشود بنزین ماشین تمام شده و ماشین از حرکت میایستد، مرد پیاده میشود و از هر ماشینی که از کنارش رد میشود، درخواست بنزین میکند ولی رانندگان بدون توجه رد میشوند. ناگهان مرد به همسرش میگوید: "طفل را به من بده تا از این طریق بنزین تهیه کنم." همسرش ممانعت میکند و میگوید: "هوا سرد است و طفل مریض میشود." ولی مرد با اصرار طفل را میگیرد و به همسرش میگوید: "چارهای جز این کار ندارم." و طفل را از ماشین بیرون میآورد و قنداقه طفل را در دست میگیرد و بلافاصله ماشین اول برای کمک توقف میکند و همینطور ماشین دوم، سوم، چهارم، پنجم و...
رانندگان با همکاری یکدیگر، باک ماشین مرد را پر میکنند و مرد شروع به گریستن میکند و از وی سوال میکنند: "ماشینت پر از بنزین شد، برای چی گریه میکنی؟"
مرد پاسخ میدهد: " یاد روز عاشورا افتادم که امام حسین علیهالسلام، قنداقه طفل شیرخوارهاش را بر سر دست میگیرد تا به طفل شیرخوارهاش آب برسانند ولی آن نامردها بجای آب او را با تیر سه شعبه سیراب کردند." 💔😭
#یا_علی_اصغر_علیه_السلام
#اللهم_ارزقنا_قبر_شش_گوشه 🚩