eitaa logo
شکوفه های سعادت(کانون تبلیغی فطرت)
877 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
211 فایل
جهت نشر و ترویج معارف معرفتی ناب اهل بیت(ع) اقدام به ایجاد کانال شکوفه های سعادت گردید. 📱ارتباط با ادمین: @YaQaem313 پیام‌گیر : 📩 https://gkite.ir/es/8258024 (کانون فرهنگی تبلیغی فطرت و کانون فرهنگی هنری شهید کارگر مسجد آقایار سلطان شهرستان میانه )
مشاهده در ایتا
دانلود
💠خوف اصلح است یا رجاء؟ (۲) 🔅اما کسانی که به مغرور و روز و شب مشغول لهو و لعب و سرور، در طاعات و عبادات ، و در معاصی و سیئات، شجاع و قوی دل، نه در فکر حرام وحلال، و نه در اندیشه عقاب و نکال، مانند اکثر اهل عصر و مانند ابنای این روزگار؛ پس دوای صفت رجا به ایشان دادن سم قاتل است، زیرا که از شنیدن وفور رحمت خدا به غیر از طغیان و جرات ایشان بر عصیان، چیزی حاصل نمی شود. ⚜پس مردم سزاوار است که مرض هر شخصی را بشناسد و علت آن را بداند و مزاج مردم رابداند و هر کسی را به چیزی که رفع مرض او را کند معالجه کند نه اینکه دوائی دهد که مرض او زیاد گردد. 🔅پس در مثل روزگار ما باید سعی در بیان ترس و خوف نمود و مردم را از عذاب الهی ترسانید؛ نه اینکه قصد از موعظه، دست آوردن دل مردم، و چشم داشت آفرین و تحسین از ایشان باشد، و از این جهت ذکر اسباب امیدواری را کنند و خود و مردم را به هلاکت افکنند. 🔅و اما در مقامی که از این عائله نباشد و باعث جرات بر معصیت نگردد شبهه ای نیست که بندگان را به خدا نمودن اولی و افضل است، زیرا که طاعت با امید، به مراتب بالاتر و بهتر است از طاعتی که از ترس باشد و مقرب ترین مردم در نزد خداکسی است که او را بیشتر دوست داشته باشد و دوستی و امید به هم می رسد، نه ترس. ⚜بلی چگونه رجاء، افضل از خوف خدا نباشد و حال آنکه آبخور صفت رجاء از است و آبخور صفت خوف از و کسی که ملاحظه صفات مقتضیه لطف و رحمت را نماید محبت بر او غالب می شود و مقامی از مقام محبت الهی بالاتر نیست. ⚜و اما خوف، موقوف است به التفات به صفات مقتضیه غضب و از آن محبتی چندان حاصل نمی شود . بلی چون معاصی و غرور بر خلق غالب است - خصوصا به اهل این زمان - پس اصلح به حال ایشان غلبه خوف است، به قدری که ایشان را به طاعت وابدارد، و شهوات دنیویه را بر ایشان تلخ کند، و دل ایشان را از این خانه غرور بگسلاند و خاطر ایشان را از علایق این عالم سرد کند. 🔅ولیکن تا مادامی که مشرف بر مرگ نشده اند باید چنین باشند. اما در مردن، اصلح به حال هر کسی آن است که صفت رجاء در آن وقت بر او غالب باشد، زیرا که: خوف، است، و در آن هنگام، وقت عمل سر آمده است و زمان طاعت گذشته است. و یمکن که خوف در آن وقت باعث کمی دوستی خدا شود. 🔅و باید هر کسی با دوستی خدا از دنیا برود تا او را داشته باشد و کسی که خدا را دوست داشته باشد و شایق لقای او باشد شاد و فرحناک از دنیا می رود ، زیرا که: شادی بالاتر است از اینکه کسی به نزد محبوب خود رود و او را ملاقات کند. همچنان که هیچ المی بدتر از این نیست که کسی از محبوب خود مفارقت کند. 🔅پس مسکین و بیچاره کسی که در آن وقت، دوستی فرزند و عیال و جاه و مال بردل او باشد و همه محبوبهای او در دنیا بوده باشد و دنیا بهشت او باشد، زیرا که بهشت جائی است که همه آنچه را آدمی دوست دارد در آنجا باشد. 🔅پس با مرگ از بهشت بیرون می رود و این اول المی است که در وقت مرگ به اهل دنیا می رسد، علاوه بر آنچه بعد از مرگ به او خواهد رسید و کسی که دوستی به دنیا نداشته باشد و علاقه به آنچه در آنجاست از برای او نباشد دنیا از برای او حکم قفس و زندان را خواهد داشت و مرگ او رهائی از زندان خواهد بود و این اول بهجتی است که به او می رسد علاوه بر چیزهائی که از برای او آماده است. