#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
وقتے نِگـاه #تـو
به من دوخته شده
نباید دست از پا خطا ڪنم
تو هم #شهیــدی
و هم #شاهِــدی
و هم #سنگ_صبــورِ
بـےقــراری هاۍ من...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
#قرارگاه_سیدابراهیم
@seyyedebrahim
#شهیدانزندهاندونزدپروردگارشانروزیمیگیرند...
#سلامبرشهدا
وقتے نِگـاه #تـو
به من دوخته شده
نباید دست از پا خطا ڪنم
تو هم #شهیــدی
و هم #شاهِــدی
و هم #سنگ_صبــورِ
بـےقــراری هاۍ من...
سلام! صبحت بخیر علمدار...🌹
#قرارگاه_سیدابراهیم
@seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
﷽
✅ #شوق_دوستان_بهشتی
✍شهید مصطفی صدرزاده:
✅ #ابوحامد که #شهید شد از رمق افتادم
➖🔸➖🔷➖🔸➖🔷➖🔸➖
🔷اولین و آخرین دیدارمان با سید ابراهیم در پارک کهنز #شهریار بود آن روز 2 شهید گمنام در آن پارک به خاک سپرده میشدند
🔶پس از مراسم خاکسپاری گوشه ای از پارک نشستیم وگفتوگویمان را آغاز کردیم،سید ابراهیم از سختیهای حضورش درسوریه گفت ازاینکه تغییر چهره داد و لهجه اش را شبیه #افغانستانیها کرد و با ویزای افغانستانی وارد سوریه شد و بالاخره ابوحامد اجازه داد تا در کنار فاطمیون باشد
🔷در حال گپ و گفتمان مهمان سید ابراهیم که یک افغانستانی خوش رو با لهجه مشهدی بود به جمع ما پیوست
🔶هر دو ساده و #متواضع ازفاطمیون و شهدای مدافع حرم گفتند. سیدابراهیم از دوست صمیمیش شهید حسن #قاسمی دانا گفت وقتی که از او میگفت آه حسرتش شنیده میشد
🔷آن مدافع حرم افغانستانی که حجت نام داشت بسیار خوش خنده بود روایت جنگ در #سوریه برای او همچون روایت یک بازی بود
🔶اما وقتی به نام ابوحامد رسید دلش گرفت و گفت: ابوحامد که شهید شد و #پیکرش را به #مشهد بردند دیگر از رمق افتادم و مصرع ای ساربان آهسته ران کارام جان میرود را با تمام وجودم درک کردم
🔷حدود دو سه ساعتی با این مدافعان گفت و گو کردیم درحالی که خیال میکردیم اینان 2 #رزمنده عادی لشکر هستند،یعنی جوری سخن گفتند که من در جمالت نبود و همه آنها بود
🔶در هوای ابری آن روز گفتگویی راتجربه کردم که برایم یک گفتوگویی #شیرین و متفاوت را رقم زد
🔷پیش از آنکه #حجت به جمع ما بپیوندد سید ابراهیم وقت نماز و در بین مصاحبه دمپاییش را بیرون آورد و روی چمن های پارک #نماز خواند
🔶آن روز پس از مصاحبه باسید ابراهیم و #حجت در کنار هم مهمان سفره شهدای گمنام تازه دفن شده،شدیم ودر کنار هم روی چمن های پارک نشستیم و ناهار خوردیم
🔷آن روز که به دیدن این بزرگواران رفتیم همین لباسها را برتن داشتند شاید هم همان روز پس از رفتن ما عکس #یادگاری گرفتند
🔶به قدری آن گفت و گو برایم شیرین بود و مرا به حس و حال خودشان برده بودند که در راه برگشت به تهران در #اینستاگرامم نوشتم
🔷برخی باور دارند که امروز #جنگ است و وعده ای همچون من بی خیالیم که جنگ است وغفلت من نتیجه هاش شکست است و اینان پیروزند
🔶هرگاه که نشانی از #شهیدی وخانواده همرزم شهیدی میخواستیم، به سراغ سید ابراهیم میرفتیم
🔷چند روز قبل از #شهادتش به او پیغام دادم سیدجان می خواهم خودت از حاج حسین همدانی برایم بگویی گفت: چند روز دیگر میایم
🔶مانده بودم در اوج عملیات و #درگیری در سوریه چگونه میخواهد به ایران برگردد،پیش خودم گفتم شاید #مجروح شده است و به اجبار باید برگردد
🔷هر دو سه روز یکبار به سید یادآوری میکردم اگر آمدی ایران ما را فراموش نکنی عادت داشت همیشه همه را #دلاور خطاب میکرد:نوشت چشم #دلاور چند روز دیگر میایم
🔶شما دارید راه #شهید آوینی رو ادامه می دید،محکم کارتان را ادامه بدهید ثواب شمادر جبهه رسانه کمتر از ما نیست
🔷دلخوش بودم که روزی،سید ابراهیم میاید و از حاج حسین میگوید اما غافل از اینکه خبر داده بود،پیکرش میاید و او که هر روزجمعه به یاد شهید #حسن قاسمی دانا بود در روز جمعه ای #تاسوعایی آسمانی شد
🔶درست چند روز بعد از شهادت #حجت،حجتی که خدا لبخندها و خنده هایش راخرید
✅کانال مدافع حرم شهید صدرزاده
@seyyedebrahim
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#سفر_عاشقانه
به بهانه روز
#جهانی_ناشنوایان
#شهیدی که با #گوش_جان می شنید و با #زبان_دل حرف می زد
#شهید_والامقام
#عبدالمطلب_اکبری
می خواهیم به یکی از روستاهای دوردست سفر کنیم به جایی که مردمانش حق بزرگی برگردن انقلاب دارند.
وقتی از مسیر اصفهان به شیراز حرکت و از آباده عبور کنیم، به شهرستان کوچکی به نام «خرم بید» میرسیم.
در حوالی این شهرستان روستای کوچکی است که اکنون نامش #شهید_آباد است.
خانوادههای ساکن این روستا زیاد نیستند اما وقتی به گلزار #شهدای روستا سر بزنی تعجب خواهی کرد.
آن ها چهل و سه #شهید تقدیم انقلاب و اسلام کرده اند ؛ #شهدایی که هرکدام پرچمی برای سرافرازی و سربلندی نظام هستند.
از میان قبور #شهدا وقتی عبورکنی به مزار سردار رشید اسلام، #شهید_شعبانعلی_اکبری خواهی رسید.
در بالای مزار او قبر #شهیدی است که اکنون زائرانی از مناطق دور و نزدیک دارد.
آنجا مزار #شهید_عبدالمطلب_اکبری است.
#عبدامطلب به همه، من و شما نشان داده که هیچ چیز نمیتواند مانع رشد و کمال معنوی انسان شود.
او از نعمت گویایی و شنوایی محروم بود، نه می شنید، نه می توانست حرف بزند.
اما این پسر هوش و استعداد فوق العاده داشت. با بچههای هم سن و سال خود مدرسه رفت.
آنقدر نیز هوش بود که تا کلاس پنجم درس خواند بعد به سراغ بنایی رفت. یک استاد کار ماهر در بنایی شد. تقریباً همه خانههای روستا یادگار اوست. هرکس احتیاج به تعمیر خانه داشت #عبدالمطلب را خبر میکرد.
در لوله کشی و کارهای خدماتی هم استاد بود. خلاصه یک آدم با استعداد و دوست داشتنی که از نعمت تکلم و شنوایی محروم بود.