❣ #سلام_امام_زمانم❣
عاقبت به خیری یعنی
کارهای خوبت را
به نیابت از امام زمانت
انجام دهی....
♥️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ♥️
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
🌹ঊঈ═┅──
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
◾️#خاطره_شهید 🎤✨
یکے از دعاهاے همیشگی مصطفے شهادت بود و همیشه دعای قنوتش بود ...
ولی اواخر دیگه نمی گفت مامان دعا کن شهید بشم!
یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که موثرتره اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته! :)
گفتم: "عزیزم معلومه اگر بمونے بیشتر میتونی خدمت کن! ولی اگه شهید بشی...💔"
گفت: "کسے که شهید میشه دستش باز هست و بیشتر میتونه دستگیری کنه🖐🏻🍃"
مصطفے حتے شهادت رو برای خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه!
و تازه متوجه شدم منظورش از مؤثرتر بودن یعنی چی...
وقتے پیام میدن که ماهواره رو جمع کردن از خونه و یا حجابشون کامل تر شده✨
و یا اینکه فعالیت فرهنگے درجهت ارزش های اسلامی میشه...
به آرزوی مصطفے یقین پیدا کردم🖇
دوست داشت اون چیزی که موثرتر بود برایش رقم بخورد...♥️
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
🌱☘🌱☘🌱☘
امروز 29 دیماه سالروز شهادت شهید حاج سید فخرالدین طباطبایی است ...🌱
اعلی الله مقامه الشریف
گزیده ای از سخنان شهید سید فخرالدین طباطبایی :
خون شهداء به ما زندگی داده است و نهال های آزادی را ببار آورده است و خون گلگون شهیدان به چهره وطن مان سرخی بخشده است …
خدایا خودت خوب می دانی ، خمینی بنده خاص مخلص تو است و جز تو کسی را نمی شناسد او را فراموش نکن ، تو را به خودت قسم می دهیم بر مستضعفین منت بگذار و بگذار که او همه داد ما را بستاند ، بگذار جراحت ها را مرهم نهد دینت را عزت بخشد و قرآنت را رونق دهد ، و مردم را با تو آشنا سازد اگر او نباشد که اگر نباشد دنیا نباشد ، جان نباشد ، زندگی نباشد ،یا ارحم الراحمن بر ما رحم کن و نعمت و کرمت را تمام کن او را سلامت بده ، عزت و طول عمر فرما ، توفیق بده که بماند و به تو و به ما خدمت کند از ما و تو بر او سلام و صلوات.
#سالروز_شهادت
╔━━━━๑ღ♥️ღ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایتگری شهدایی
🌹شهیدێڪهیقهبێحجاباڕومێگیڕھ
#شهید_جواد_محمدی🌷
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
#کتاب_سید_ابراهیم قسمت هشتم { سبک زندگی } همسر شهید : مصطفی خوزستانی و من شمالی بودم ، حتی در
#کتاب_سید_ابراهیم
قسمت نهم
{ جهاد فرهنگی }
همسر شهید :
کل سرمایه زندگی ما دو واحد خانه بود که حاصل تلاش و زحمات مصطفی بود .
یکی از آن ها را که نمی توانستیم بفروشیم چون مستأجرش تخلیه نمیکرد .در واقع فقط یک خانه داشتیم ،که به عنوان سرمایه میشد از آن استفاده کرد .
یک روز به من گفت :«می خواهم کاری کنم که اگر شما اجازه بدهی همه ثواب آن برای شما .»پرسیدم :«چه کاری ؟»گفت خانه ۱۱۰متری را فروختم و قرض ها را دادم و می خواهم با باقیمانده آن برای پایگاه یک کانکس بخرم .من که به فکر آینده بودم، گفتم:« تو که نیستی حداقل فکر خانه ای باش برای خودمان تا از مستأجری خلاص شویم .»گفت :شما به فکر این دنیایی و خانه ای برای این دنیا ومن به فکر باقیات و صالحات و ثوابی هستم که با صلوات و دعای بچه های پایگاه به ما میرسد »
در واقع او به فکر خانه آخرت بود .خیلی سعی کردم که پشیمانش کنم اما مصطفی وقتی تصمیمی میگرفت حتما انجام میداد و من نمیتوانستم او را برای انجام ندادن تصمیمش متقاعد کنم .