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠صفت چهارم: ضعف نفس و معالجه آن 🔅علامت این صفت خبیثه، و و است در وقت حدوث حادثه یا نزول بلیه و متزلزل شدن به هر چیزی است اگر چه جزئی باشد. 🔅این صفتی است خبیث در دل و صاحب آن در نظرها و بی مقدار و لازم آن ، و عدم مهابت و جستن از کارهای بزرگ و امور عالیه و در امر به معروف و نهی از منکر و و تزلزل به اندک چیزی از بلاها و مخاوف است. 🔅صاحب این صفت، از رسیدن به مراتب بلند و مناصب ارجمند و مهجور، و از بزرگی و عزت در هر دو عالم بر کنار و دور است. پیوسته قلب او و لرزان و همیشه از حوادث دنیا و ترسان است. هر ساعتی در تشویشی و غمی و هر لحظه در بیمی و المی است. طبیعت او طبیعت کودکان، و جبلت او جبلت زنان است. 🔅جامه مردان بر او عار، و از مردی و مردمی بر کنار است. 🔅در اخبار وارد شده است که: «مؤمن از ذلت نفس بری ء است». 🔅حضرت امام جعفر صادق - علیه السلام - فرمودند که: «خداوند عالم، بنده مؤمن رادر هر کاری اختیار داد، ولیکن مرخص نفرموده است او را که خود را ذلیل و بی قدر کند». 🔅پس بنده مؤمن باید خود را عزیز بدارد و ذلیل ننماید. باید مؤمن از کوه محکم تر باشد. از کوه با تیشه می توان چیزی شکست ولی ازدین مؤمن چیزی شکسته نمی شود». 🔅 این صفت خبیثه، چنان است که در جبن و خوف مذموم. و تحصیل کردن ضد آن مذکور گشت. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠قوت نفس و طریقه تحصیل آن بدان که ضد این صفت [ضعف نفس]، بزرگی نفس و محکمی دل است و علامت آن، آن است که آدمی تحمل کند آنچه را که بر او وارد می شود، و مانند گیاهِ ضعیف، با هر بادی نگردد و چون موش و روباه با هر حرکت پائی به چپ و راست ندود؛ بلکه چون کوه پا بر جای که چون بادهای مخالف بر او وزد التفات نکند و چون شیر قوی پنجه ازحمله دلاوران رونگرداند. در احادیث وارد است که: مؤمن، صاحب و و است و همه اینها فرع بزرگی نفس و قوت دل است. و از حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - مروی است که: «خدا به مؤمن سه خصلت کرامت فرموده است: عزت در دنیا و آخرت و ظفر در رستگاری دنیا وآخرت و مهابت در دل ظالمان و اهل معصیت». کسی که صاحب این صفت شریف بوده باشد که فی الحقیقه سر آمد بیشتر صفات و افضل اکثر ملکات است خواری و عزت در نظر او یکسان و تهیدستی و ثروت درنزد او مساوی؛ نه از دوستی ابنای روزگار شاد و نه از دشمنی ایشان باک؛ نه از مدح ایشان خرم و نه از مذمت آنان غمناک می گردد. چنانکه حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - فرمودند که: «اگر همه عالم، شمشیرها کشند و پشت به پشت یکدیگر داده رو به من آیند، سر موئی تفاوت در حال من هم نمی رسد». بلکه کسی را که این صفت عنایت شد در پیش او مرض و صحت، بلکه حیات و موت، بی تفاوت است و از گردش روزگار و تقلب لیل و نهار مطلقا متاثر نمی گردد و از تبدل احوال ، و تراکم اهوال اصلا متزلزل نمی شود. این ملکه فاضله، صفتی نیست که هر کسی به آن تواند رسید و چشمه ای نیست که هر بی سروپائی از آن آب تواند نوشید. سراپرده ای نیست که هر شخصی گرد آن تواند گردید. بلکه میدانی است که بجز یکه سواران معرکه مردانگی، در آن جولان نکنند و راهی است که بجز نامداران وادی شیر دلی قدم در آن ننهند. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠صفت پنجم: دنائت همت و مذمت آن 🔅آن عبارت است از و قصورهمت از طلب کارهای بزرگ و امور عظیمه خطرناک و قناعت نمودن نفس به شغل های پست و اعمال جزئیه. 🔅و این صفت خبیثه نتیجه و است و ضد این صفت، است که عبارت است از نمودن در مراتب عالیه و مناصب متعالیه و طلب کردن کارهای بزرگ. 