eitaa logo
•|شَهید عَباس دانِشگَر |•
661 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
109 فایل
♦️شهید مدافع حرم عباس دانشگر سردار اباذری: شهید عباس دانشگر نمونه بارز یک جوان مومن انقلابی بود👌🏻♥️ #نشر مطالب کانال باعث زنده نگهداشتن یاد شهدا می شود فوروارد زیباتره♡ ¹³⁹⁸.⁹.²⁴ (: ✨🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪاناݪ داࢪیم چہ ڪانالے😱 معرڪہ ترین ڪاناݪ شهدا و حاج قاسم [🥀] اینجادݪت حاݪ وهوا؎شهداࢪومیگیࢪه🤩 ٺجمع فࢪزنداݩ حآج قاڛم[🌿] _بیو‌گࢪافےها؎ناب[☄] _عکس‌ها؎مذهبے[🔥] _رمان ها؎مذهبے [📖] _پروفـایل‌هاے‌نـاب[📸] _پسٺ ها؎زیبا؎مذهبے[😎] وڪلے چیزها؎خوب دیگہ↯ خودت بیا وببین😲 https://eitaa.com/joinchat/4280352838C3e5182c0dc
ڪاݩاݪ سرباݫاݩ گݦݩاݥ🥀 گمنامـــے🍃♥️ ٺنها براے شهدا نیسٺ❗️ مےٺونـے زنده باشـے و سربازِ 🧔🏻🧕🏻 حضرٺ زهـرا‌(س) باشـے 😇✌️🏻 اما ⚠️ یہ شرط داره ☝️🏻 باید فقط ❗️ براے خدا ڪار ڪنـے ✨ نه ریا 🚫 🗣 🥀 ★~★~★~★~★~★~★~★~★~★ ږفقا ڪاݩاݪ داږاے💌 : [🔥] [💔] {📝} [🎥] [😂] [📚] [❣] [🦋] میڂۅاے سرباز امام زماݩ باݜے؟؟ ڀس عضۅ شۅ ٺۅے ڪاݩاݪ سربازاے گمݩام امام زماݩ 👇 https://eitaa.com/joinchat/1212350515Cc4f2a8bbf4 کپے بنر و عکس بنر حرام میباشد و پیگرد الهی دارد❌❌
لطفا قبل ازاینکه وارداین کانال بشید مراقب قلبتون باشید❤️😉 ایتا پرشده ازکانالای لباس🤷‍♀😒 همشون گرون گرون هیشکی توان خریدنداره🤦‍♀😑 من میگم اونارو ولش کن تو بگو کدوم کانالای ایتا این همه تنوع داره لباساش😍🤔 کدوم کانال اگ یه لباس بخری لاکو 💅شال ست لباسو میده بهت💃💃😳 کدوم کانال اگ۲تا لباس بخری کفش ستشم میده👢👠😱😱 فک میکنی دروغ میگم😏 خودت برو ببین تو که حرف منو باور نمیکنی😒 👇👇👇👇👇👇 کانال ما در ایتا 😍👇👇 https://eitaa.com/joinchat/463994934C8038d88741 کانال ما در واتساپ😍👇😍 https://chat.whatsapp.com/HxW31nslziRCTrMI6fHckA
❤️آجیلای شب عییییید رسییید😍 اگه برای شب دنبال یه فروشگاه با انصاف با قیمتای عالیییی هستی ارگانیک سرای ما رو از دست نده😍 💚😋گردو و پسته😋💚 💛😋نخود و کشمششش😋💛 💜فندق کلی لواشک تُررررش💜 🔰مشاوره و خرید محصولات😍👇 https://eitaa.com/joinchat/3074228249C556fd2759c گردو💜فندق💜آلوقیسی💜بادام💜
هدایت شده از زندگی به سبک شهدا
⭕️بزرگترین مشکل که در زمان مطالعه داری چیه⁉️ حتما در نظر سنجی شرکت کنید👇👇👇 1⃣ سرعت پایین مطالعه و حواس پرتی- 46374 ✅ ██████________57% 2⃣ نداشتن تمرکز و خواب آلودگی - 39265✅ █████__________43% 🎁 هدیه بسیار ویژه به اعضای کانال 🎁 جهت دریافت🎁کتاب تندخوانی الکترونیکی رمزموفقیت نخبگان به ادمین کانال زیرپیام دهید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2828730429Ca3ed80a7ad
هدایت شده از زندگی به سبک شهدا
