میگفت:
جنگ نرم مثل خمپاره۶۰ میمونه
چون نه صدا داره نه سوتــ
فقط وقتی متوجه میشےکه
دیگه رفیقت نه #مسجد میاد نه #هیئت
#شهید_رحیمی
@seyyedebrahim
شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده به روايت مادر گرامى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش نهم)، علمدار بىبی»
ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل
وی دست علی در صف پیکار اباالفضل ...
🔻١٤ ساله بود که حاج آقای بهرامی و نصیری به دنبال ساخت #مسجد_امیرالمؤمنین (عليهالسلام) بودند. برای ساخت #مسجد باید #پول جمع میکردند. یک #صندوق داشتند که رویش نوشته شده بود: «برای #ساخت مسجد». حتی گاهی پول #کارگر برای #ساختوساز نداشتند؛ برای همین خود بچهها پای #کار میایستادند. از خالی کردن بار #سنگ و #آجر گرفته تا کار #بنایی و هر کاری که توان انجام آن را داشتند. به قول خودش دوست داشت با این کار، یک #خانه برای آخرتش بسازد.
🔸یک #هیئت راه انداخت و هر چقدر پول دستش میآمد #خرج آن میکرد. همان روزهای اول تأسیس آمد پیشم و گفت: «مامان یک هیئت به اسم #حضرت_ابوالفضل (علیهااسلام) زدم.» ذوق زده شدم. جریان تصادف کودکیاش را برایش تعریف کردم و گفتم: «من تو رو نذر حضرت #ابوالفضل (عليهالسلام) کردم.» پرسیدم: «چی شد که اسم هیئت رو ابوالفضل گذاشتی؟» دستی به ریشهای تازه درآمدهاش کشید و گفت:«هیچی، به #دلم افتاد.»
🔺از همان موقع دیگر هر چه میخواست، #نذر حضرت عباس (علیهالسلام) میکرد. چهارشنبهها، هر #هفته هیئت داشتند. این برای #مصطفی خیلی مهم بود و سعی میکرد هیچ چهارشنبهای را از دست ندهد.
📚 برگرفته از کتاب قرار بیقرار، انتشارات روایت فتح
🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله»
📸 عكس نوشت:
شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)
🌹خاطره ی مادر شهید
#مصطفی_صدرزاده🌹
توسن پانزده سالگی بود برای کمک به #مسجد جمعه شبها میرفت بهشت زهرا، توسن نوجوانی وغرور !
وقتی بهش میگفتم مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، میگفت مامان خیلی لذت داره برا خدا گدایی کردن ...
#مصطفي ازهمان نوجوانی درحال خودسازی بود و خیلی زجرکشید و اجرش رو دید ...
امیدوارم اون دنیا دست ماروهم بگیره ان شاءالله."
بهشت را به بها میدند ، نه به بهانه ...
شهادت را اما... قیمتی دارد بالاتر از بهشت!
برای اینکه خدا خود بشود بهای خون تو،
چقدر آماده ای؟
@seyyedebrahim
🌹خاطره ی مادر شهید
#مصطفی_صدرزاده🌹
توسن پانزده سالگی بود برای کمک به #مسجد جمعه شبها میرفت بهشت زهرا، توسن نوجوانی وغرور !
وقتی بهش میگفتم مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، میگفت مامان خیلی لذت داره برا خدا گدایی کردن ...
#مصطفي ازهمان نوجوانی درحال خودسازی بود و خیلی زجرکشید و اجرش رو دید ...
امیدوارم اون دنیا دست ماروهم بگیره ان شاءالله."
بهشت را به بها میدند ، نه به بهانه ...
شهادت را اما... قیمتی دارد بالاتر از بهشت!
برای اینکه خدا خود بشود بهای خون تو،
چقدر آماده ای؟
@seyyedebrahim
🌹خاطره ی مادر شهید
#مصطفی_صدرزاده🌹
توسن پانزده سالگی بود برای کمک به #مسجد جمعه شبها میرفت بهشت زهرا، توسن نوجوانی وغرور !
وقتی بهش میگفتم مامان اذیت نمی شی بری پول جمع کنی، میگفت مامان خیلی لذت داره برا خدا گدایی کردن ...
#مصطفي ازهمان نوجوانی درحال خودسازی بود و خیلی زجرکشید و اجرش رو دید ...
امیدوارم اون دنیا دست ماروهم بگیره ان شاءالله."
بهشت را به بها میدند ، نه به بهانه ...
شهادت را اما... قیمتی دارد بالاتر از بهشت!
برای اینکه خدا خود بشود بهای خون تو،
چقدر آماده ای؟
@seyyedebrahim
♢ همه حرفش #نماز_اول_وقت
همه فعالیتش نماز اول وقت
در هر شرایطی نماز اول وقت
یا #جماعت و در #مسجد
یا با خانواده در خانه
با بچه ها به مسجد می رفت برای نماز جماعت
در مهمانی یا در مسافرت برای برادر کوچکش که #طلبه بود سجاده پهن میکرد
او امام جماعت میشد و پدر ، اهالی خانه و خودش
به او اقتدا می کردند.
درس میداد می گفت #نماز_اول_وقت
در اردوهای آموزشی میگفت نماز اول وقت.
در میدان جنگ هم نماز اول وقت.
یاد این حرف افتادم:
《لبیک یا حسین(ع) یعنی #نماز_اول_وقت》🌸
#نماز_اول_وقت
🌺شهید مدافعحرمـ #مهدی_طهماسبی