🔅کسی که همت او عالی باشد به امور جزئیه سر فرود نیاورد و به طمع منافع خسیسه دنیویه خود را نیالاید و از بیم مضرت و خطر، دست از مطلوب خود باز ندارد. 🔅بلکه دنیا و مافیها در نظر او ، و لذات جسمانیه در پیش او است. نه از رو آوردن دنیا به او شاد و فرحناک و نه از پشت کردنش محزون و غمناک می شود. 🔅بلکه صاحب این صفت، چون قدم در راه طلب نهاد و در صدد تحصیل مقصود بر آمد نه او را بیم جان است و نه پروای سر، نه از شمشیر می ترسد و نه از خنجر. 🔅و چون این صفت به مرتبه رسید صاحب آن طالب مقصد اعلی می گردد و حقیقی از برای او هم می رسد و مشتاق می شود. بلکه همچنان که در اخبار وارد شده: «تحفه ای بهتر از مردن در نزد او نیست، و شادی ای بالاتر از مفارقت از دنیااز برای او حاصل نمی شود». 🔅و این صفت، نتیجه و است و بالاترین فضایل نفسانیه و اعظم مراتب انسانیت است؛ زیرا که هر که به جائی رسید و به مراتب ارجمند، سرافراز گردید به واسطه این صفت شد. 🔅آری صاحب این صفت هرگز خود را به مرتبه پست راضی نمی کند و به امور جزئیه دنیه سر فرود نمی آورد. 🔅پس دامن طلب بر میان می زند و کمر همت می بندد تا خود را به مراتب بلند رساند و خداوند عالم در انسان و جبلت آن، چنین قرار داده که به هر کاری کمر بندد و به هر امری که پیشنهاد خود سازد و در آن سعی و اجتهاد کند البته از پیش برمی دارد و به مطلوب خود می رسد. 🔅«و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» یعنی: «هرکه در راه ما جهد و سعی کرد ما راه و منزل خود را به او می نمائیم». 🔅«من طلب شیئا و جد وجد» یعنی: «هر که در طلب چیزی بر آمد و کمر اجتهاد در آن بر میان بست البته آن را می یابد». 🔅و بدان که شهامت که یکی از صفات حسنه است از نتایج علو همت است و آن عبارت است از: بودن آدمی بر انجام رسانیدن امور عظیمه که نام او به مرور دُهور در صفحه روزگار باقی بماند. 👈شکوفه های سعادت 👉@sh_saadat
💠 صفت ششم: بی غیرتی و بی حمیتی و مذمت آن [معنای] بی غیرتی و بی حمیتی، کوتاهی و اهمال کردن است در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است از و و و . این مرض، از مهلکات عظیمه و صفات خبیثه است و بسا باشد که به منجر شود. حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - فرمودند که: «دل مرد بی غیرت سرنگون است». و فرمودند که: «اگر مردی در اهل خانه خود امری ببیند که منافی غیرت باشد و به غیرت نیاید خدا مرغی را می فرستد که آن را قفندر گویند و چهل روز بر در خانه او می نشیند و فریاد می کند که خدا غیور است و هر صاحب غیرت را دوست دارد و اگرآن مرد به غیرت آمد و آنچه منافی غیرت است از خود دور کرد فبها و الا پروازمی کند و بر سر او می نشیند و فریاد می کند، و پرهای خود را بر چشمهای او می زند ومی پرد، و بعد از آن روح ایمان از آن مرد مفارقت می کند و ملائکه او را دیوث می نامند». و حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - در وقتی که در عراق بودند فرمودند: «ای اهل عراق ! شنیده ام که زنان شما در راهها با مردان مدافعه می کنند، یعنی : شانه به یکدیگر می زنند که راه بدهند، آیا حیا نمی کنید؟!». باز فرمودند که: «چرا حیا نمی کنید و به غیرت نمی آئید که زنان شما به بازارها می روند و با کفار شانه به هم می زنند که راه بیابند؟!». و ضد این صفت، و است و آن نتیجه شجاعت و قوت نفس است و از شرایف ملکات و فضایل صفات است. و کسی که از این صفت خالی است از زمره مردان خارج و نام مردی بر او نالایق است. و از حضرت امام جعفر صادق - علیه السلام - مروی است که: «خداوند - تبارک وتعالی - غیور است و صفت غیرت را دوست می دارد و از غیرت اوست که همه اعمال ناشایسته ظاهریه و باطنیه را حرام کرده است». 