کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کلام_یار 🎤
بہ مادر شهید گفتم :
اگر خاطره ای حرفی از این روز دارید برامون بگید :)
اینو فرستادن 👇🏻
اولین صبحی که چشم باز کردم و #مصطفی را کنارم دیدم آنقدر لذت بخش بود که مدام به خودم می گفتم نکند رؤیا باشد؟
تمام #دردها را فراموش کردم و دست کوچکش را می بوسیدم. نگاهم به علامت روی دستش افتاد؛ اول فکر کردم شاید ضربه ای خورده با نگرانی از پرستار پرسیدم.
گفت: "نگران نباش" این یک علامت است. خیالم راحت شد.
در مقایسه با شبی که دوست نداشتم سپیده صبح را ببینم و مدام با خود می گفتم ای کاش تمام این چیزها خواب باشد.
صبحی که باورش برایم خیلی سخت و نفس گیر بود.
من که طاقت کوچکترین ضربه را روی دستش نداشتم حالا باید تحمل کن
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#تولدت_مبارک_سیدابراهیم 🆔@seyyedebrahim
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
🌺اولین صبحی که چشم باز کردم و #مصطفی را کنارم دیدم آنقدر لذت بخش بود که مدام به خودم می گفتم نکند رؤیا باشد؟
تمام #دردها را فراموش کردم و دست کوچکش را می بوسیدم. نگاهم به علامت روی دستش افتاد؛ اول فکر کردم شاید ضربه ای خورده با نگرانی از پرستار پرسیدم. گفت: "نگران نباش" این یک علامت است. خیالم راحت شد.
در مقایسه با شبی که دوست نداشتم سپیده صبح را ببینم و مدام با خود می گفتم ای کاش تمام این چیزها خواب باشد.
صبحی که باورش برایم خیلی سخت و نفس گیر بود. من که طاقت کوچکترین ضربه را روی دستش نداشتم حالا باید تحمل کنم تیر در....😔
💢 ⚜ ⚜💢⚜
🆔@seyyedebrahim