eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
789 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پنج شنبه وباز دلتنگی های بی وقفه ای که دست از سر دلم برنمی دارند تویی که هنوز نشناختمت وچه دیر! چه سخت! درپِی نشانه هایی از تو می دَوَم "شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات" شهید محمدحسین حدادیان محل شهادت: قتلگاه گلستان هفتم به دست دراویش داعشی 🕊 📿 😍 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷 واقعا قشنگه👌 قران چگونه کتابیست "‌قرآن ڪتابیست ڪه با نام خدا آغاز مے شود و با نام مردم پایان مے پذیرد. ڪتابے آسمانے است اما برخلاف آنچه مومنین امروزے مے پندارند و بے ایمانان امروز قیاس مے ڪنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگے و آگاهے و عزت و قدرت و پیشرفت و ڪمال و جهاد! ڪتابے است ڪه نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانے گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده هاے مادے و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز! ڪتابے است ڪه شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست. ڪتابی است ڪه نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم؛ آن هم در جامعه اے و قبایلے ڪه ڪتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.... قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگے ساخته ام ڪه هر وقت در ڪوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم مے پرسند: چه ڪسے مرده است؟" برگرفته از ڪتاب «پدر، مادر، ما متهمیم» 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
مخصوص روز ☝️🏻🌺 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 اشکم تمام نمی‌شد و با نفس‌هایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت می‌خواد بره ، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم ، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!» حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره سعد در قلبش نشست که بی‌اختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد شکسته بود که پاسخ اشک‌هایم را با داد و بیداد می‌داد :«این با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز وارد شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و رو کرده انبار باروت!» 📚 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت می‌کشیدم به این مرد بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، می‌بارید و مصطفی ندیده از اشک‌هایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده‌ام که گلویش را با تیغ بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید ؟» با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش می‌کردم که تمنای دلم را شنید و امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!» 📚 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمی‌شد او هم اهل داریا باشد تا لحظه‌ای که در منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم. دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل می‌شد. هنوز طراوت آب به تن گلدان‌ها مانده و عطر شب‌بوها در هوا می‌رقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!» 📚 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپ‌های مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و می‌خواست صحنه‌سازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟» زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بی‌صدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس می‌کرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم هستن، امشب به حرم (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده‌شون!» 📚 جرأت نمی‌کردم سرم را بلند کنم، می‌ترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمی‌توانستم سر پا بایستم که دستی چانه‌ام را گرفت و صورتم را بالا آورد. مصطفی کمی عقب‌تر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بی‌منت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟» 📚 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی می‌شد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از اومده!» نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بی‌غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریه‌اس، ولی فعلاً پیش ما می‌مونن!» 📚 به‌قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانه‌هایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت. او بی‌دریغ نوازشم می‌کرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه می‌لرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال می‌کردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این مست محبت این زن شده بودم. 📚 به پشت شانه‌هایم دست می‌کشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر در دلم شکست و زبانم پیش‌دستی کرد :«زینب!» از اعجاز امشب پس از سال‌ها نذر مادرم باورم شده و نیتی با (سلام‌الله‌علیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به وفا می‌کردم که در برابر چشمان مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم... ✍️نویسنده: 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیام پدر شهید حدادیان ☺️ پدر جان باعث خوشحالیه که از فعالیت کانال راضی هستید 😇🌹 التماس دعای شهادت🤲 ✨✨✨✨✨ 🕊📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
