#خاطراتی_از_آزادگان
🔺در اسارت همه با هم مهربان بودند و شوخی میکردند. دوست کم سن و سالی داشتیم به نام حسن مشهدی.
این بندة خدا هر دو پایش قطع شده بود. برای همین یکی از بچه ها به نام آقای عامری اهل حاجی آباد بندر عباس او را به دوش میگرفت و این طرف و آن طرف میبرد. و در واقع باربر او شده بود.
🔹حسن مشهدی که شوخ طبع هم بود میگفت: وقتی سوار عامری میشوم، مثل اینکه سوار الاغ میشوم.
🔸آقای عامری میگفت: گاهی که حسن کاری داشت، می-گفت: این الاغ ما کجاست؟ کجا رفت؟ بگویید بیاید مرا ببرد.
عباس الهی، به نقل ازکتاب تلخ و شیرین از اسارت
@sh_montazerin
هدایت شده از فارس پلاس
▪️سال ۹۳ زمان هدفمندی یارانه ها:
سکه: ۹۵۰ تومان
دلار: ۳۰۰۰ تومان
مبلغ واریزی به ازای هر نفر ۴۵۵۰۰ تومان
سال ۹۹ در راستای هدفمندی یارانه ها (انشاءالله):
سکه: ۱۰۵۲۸۰۰۰ تومان!
دلار: ۲۲۲۰۰۰ تومان!
مبلغ واریزی به ازای هر نفر ۴۵۵۰۰ تومان!
خداروشکر تورم روی یارانه ها تاثیر نداره :))
💬 میلاد فیضی
@Fars_plus
هدایت شده از سید حسن منتظرین
#خاطراتی_از_آزادگان
🔐در سلول های زندان الرشید هیچ امکاناتی نداشتیم. روزی چند نفر از بچه هایی که از اردوگاه آمده بودند، گفتند: شما بلدید غذا را گرم کنید؟
گفتم: مگر اینجا میشود غذا گرم کرد؟ گفتند: بله. ما راهش را بلدیم. پرسیدم: چطوری؟
گفتند: دو قاشق را به دو تکه سیم ببندید و در ظرف آبی قرار دهید و کمی هم نمک به آن اضافه کنید و سیمها را به برق وصل کنید. بعد از چند دقیقه آب جوش می آید. کار نمک هم برای این است که زودتر جوش بیاید. ما از این روش در اردوگاه خیلی استفاده می کردیم.
🌤بعد از هواخوری به اکبر رفیق هم سلولی ام گفتم: سطل آب را بیاور. دو رشته سیم برق هم که لامپ مَحجَر(یکی از قسمت های زندان بزرگ الرشید در بغداد) را روشن میکرد از دیوار کندم و به دو قاشق بستم و به برق زدم.
🔥اکبر هم بجای کمی نمک، یکی دو مشت نمک ریخت و منتظر ماندیم تا نتیجه کار را ببینیم. قاشقها حکم المنت را داشت و کمتر از دو دقیقه آب را به جوش آورد.
اما ناگهان برق کل زندان رفت. معلوم شد بقدری المنت ها قوی است که آب سطل بزرگ را خیلی زود به جوش آورد.
⚡️برق که رفت گفتیم: وای بدبخت شدیم. حالا عراقیها می آیند و با دیدن این اوضاع دمار از روزگارمان درمیآورند. می خواستیم سطل آب را قایم کنیم. ولی مگر سنجاق بود که بتوان آنرا مخفی کرد. آن هم در آن سلول کوچک. از طرفی از سطل آب جوش، بخار بلند شده و بوی حرارت و نمک به خوبی حس می شد. هر چه دعا بلد بودیم خواندیم تا مسئله ختم به خیر شود.
😩در همین اثنا استوار احمد وارد راهرو شد و مستقیم به سلول ما آمد و در را باز کرد و گفت: چه دسته گلی به آب دادی که برق زندان رفت؟
گفتم: مگر من مسئول برق زندانم؟ از ترس داشتیم قبض روح می شدیم. اما انگار خدا استوار احمد را کور کرده بود که اصلا متوجه بخار سطل آب نشد و رفت.
به نقل از کتاب تلخ و شیرین
@sh_montazerin
#فرهنگ_مهدوی
🙏مرحوم آيت الله سيد محمدباقر مجتهد سيستاني ره پدر آيت الله سيد علي سيستاني تصميم مي گيرد برای تشرّف به محضر امام زمان عج چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زيارت عاشورا بخواند.
💜در يکي از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزديک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بيند حضرت ولي عصر امام زمان ع در يکی از اتاق های آن خانه تشريف دارند و در ميان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفيد روی آن کشيده شده است. ايشان می گويد هنگام وارد شدن اشک می ريختم و سلام کردم، حضرت به من فرمود:
🔹چرا اينگونه به دنبال من می گردی و اين رنج ها را متحمّل مي شوي؟!
🔸مثل اين باشيد و اشاره به آن جنازه کردند، تا من به دنبال شما بيايم!
♥️بعد فرمودند: اين بانويی است که در دوره کشف حجاب، در زمان رضا پهلوی، هفت سال از خانه بيرون نيامد تا چشم نامحرم به او نيفتد.
شیفتگان حضرت مهدی عج، ج 3 ، ص 158
@sh_montazerin
هدایت شده از سید حسن منتظرین
🌹🌙🌷
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک. 🌼🌺
@sh_montazerin
💖🕊