eitaa logo
شین حا الف...🇮🇷
525 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
652 ویدیو
71 فایل
مسیرهای طولانی را فقط شوق و علاقه درمان می‌کند و یک زمزمه‌ی آرام از تو گفتن و شنیدن و یک قلبِ‌زیبا برای تکیه دادن... #امام_زمان 📲 توسط ادمین اداره می‌شود. ✍️ انتقادات و پیشنهادات: https://daigo.ir/secret/61220070130 التماس دعا
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌علی علیه‌السلام، از خانه تا مسجد: سپس علی علیه‌السلام را بردند و به شدت او را می‌کشیدند، تا آنکه نزد ابوبکر رسانیدند. و این در حالی بود که عمر بالای سر ابوبکر با شمشیر ایستاده بود و خالد بن ولید و ابو عبيدة بن جراح و سالم مولى ابی حذیفه و معاذ بن جبل و مغيرة بن شعبة و اسید بن حضیر و بشیر بن سعید و سایر مردم در اطراف ابوبکر نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود.[۱] 📌ورود بی اجازه به خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها: سلیم بن قیس می‌گويد: به سلمان گفتم: آیا بدون اجازه به خانه فاطمه وارد شدند؟! گفت: آری بخدا قسم، و این در حالی بود که خِمار[۲] نداشت. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها صدا زد: وا ابتاه! وا رسول الله! ای پدر! ابوبکر و عمر بعد از تو با بازماندگانت بد رفتاری کردند در حالیکه هنوز چشمان تو در قبرت باز نشده است.[۳] و این سخنان را حضرت با بلندترین صدایش ندا می‌نمود. 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ ___پاورقی_______ [۱]. و شمشیرها را کشیده بودند. [۲].به معنای پوششِ همه سر، و یا پوشش صورت است. [۳]. ظاهرا نوعی کنایه است و معنی این است که وقتی انسان در قبر گذاشته می‌شود، دوباره زنده می‌شود، ولی ابوبکر و عمر آن‌قدر در جنایت خویش عجله داشتند که این اندازه هم مهلت ندادند. علیه‌السلام @sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌سخنان امیرالمؤمنین به هنگام ورود به مسجد: سلمان می‌گوید: علی علیه‌السلام را نزد ابوبکر رسانیدند در حالی‌که می‌فرمود: به خدا قسم، اگر شمشیرم در دستم قرار می‌گرفت میدانستید که هرگز به این کار دست نمی‌یابید. به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمی‌کنم و اگر چهل نفر برایم ممکن می‌شد جمعیت شما را متفرق می‌ساختم، ولی خدا لعنت کند اقوامی را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند. ابوبکر تا چشمش به علی علیه‌السلام افتاد فریاد زد: او را رها کنید! علی علیه‌السلام فرمود: ای ابوبکر! چه زود جای پیامبر را ظالمانه غصب کردید! تو به چه حقی و با داشتن چه مقامی مردم را به بیعت خویش دعوت می‌نمایی؟ آیا دیروز به امر خدا و پیامبر با من بیعت نکردی؟ 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ علیه‌السلام @sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌اتمام حجت اميرالمؤمنین با فضائلش: وقتی علی علیه‌السلام را به نزد ابوبکر رسانیدند عمر بصورت اهانت آمیزی گفت: «بیعت کن و این اباطیل را رها کن»! علی علیه‌السلام فرمود: اگر انجام ندهم شما چه خواهید کرد؟ گفتند: تو را با ذلّت و خواری می‌کُشیم.! فرمود در این صورت بنده خدا و برادر پیامبرش را کشته‌اید! ابوبکر گفت: بنده خدا بودن درست است ولی به برادر پیامبر بودن اقرار نمی‌کنیم! فرمود: آیا انکار می‌کنید که پیامبر بین من و خودش برادری قرار داد؟ گفتند: «آری»! و حضرت این مطلب را سه مرتبه بر ایشان تکرار کرد. سپس حضرت رو به آنان کرد و فرمود: ای گروه مسلمانان، و ای مهاجرین و انصار، شما را به‌خدا قسم می‌دهم که آیا در روز غدیرخم از پیامبر شنیدید که آن مطالب را می‌فرمود و در جنگ تبوك آن مطالب را می‌فرمود؟ سپس علی علیه‌السلام آنچه پیامبر علنی برای عموم مردم درباره او فرموده بود چیزی باقی نگذاشت مگر آنکه برای آنان یادآور شد (و مردم دربارۀ همۀ آنها اقرار کردند و) گفتند: بلی، به‌خدا قسم. 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ علیه‌السلام @sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌حديث جعل کردن ابوبکر: وقتی ابوبکر ترسید مردم علی علیه‌السلام را یاری کنند و مانع او شوند پیش دستی کرد و خطاب به حضرت گفت: آنچه گفتی حق است که با گوش خود شنیده‌ایم و فهمیده‌ایم و قلب‌هایمان آن‌را در خود جای داده است، ولکن بعد از آن من از پیامبر شنیدم که می‌گفت: «ما اهل‌بیتی هستیم که خداوند ما را انتخاب کرده و ما را بزرگوار داشته و آخرت را برای ما بر دنیا ترجیح داده است. و خداوند برای ما اهل‌بیت نبوت و خلافت را جمع نخواهد کرد.» 📌افشای اسرار اصحاب صحيفة ملعونه: على علیه‌السلام فرمود: آیا کسی از اصحاب پیامبر هست که با تو در این مطلب حضور داشته؟ عمر گفت: خلیفهٔ پیامبر راست می‌گويد. من هم از پیامبر شنیدم همان‌طور که ابوبکر گفت. ابو عبیده و سالم مولی ابی حذیفه و معاذ بن جبل هم گفتند: راست می‌گوید ما این مطلب را از پیامبر شنیدیم. علی علیه‌السلام به آنان فرمود وفا کردید به صحیفه ملعونه‌ای که در کعبه بر آن هم پیمان شدید که: اگر خداوند محمد را بکشد یا بمیرد امر خلافت را از ما اهل‌بیت بگیرید. ابوبکر گفت: از کجا این مطلب را دانستی؟ ما تو را از آن مطلع نکرده بودیم! حضرت فرمود: ای زبیر و تو ای سلمان و تو ای اباذر و تو ای مقداد! شما را به خدا و به اسلام، می‌پرسم آیا از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم نشنیدید که در حضور شما می‌فرمود: «فلانی و فلانی - تا آنکه حضرت همین پنج نفر را نام برد ـ ما بین خود نوشته‌ای نوشته‌اند و در آن هم پیمان شده‌اند و بر کاری که کرده‌اند قسم‌ها خورده‌اند که اگر من کشته شوم یا بمیرم...؟ آنان گفتند: آری ما از پیامبر شنیدیم که این مطلب را به تو می‌فرمود که: «آنان بر آنچه انجام دادند معاهده کرده و هم پیمان شده‌اند، و در بین خود قراردادی نوشته‌اند که اگر من کشته شدم یا مُردَم، بر علیه تو ای علی متحد شوند و این خلافت را از تو بگیرند». تو گفتی پدر و مادرم فدایت یا رسول الله، هرگاه چنین شد دستور می‌دهی چه‌کنم؟ فرمود: اگر یارانی بر علیه آنان یافتی با آن‌ها جهاد کن و اعلام جنگ نما، و اگر یارانی نیافتی بیعت کن و خون خود را حفظ نما. علی علیه‌السلام: بخدا قسم اگر آن چهل نفر که با من بیعت کردند وفا می‌نمودند در راه خدا با شما جهاد می‌کردم. ولی به‌خدا قسم بدانید که احدی از نسل شما تا روز قیامت به خلافت دست پیدا نخواهد کرد. 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ علیه‌السلام @sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌جواب حديث جعلى ابوبكر: دلیل بر دروغ بودن سخنی که به پیامبر نسبت دادید کلام خداوند تعالی است که: «اَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْكاً عَظيماً»؛ آیا بر مردم حسد می‌برند بر آنچه خداوند از فضلش به آنان داده است؟ ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان حکومت بزرگ دادیم. کتاب یعنی نبوت و حکمت یعنی سنت و حکومت یعنی خلافت، و ما آل ابراهیم هستیم. 📌دفاع مقداد و سلمان و ابوذر از امیرالمؤمنین: مقداد برخاست و گفت: یا علی! به من چه دستور می‌دهی؟ به‌خدا قسم اگر امر کنی با شمشیرم می‌زنم و اگر امر کنی خودداری می‌کنم. علی علیه‌السلام فرمود: ای مقداد، خود‌داری کن و پیمان پیامبر و وصیتی که به تو کرده را بیاد بیاور. سلمان می‌گوید: برخاستم و گفتم قسم به آن‌که جانم به دست اوست، اگر من بدانم که ظلمی را دفع می‌کنم یا برای خداوند دین را عزت می‌بخشم شمشیرم را بر دوش می‌گذارم و با استقامت با آن می‌جنگم. آیا بر برادر پیامبر و وصیش و جانشین او در امتش و پدر فرزندانش هجوم می‌آورید؟ بشارت باد شما را به بلا، و ناامید باشید از آسایش! ابوذر برخاست و گفت: ای امتی که بعد از پیامبرش متحیر شده و به سرپیچی خویش خوار شده‌اید، خداوند می فرماید: «إِنَّ اللهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ، ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضِ وَ اللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»؛ خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر همۀ جهانیان برگزید، نسلی که از یکدیگرند، و خداوند شنونده و دانا است. آل محمد فرزندان نوح و آل ابراهیم از ابراهیم و برگزیده و نسل اسماعیل و عترت محمدِ پیامبرند. آنان اهل‌بیت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد ملائکه‌اند. آنان همچون آسمان بلند و کوه‌های پایدار و کعبۀ پوشیده و چشمه زلال و ستارگان هدایت کننده و درخت مبارك هستند که نورش می‌درخشد و روغن آن مبارک است.{اشاره به آیه ۳۵ سوره نور دارد} محمد خاتم انبیاء و آقای فرزندان آدم است، و على وصیّ اوصیاء و امام متقین و رهبر سفید پیشانیان معروف است، و اوست صدیق اکبر و فاروق اعظم و وصیّ محمد و وارث علم او و صاحب اختیارتر مردم نسبت به مؤمنین، همان‌طور که خداوند فرموده: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ انْفُسِهِمْ وَ اَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ أُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ في كِتَابِ اللهِ؛ پیامبر نسبت به مؤمنین از خودشان صاحب اختیارتر است و همسران او مادران آنان‌اند و خویشاوندان در کتاب خدا بعضی بر بعضی اولویت دارند. هر که را خدا مقدّم داشته جلو بیندازید و هر که را خدا مؤخر داشته عقب بزنید، و ولایت و وراثت را برای کسی قرار دهید که خدا قرار داده است. 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ علیه‌السلام @sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌تهديد عمر به قتل برای بیعت: عمر، در حالی‌که ابوبکر بالای منبر نشسته بود به او گفت: چطور بالای منبر نشسته‌ای و این مرد{اشاره به امیرالمؤمنین است} نشسته و روی جنگ دارد و بر نمی‌خیزد با تو بیعت کند. دستور بده گردنش را بزنیم! این در حالی بود که امام حسن و امام حسین ایستاده بودند. وقتی گفتهٔ عمر را شنیدند به گریه افتادند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن دو را به سینه چسبانید و فرمود: گریه نکنید بخدا قسم بر قتل پدرتان قدرت ندارند. 