#مطلب
خاطره ای از شهید مصطفی (صدر زاده) از عاشقان شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی🌹
🌸🍃یک روز بہ میدان شهدایِ گمنام
در فـاز ۳ اندیشہ رفتیم...
چند تا پله میخورد و آن بالا پنج شهید گمنام دفن بودند...
من از پلہهـا بالا رفتم و دیدم که مصطفی حتی از پلہهـا هم بالا نیامد !!
🌸🍃پایین ایستادہ بود وبا لحن تندی گفت: « اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید، هرجا بروم میگویم که شما کاری نمیکنید هرجا بروم میگویم دروغ است که شهـ🕊ـدا عند ربهـم یرزقون هـستند، میگویم روزی نمیخورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید خودتان باید کارهای من را جور کنید».
🌸🍃دقیقا خاطرم نیست که ۲۱ یا ۲۳ رمضان بود من فقط او را نگاہ میکردم ...
گفتم من بالا میروم تا فاتحه بخوانم
او حتی بالا نیامد که فاتحهای بخواند؛
فقط ایستادہ بود و زیر لب با شهدا دعوا می کرد !!
🌸🍃کمتر از دہ روز بعد از این ماجرا
حاجتــش را گرفت ...
سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعزام شد.
🎋مصطفی (سید ابراهیم) اصلا برای ماندن نبود
نمی توانست بمــاند...
آن زمانی هم که اینجا بود، اینجا نبود
گمشدہ خودش را پیدا کردہ بود...
🗣همسر شهید
@seyyedebrahim
♠️🍃
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
#مطلب
اقدام زیبای یک نانوا در خنج🌹
🔹️مسئولان یک نانوایی در شهر خنج نام شهید "ابراهیم هادی" از شهدای جنگ تحمیلی را برای نانوایی خود انتخاب کرده و بر سردرب مغازه نصب کردند.
🔹مسئول این نانوایی هدف از این اقدام را علاقه خود به شهید ابراهیم هادی و پاسداشت خون شهدا عنوان کردند.
♠️🍃 @seyyedebrahim
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️