اگه میخوای با غذاهای محلی شهرهای مختلف آشنا بشی اگه دنبال تنوع تو هستی🌮🥗🌯 بیا اینجا غذاهای جدید و نونی رو درست کن😍 انواع غذاهای ساده و ارزون بیا اینجا🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ 👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3632463883Cd3dcf3978b
🍃🌷🌱🌸✨🍃🌷🌱✨🌸✨🍃🌷🌱 ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِ مُحَمَد وآلِهِ الطاهِرین🕊 اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ ف اطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان در پناه حضرت حق روزی آرام و سرشار از معنویت نثارتان.. آمین یا رب العالمین 🖤🕊 🖤💔 🥀🖤 { @sh_daneshgar }
【 تلنگــرانـہ 】 ~اگر... تیر دشمن...💣•° جسم شہدا را شڪافت...‼️•• ~تیر بدحجابــے...🏹•° قلب آن ها را میدرد...💔•• شہدا شرمنده ایم):💔
هرڪارےخواستےبڪنے باخودت‌بگو من‌مال‌امام‌زمان(عج)هستـم آیااین‌ڪار این‌فڪرورفتار شایسته‌است از یار امام‌زمان(عج)سـربزند...👣 ٵللِّھُمَ؏َـجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَࢪج°•🌱📿•° 🌷 🌱🤲 { @sh_daneshgar }
•-〖شهادت‌ آمدنی نیست‌رسیدنی است،باید آن قدر بدوی تا به آن‌برسی،اگر بنشینی تا بیایدهمه‌السابقون می‌شوند می‌روندو تو جا می‌مانی.🥀〗 •حاج‌حسین‌ یکتا• 🌷 🌱🤲 { @sh_daneshgar }
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" آری شهادت زیباست اما مثلِ مرد پایِ بیرقِ انقلاب ایستادن از آن زیباتر است خون دادن برای خمینی زیباست اما خونِ دݪ خوردن برایِ خامنه‌ای از آن هم زیباتر است... [سیدمرتضی‌آوینی] @sh_daneshgar
🔆 🔴 چقدر ارزش زندگی را می‌دانیم؟ 📆 به تاريخ‌های روی سنگ قبر نگاه کنید: 🔸تاريخ تولد-تاريخ مرگ؛ 🔹آنها فقط با يک خط فاصله از هم جدا شده‌اند، همين خط فاصله كوچك نشان‌دهنده تمام مدتی است كه ما روی كره زمين زندگی كرده‌ايم. 🔸ما فقط به اندازه يک "خط فاصله" زندگی می‌كنيم و ارزش اين خط كوچک را تنها كسانی می‌دانند كه به ما عشق ورزيده‌اند ... آنچه در زمان مرگ مهم است پول، خانه و ثروتی كه باقی می‌گذاريم نيست بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است. 🔹بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم، 🔸بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم، 🔹دير تر عصبانی شويم، 🔸بيشتر قدردانی كنيم، 🔹كمتر كينه‌توزی كنيم، 🔸بيشتر احترام بگذاريم، 🔹بيشتر لبخند بزنيم 🔸و به ياد داشته باشيم كه اين "خط فاصله" خيلی كوتاه است ... @sh_daneshgar
خاطری گـر نظـرم هست همه خوبـی توست حسرتی گر به دلم هست همان دوری توست 🌷 🌱🤲 { @sh_daneshgar }
ڪاش تقدیر بہ سرانجام شود... 🌻و ڪسےهست کہ میلش شده شود 🌻عش❤️ـــق یعنے حرم بےبے و من مےدانم! 🌻باید این سربرود تا دلم 💓آرام شود.. 🌷 🌱🤲 { @sh_daneshgar }
🌈🌷 ماگمان‌میکنیم برای این است که شناخته نشویم🧐 اما قرآن میگوید حجاب را رعایت کنید تا شناخته بشوید ... 👌 به چه چیزی؟ • به و 🌷 🌱🤲 { @sh_daneshgar }