کانکس پایگاه از سرمایه زندگی ما خریده شد .یک شب به من یک میلیون پول داد و گفت :«این پول پایگاه است مواظبش باش .»پرسیدم :از کجا آمده ؟گفت :«کسانی که برای اموات خود نماز یا روزه نیاز دارند از آن ها قبول میکنیم و بین بچه های پایگاه تقسیم میکنیم .
هرکسی بخشی از نماز ها و روزه ها را به عهده می گیرد و پول ها را صرف کار های فرهنگی پایگاه میکنیم .»مدت ها این کار را برای تأمین هزینه های کار های فرهنگی انجام می دادند .
ما مستأجر بودیم و با این حال اجاره یک خانه را هم برای هیئت می داد . اجاره این خانه به هزینه های خودمان اضافه شده بود!در آن خانه ضمن برگزاری هیئت،کارهای فرهنگی انجام میداد و مراسم میگرفت .در همان محل یک بانی پیدا کرد که زمینش را برای مسجد وقف کرده بود .برای این که در آن محل مسجد بنا کند خیلی تلاش کرد .
خودش در اوقاف کارهای ثبت زمین را انجام داد و مجوز ساخت مسجد را گرفت .
واقف،یک باغ در کهنز داشت که گفته بود اگر باغ بفروش برود همهی پول باغ برا برای ساخت مسجد خواهد بود .
مصطفی هرچه به بنگاه های اطراف سپرد موفق به فروش باغ نشد تا این که سراغ چند نفر از اقوام پولدار رفت .کلی تبلیغ باغ را برای آن ها کرده بود تا بالاخره توانست باغ را بفروشد .ابتدا در زمین مسجد یک سوله ساختند.طلبه جوانی به نام سید بطحایی که به همراه همسرش برای تبلیغ آمده بودند ،در این سوله فعالیت میکردند .سید نماز های جماعت را می خواند .صبح ها با بچه ها قرآن کار می کردند،بعد ازظهر همسرش کلاس نقاشی برای بچه ها داشت .غروب حلقه های صالحین تشکیل می شد.مصطفی یک استخر اجاره کرده بود و برای حاج آقا بطحایی یک میز در استخر گذاشته بود و ایشان شب های ماه رمضان از افطار تا سحر که استخر باز بود به سوالات شرعی بچه ها پاسخ می داد .
(این سید بزرگوار در ۱۴شعبان سال ۹۳در سامرا به همراه همسر و فرزندش به طرز مشکوکی به شهادت رسیدند .)
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مصطفای_قلب_ها 💔
مراسم اولین سالگرد شهید
حدادیان
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
◾️#خاطره_شهید🎙✨
بعد از شهادت داداش مصطفے از مادرشهید پرسیدن:
"حالا كه بچه ات شهید شده میخواے چیكار کنے؟"
ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن:
"یہمصطفےدیگہتربیتمےڪنم🖐🏻♥️"
*یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـھ*
*و بہ او گفت :*
بپر بغـل بابا و فاطمہ بـھ آغـوش او پرید 🌱
بـھ مـن نگاھ کـرد و گفت : ببین فاطمہ چطور بـھ من اعتماد داشت ؛
اون پرید و میدونست من اون رو میگـیرم ، اگـھ ما همینطور بـھ خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود .
تـوکـل واقعۍ یعنـے همین کـھ بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست❤️'
*(به روایتهمسرشھید)*
*#کلام_شهید*
*#شهید_مصطفی_صدر_زاده*
❤️❤️❤️❤️
*❤️شهید مصطفے صدرزاده*❤️
🌿🌿🌿
حضرتآیتاللهبهجت(قدسسره)🎙:
°°|چقـدر حضرتـ [امام زمان (عج)] #مهـربان استـ به ڪسانی ڪه اسمش را میبرند و صدایش میزنند و از او استغاثه (طلب کمک) میکنند،
از پدر و مادر هم به آنهـا #مهـربانتر است.|°°
•<در محضر بهجت، ج٢، ص٣۶۶>•
#به_وقت_امام_زمان❤️📿
YEKNET.IR - shoor - fatemieh 2 - 1400 - narimani.mp3
2.33M
اگه توۍ زندگیت به در بسته خوردے
اگه توۍ مشکلات میبینے کم آوردے
#سید_رضا_نریمانی 🎤
#پیشنهاد_دانلود 🔥