eitaa logo
شاهراه معرفت
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
4 فایل
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ 💠کانال محتوای ناب دینی و سیاسی و تبیینی در فضای مجازی
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدی حسینی خیلی زینبی بود و نسبت به حضرت زینب(س) حساسیت خاصی داشت . همیشه می گفت : تا زمانی که زنده باشم،تو سوریه میمونم و از ناموس امام حسین (علیه السلام) پاسداری می کنم. یادم هست که می گفت: «با چند نفر از دوستان با هم نشسته بودیم و در مورد تحولات صحبت می کردیم. یکی از همرزمان گفت: «اگر سوریه سقوط کرد چیکار کنیم . هر کسی که نشسته بود یه چیزی میگفت . یکی می گفت می رم لبنان ، اون یکی می گفت می رم عراق . به آقا گفتن : شما کجا میرید، ؟ لبخند همیشگی خودش را زد و گفت: «من ميرم حرم بی بی دم در حرم می مونم ،تا آخرین قطره از حرم خانم می کنم تا کسی نگاه چپ به حرم نکنه . سرشون رو انداختن پایین. یکیشون گفت: ایول آقا ، دست مارو هم بگیر . حسادت داشت... 💠به کانال معرفت شناسی خوش آمدید @sh_marefat @sh_marefat
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 بنده حقیر شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می کنم که وظایف خودم رابه خوبی انجام ندادم بعضی مواقع این سراغم می آمد ، وسوسه می شدم و نق میزدم اما خدا من را متوجه می کرد و پشیمان می شدم و از خدا طلب و بخشش می کردم و این اواخر هم دلم خیلی کرده بود … از آقا می طلبم که نتوانستم خوبی باشم . عشق به ولایت و تبعیت از ایشان ، را به همراه دارد . گذشته بدهکار انقلابیم نه طلبکار امروز پاس صحبت یار قدیم دار فردا چه سود که بگویند “حبیب” رفت 🌹 🕊 تاریخ تولد : ۲۹/۹/۲۴ تاریخ : ۹۴/۷/۱۶ محل : حلب ، سوریه مزار : همدان 💠 کانال معرفت شناسی @sh_marefat @sh_marefat
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 اي دختر عزيزم جگر گوشه بابا خيال نكن من بيخيال تو بودم ، بدان كه بابا تو را بينهايت دوست داشت اما چه كنم كه بر من تكليف بود و احساس مسئوليت داشتم بابا لحظه اي از ياد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگي در ياد تو خواهم بود ولي اگر دوست داري بابا هم از تو راضي و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر ديني است و اگر روزي حافظ قرآن شدي به ياد من هم باش و براي شادي روح من قرآن تلاوت كن و همچون شب ها كه براي من آيه الكرسي مي خواندي بيا سر قبر بابا بخوان . 💠 کانال معرفت شناسی @sh_marefat @sh_marefat
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش برود قم. داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید داشت قرآنش را می خواند. وقتی دید آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت: «تنبل نشو. بلند شو بگیر راحت بخواب.» با خنده و شوخی می خواست بلندم کند. گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا تحمل کنی. شاید هم مجبور شوم پارچ آبی را روی سرت خالی کنم. حدیث داریم بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب می نویسند. آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن رضایت دادم 📚 کتاب یادت باشد 💠 کانال معرفت شناسی @sh_marefat @sh_marefat