📌دفاع ام ایمن و بُرَیدہ اسلمی از امیرالمؤمنین: ام ایمن پرستار پیامبر آمد و گفت: ای ابوبکر، چه زود حسد و نفاق خود را ظاهر ساختید! عمر دستور داد تا او را از مسجد بیرون کردند و گفت: ما را با زنان چه کار است. بریدۀ اسلمی برخاست و گفت: ای عمر! آیا بر برادر پیامبر و پدر فرزندانش حمله می‌کنی؟ تو در میان قریش همان کسی هستی که تو را آن طور که باید می‌شناسیم! آیا شما دو نفر همان کسانی نیستید که پیامبر به شما فرمود: نزد علی بروید و به عنوان امیرالمؤمنین بر او سلام کنید؟ شما هم گفتید آیا از امر خدا و امر رسولش است؟ فرمود: آری. ابوبکر گفت: چنین بود ولی پیامبر بعد از آن فرمود: برای اهل‌بیت من نبوت و خلافت جمع نمی‌شود. بریده گفت: «بخدا قسم پیامبر این را نگفته است. به‌خدا قسم در شهری که تو در آن امیر باشی سکونت نمی‌کنم.» عمر دستور داد تا او را هم زدند و بیرون کردند.! 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ علیه‌السلام @sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌کیفیت بیعت اجباری امیرالمؤمنین: عمر گفت: برخیز ای فرزند ابیطالب و بیعت کن! حضرت فرمود: اگر انجام ندهم چه خواهید کرد؟ گفت: به‌خدا قسم در این صورت گردنت را می‌زنیم! اميرالمؤمنین سه مرتبه حجّت را بر آنان تمام کرد و سپس بدون آنکه کف دستش را باز کند دستش را دراز کرد. ابوبکر هم روی دست او زد و به همین مقدار از او قانع شد. علی علیه‌السلام قبل از آنکه بیعت کند در حالی‌که طناب برگردنش بود خطاب به پیامبر صدا زد: ای پسر مادرم، این قوم مرا خوار کردند و نزدیک بود مرا بکشند. {اشاره به آیه ۱۵۰ سوره مبارکه اعراف دارد} 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ علیه‌السلام @sh_hosein
📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: بیعت اجباری امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌بیعت زبير و سلمان و ابوذر و مقداد: به زبیر گفته شدد بیعت کن. ولی ابا کرد. عمر و خالد بن ولید و مغيرة بن شعبه با عده‌ای از مردم به همراهشان بر او حمله کردند و شمشیرش را از دستش بیرون کشیدند و آن‌را بر زمین زدند تا شکستند و او را کشان کشان آوردند. زبیر -در حالی‌که عمر روی سینه‌اش نشسته بود- گفت: «ای پسر صهّاک، بخدا قسم اگر شمشیرم در دستم بود از من فاصله می‌گرفتی»، و سپس بیعت کرد. سلمان می‌گوید سپس مرا گرفتند و برگردنم کوبیدند تا مثل غده‌ای ورم کرد. سپس دست مرا گرفتند و آن‌را پیچانیدند. لذا به اجبار بیعت کردم. سپس ابوذر و مقداد به اجبار بیعت کردند، و احدی از امت غیر از علی علیه‌السلام و ما چهار نفر به اجبار بیعت نکردند، و در بین ما هم احدی گفتارش شدیدتر از زبیر نبود. او وقتی بیعت کرد چنین گفت: ای پسر صهّاك، به‌خدا قسم اگر این طاغیانی که تو را کمک کردند نبودند تو در حالی که شمشیرم همراهم بود نزدیک من نمی‌آمدی، به خاطر پستی و ترسی که از تو سراغ دارم، ولی طاغیانی یافته‌ای که به کمک آنان قوی شده‌ای و قهر و غلبه نشان می‌دهی. عمر عصبانی شد و گفت: آیا نام صّهاک را می آوری؟ گفت: مگر صهّاک کیست؟! و چه مانعی از ذکر نام او هست؟ صهاک زنی زنا کار بود آیا این مطلب را انکار می‌کنی؟ آیا کنیز حبشی جدم عبدالمطلب نبود که جد تو نفیل با او زناکرد و پدرت خَطّاب را به دنیا آورد. عبدالمطلب هم صهّاک را بعد از زنایش به جدت بخشید و بعد خطاب را به دنیا آورد. خطاب غلامِ جدِ من و ولد الزنا است! ابوبکر بین آن دو را اصلاح کرد و هرکدام دست از یکدیگر برداشتند. 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۴ علیه‌السلام @sh_hosein