[🌸📿] خـدایا مےگویند در ان دنیا اعضای بدن سخن مےگویند و... گناهان انسان را به زبان مےاورند خـــدایا مطمئنم قلبم برخلاف همه ے انهاست!! قلبم مےگوید←↓→ مݩ خــدا وارباب را دوست داشتم اما... نمےتوانستم همه ے اعضارا متقاعد ڪنم!❌🧣 @sh_daneshgar
♥️ﭘﺸﺖ ﻭﯾﺘﺮﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﻓﺮﻭشی 🌸ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ♥️ﺳﺎعت ها ﺭﻭﻛﻪ 🌸ﻧﮕﺎﻩ می کردم ♥️ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭻ ﺳﺎﻋﺘﯽ 🌸ﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽﺳﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ ♥️ﺩﻭﺭ ﻫــﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻧﯿﺴﺖ @sh_daneshgar
🌱 🦋 -نگرانی؟🙂 +آره -پس زیاد بگو +چی؟ -حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ❤️👌 (خدا برای من کافیه و بهترین حامی منه) 🌷 🌱 { @sh_daneshgar }
به وقت رمان **ناحله***** ❤️❤️❤️❤️❤️
•|شَهید عَباس دانِشگَر |•
🍃رمان ناحله #قسمت_پنجاه_و_هفت بابا تو ماشین منتظرم نشسته بود تا نشستم ، گاز ماشینو گرفت و حرکت کرد
رمان ناحله چند دقیقه گذشت تا ورقه ها رو پخش کردن خودکارمو گرفتم و شروع کردم به سیاه کردن ورقه. _ کلافه ورقه رو دادم و از کلاس زدم بیرون. همینطور که کل مدرسه رو به فحش گرفته بودم پله ها رو رد کردم انقدر حالم بد بود میخواستم داد بزنم گریه کنم. حس بد همه ی وجودمو گرفته بود از حیاط مدرسه خارج شدمو یه گوشه نشستم رو زمین. سرمو گذاشتم رو زانوم اخه اینم امتحانه؟؟ بلند گفتم چه وضعشههه کصافطای عقده ای. کسایی که دم در بودن اومدن سمتم. یکیشون گف +عه فاطمه چرا گریه میکنی؟ سرمو اورم بالا و نگاهش کردم. ساجده بود.یکی از هم کلاسیا کلافه گفتم _شما چیکار کردین امتحانو؟ خوب دادین؟ همه یه صدا گفتن +ن بابا رها داد زد ان شالله شهریور همدیگرو ملاقات میکنیم عزیزم بقیه بچه ها با حرفش زدن زیر خنده. +تو به خاطر این داری گریه میکنی جوش میزنی؟ _گریه نداره؟ +نهههه اصلا. ب درک . ول کن بابا ‌ به این فکر کن که از زندون آزاد شدیم. جیغ زد : یوهوووو . آخریش بود!!! کی فکرشو میکرد تموم شه ؟ واقعا کی فکرشو میکرد ؟؟ دستمو گرفت و از زمین بلندم کرد‌ که با شنیدن صدای بوق ماشین مامان رفتم سمتش و از بقیه بچه ها خدافظی کردم. تو دلم یه پوزخند زدم‌ از زندان آزاد شدیم؟ از امروز تازه من زندانی شدم‌ . رفتم سمت ماشین که که قیافه متعجب محمد که داشت از تو ماشین نگاهم میکرد منو تا مرز سکته برد آب دهنمو بزور فرو بردم و مشغول شدم تو دلم غر زدن. تو این همه روز اینجا نبودی که!!!! یه روز که من ... وااااای. نشستم تو ماشین و محکم درو کوبوندم. اونم که متوجه نگاه من شده بود زاویه دیدش رو عوض کرد. به مامان نگاه کردم که گفت +سلام گریه کردی؟ چیشده؟ چرا سرخ و بر افروخته ای؟ چیزی نگفتم دستم و گرفتم جلو صورتم و نفس عمیق کشیدم. مامان بدون اینکه چشم ازم برداره گفت +عه عه این و نگاه کن ! _اههه مامان ولم کن تو رو خدا وقت گیر آوردی؟ حوصله ندارم. +باز کدوم امتحانتو گند زدی داری خودکشی میکنی؟ _عربی مامان یه نچ نچی کرد و حرکت کرد سمت خونه. ____ محمد: این هوای گرم خال آدمو بد میکرد منتظر به در مدرسه زل زدم این دختره هم که همش ما رو میکاره. بی اختیار توجهم به یه سری بچه که دور یه نفر حلقه زده بودن‌ جلب شد. یه دفعه رفتن کنار و یه نفر از رو زمین پا شد و حرکت کرد سمت من. این دیگه کیه‌ به چهرش دقت کردم . فکر کنم همون دوستِ ریحانه بود. داشتم نگاش میکردم که نشست تو ماشینی که رو به روی ماشین من پارک شده بود‌ یه ۲۰۶ نوک مدادی. چشم ازش برداشتم به ساعتم نگاه کردم و مشغول ضبط ماشین شدم که یهو ریحانه پرید تو ماشین. با ی لحن عجیب گف +سلام علیکم چطوری داداش؟؟؟؟ _چه عجب تشریف اوردین شما. ممنون خوبم ولی شما بهترین انگار. +اره دیگه یه داداشِ عشق و یه همسرِ عشق تر داشته باشم بایدم خوشحال باشم دیگه. _بله. خسته نباشید واقعا. +ممنون. _میگم ریحانه. +جانم داداش؟ _هیچی +خب بگو دیگه _هیچی. +محمد میزنمتا _این رفیقت ناراحت بود فکر کنم. +کدوم _همون دیگه +عه از کجا فهمیدی؟؟ _خب دیدم داشت گریه میکرد . با ناراحتی گفت +عه حتما یه چیزی شده‌ . دستشو دراز کرد سمتم و +یه دقیقه گوشیتو بده . _چه خبره ان شالله؟ +میخوام زنگ بزنم بده بدو! _اولا اینکه این گوشیِ منه خطِ منه و شما حق نداری باهاش با دوستای مونثت تماس بگیری ثانیا اینکه این دوست شما تازه از مدرسه زد بیرون و هنوز تو راهه شما میخوای به چی زنگ بزنی؟! ثالثا اینکه صبر کن رسیدی خونه اگه خیلی نگران بودی با موبایل خودت زنگ بزن!! و رابعا اینکه از همه مهمتر برا من شر درس نکن! قربون ابجیم برم. به قیافه پر از خشمش نگاه کردم یه چشم غره ی غلیظ داد و روشو برگردوند . با لبخند گفتم _عه آقا!!! نکن روح الله بدبخت میشه باید یه عمر چشمای چپ تو رو تحمل کنه‌ ریحانه هم باهام خندید و +خیلی پررویی محمد! خیلی !! دستمو بردم سمت ضبط و ی چیزی پلی کردم تا خونه. ___ ساعت نزدیکای ۶ بود و هوا رو به غروب کردن. بالاخره از سپاه دل کندم و از محسن خداحافظی کردم از پله ها اومدم پایین رفتم تو پارکینگ ، سمت ماشینم. تنها ماشینی بود که تو پارکینگ پارک بود. موتور محسن هم از دور چشمک میزد. در ماشینو با دزدگیر باز کردم و نشستم استارت زدمو روندم سمت خونه امشب قرار بود بریم خونه داداش علی . دلم واسه فرشته کوچولوش یه ذره شده بود. با دیدن داروخانه یادم اومد قرصام یه مدتیه که تموم شده کنارش پارک کردم و قرصایی که میخواستمو یه پاکت ازش گرفتم‌ . زنگ زدم به ریحانه که هم خودش حاضر شه هم بابا رو حاضر کنه. بعد چند دقیقه رسیدم دم خونه. چندتا بوق زدم که باعث شد بیان بیرون و بشینن تو ماشین. درو برای بابا باز کردم و کمک کردم که بشینه .ریحانه هم رفت پشت نشست. دوباره سرجام نشستم و بدون توقف روندم سمت خونه داداش اینا. :فاطمه زهرا درزی و غزاله میرزاپور