روز+مباهله+چه+روزي+است(شماره140.pdf
4.24M
چه روزی است؟ کتاب PDF مباهله پیامبر اکرم ص همراه با و روز مباهله🍃 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب: ما در قضاياى ضديت با اسرائيل دخالت كرديم 🔹بعد از این هم هر ملتی با آن رژیم مبارزه کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می‌کنیم 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
•"🌺🌼"• |ღـیدانه باشُهداصحبَت‌کُنید آنهاصِدای‌شُما‌رابه‌خوبی،می‌شِنوند وبَرایتان‌دُعامیکُنند دوستی‌باشُهدادوطَرفه‌است..:)🌸🕊 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
. این دورے و دوستے... دارد به درازا مـی‌ڪشد! ایــن فراق... دارد سخت مےگذرد! این امـروز و فـرداهآ، دارد زیــاد مےشود! ایݩ دل‌تــنگے..؛ امان از این دل‌تنگے! . 💔 . 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
.🌺✨. . . . . 💫 امام علے علیه السـ💚ـلام فرمودند: جان هاے شما بهایی جز بهشت ندارد، 👌🏻 پس به کمتر از آن نفروشــ❌ــید 😞 . . .🌺✨. . . •••••• 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇ ••••••
🎈 [بہ‌هوای‌حرمش‌میگذردایـٰامم :)♥️] (ع)✨ 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیق شہید کھ داشته باشی:) خودتم شہید میشے🌹 ✌️🏻 ✨ رفیق شهید داشتن، آخر آخر آخر خوش‌بختیه!! . . . 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🥀💔🥀💔🥀💔🌹🥀💔 🖤 🖤 💔"شبِ جمعه" است به ما کاش که پٙر میدادند 🥀جانبِ "کرب وبلا" اذنِ سفر میدادند 💔"فاطمه" از غمِ لبهایِ تو کمتر میسوخت 🥀قطره ای آب به کامِ تو اگر میدادند 💔🥀💔🥀💔🥀💔🌹🥀💔 شب جمعه است هوایت نکنم می میرم 😔 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
یه زیارت زیر بارون-مقدم.mp3
5.23M
🎼 یه زیارت زیر بارون یه نگاه از دمِ ایوون... 🎙 🎧 شور فوق العاده زیبا و دلنشین 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
💠وقتی دلت 💔تنگ میشه ... وقتی حسی شبیه دست به گلوت میذاره ... حال دلت 🌧بارونیه ... ♨️بغض💔 داری اما فرو میخوریش گوشی رو دست یهو باز میکنی میبینی برات نشونه فرستاده تا بگه کنارتم غصه چرا ... 💠میگه مگه شده تا تنهات بذاریم بعد میبینی اسم آیدی کسی که برات کرده تا بذاری کانال عین حال دل💓 تو " دلتنگ " ... ♨️دلت میخواد بری زیر آسمون باصدای بلند زار بزنی😭 تا شاید برداره این بغض سنگین از روی گلوت ... 💠تو همیشه کنار منی همیشه میرسونی خودت رو که بگی هستم ... که بگی اگر تو نمیتونی بیای دیدنم خب یه بارم من میام نداره ... ♨️چه خوبه که شب 🌙جمعه پیش "ارباب(ع)" یاد ما بودی ... حتی این بار که ننوشته 📝بودم برات شب جمعه رایاد کنید تا ... 😭 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
👌 اگر‌ از ‌دست ‌کسی ناراحت ‌هستید دو رکعت ‌نماز ‌بخوانید ‌و بگویید: خدایا..! این‌ بنده‌ی ‌تو حواسش‌ نبود من‌ از ‌او‌ گذشتم‌..تو هم ‌بگذر.. _شهیدحسن‌باقری 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
#اعمال مخصوص روز #مباهله ☝️🏻🌺 #شهید‌_محمد‌_حسین‌_حدادیان🕊 #کپی‌_با‌_ذکر_صلوات📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇        
😍 ‌روز مُباهله مبارک 🌼🎉 ‌ ⁦✔️⁩ مباهله یعنی طرفین، یکدیگر رو لعن میکنن، تا هرکس باطل است و برحق نیست، به عذاب الهی گرفتار و رسوا شود. ‌ 💞 پيامبر خدا (ص) - پس از اصرار و پافشاری مسیحیان نجران روی آئین خود و قانع نشدن‌شان - به آنها فرمود: ‌ با من كنيد! اگر من راستگو باشم لعن و نفرين، شما را مى گيرد و اگر دروغگو باشم لعن ونفرين، مرا مى گيرد. 🔶 آن ها پذیرفتند! صبح روز كه شد نزد آمدند، ديدند آن حضرت، عزیــزترین افرادش یعنی و و و (ع) را همراه خود آورده است. 🔷 آنان ترسیدند و به رسول خدا گفتند: با تو صلح مى كنيم، ما را از مباهله معاف بدار! ‌ نقل از امام صادق (ع) ❤ ‌ تفسير القمّی: ۱/۱۰۴ ‌ یعنی روز حقّانیت مبارک 💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸 ‌ 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کلیپ تصاویر شهید ابراهیم هادی تقدیم نگاه زیبایتان💕💫 🌷🌷 گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود... بدیدم‌و مشتاق‌تر شدم❣ 🕊 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇
😌🌸 ا 👧🏻,,,👦🏻 ا اگر به تو آموختند که شیرن موشن شهید مطهری به من آموخت و مرد هستند و نباید یکسان باشند چون به زن است یکسانی. ا👨🏻,,,⛏ ا اگر را معنا کردند و شدن را در صندوق کردن.. شهیدمطهری به من گفت غیرت عشق مرد به ناموسش است و حیا زن به خودش.. ا💄,,,👠 ا اگربه تو آموختند که زن برایش آزادی است و با او را اسیر می‌کنیم..! در کتاب حقوق زن به من آموخت که حجاب امنیت است و بی‌ حجابی اسیر دست مردان هوس‌باز شدن . . . ♥️🍃 🕊 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻✧᪥࿐࿇