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠غیرت در اولاد و تربیت آن [قسمت اول] 🔅و اما مقتضای غیرت بر اولاد آن است که در ابتدای امر، مراقب احوال او باشی و از برای پرستاری و شیردادن او زنی صاحب عفت و صلاح معین نمائی و غذای او را ازحلال مهیا سازی. زیرا که طفلی که گوشت او از شیری که از غذای حرام به هم رسیده متکون شود طبع او خبیث می شود و طینت او از خباثت سرشته می گردد و چون به سرحد تمیز رسد باید او را از آداب نیکان بیاموزی و آداب خوردن و گفتن و نشستن و برخاستن و غیر اینها به او یاد دهی. 🔅پس او را بیاموزی که نخورد مگر با دست راست و در وقت شروع به چیزخوردن «بسم الله» بگوید و از نزد خود لقمه برگیرد و به هر طرف دراز نشود و پیش از دیگران دست به طعام نبرد و نیز به طعام و کسانی که طعام می خورند نگاه نکند و به شتاب غذا نخورد و لقمه را نیک بجاید و دست و جامه را به آنچه می خورد آلوده نسازد و پرخوری و شکم پرستی را عادت نکند و باید در نزد طفل مذمت پرخوری را نمود و مدح قناعت و کم خوری را کرد و او را چنان پرورید که در بند غذا نباشد و به هر چه رسد قانع باشد و او را از خود آرائی و زینت کردن و در بند لباس بودن منع نمائی و این را در نظر او قبیح سازی و به او وانمائی که زینت و خود آرائی طریقه زنان است و مردان از آن عار دارند و از همنشینی طفلانی که بر ناز و نعمت و لباس و زینت پرورش یافته اند او را محافظت کنی و او را به لباس پست و درشت معتاد سازی و طریقه نشستن و برخاستن و راه رفتن و خوابیدن را به او تعلیم کنی و یاد دهی او را که در نشستن و برخاستن و ایستادن، پشت به دیگری نکند و در حضور مردمان آب دهان نیفکند و انگشت به بینی نکند و آب بینی نیفکند و اگر ضرور شود پنهان، بینی را پاک کند و در برابر مردم خمیازه نکشد و پا بر روی پا نیفکند و دست بر زیر «زنخدان» ننهد و به هر طرف ننگرد و سر برهنه نسازد و اطاعت بزرگتر را کند، و تعظیم ایشان را به جای آورد و در حضور ایشان بازی نکند. 🔅او را منع کنی از پرگوئی و دروغ و قسم خوردن - اگر چه راست باشد - و فحش و دشنام و لغو و غیبت و بسیارخندیدن و استهزاء کردن و زیاد مزاح کردن و تیز به مردم نگریستن و ابتدا به سخن کردن. 🔅عادت ده او را به درستگوئی و با فکر سخن گفتن و گوش دادن به کسی که با او تکلم می کند و برخاستن در پیش پای بزرگ تر از خود و به دو زانو نشستن و جای دادن و وقار و سکینه و خودداری در جمیع حرکات به او بیاموز. 🔅باید او را از همنشین بد، نهایت محافظت را کنی، که اصل ادب همین است و بترسانی او را از اینکه از اطفال یا مردان چیزی بگیرد و به او بفهمانی که بزرگی در عطا و بخشش است و درگرفتن، خواری و ذلت است و داب سگان است که در انتظار لقمه ای دم خود را می جنبانند و تملق و چاپلوسی می کنند. 🔅و باید او را به معلمی متدین دانا داد که او را قرآن بیاموزد، و حکایات نیکان را به او بخواند و از سخنان لغو او را منع کند و باید به او تعلیم کنی که چون معلم او را بزند صبر و تحمل کند و متوسل به این و آن نشود و به او بگوئی که این طریقه شجاعان ومردان است، و در آن وقت چون زنان و بندگان فریاد و فغان نکند و سزاوار آن است که چون از مکتب فارغ شود او را اذن دهی که مشغول بازی و تفرج شود تا دل او نمیرد و پژمرده نگرد. 🔅و چون اندکی تمیز او بیشتر شد باید اخلاق نیک به او بیاموزی، و او را از رذائل صفات بازداری و در نظر او صفات حسنه را جلوه دهی. چون صبر و شکر و توکل و رضا و شجاعت و سخاوت و صدق و صفا و غیر اینها و صاحبان این صفات را در نزد او ستایش کنی و اخلاق رذیله، از حسد و عداوت و بخل و کبر و دزدی و خیانت وامثال اینها را مذمت کنی، و ارباب این اخلاق را نکوهش نمائی. و او را به طهارت و نماز بداری. 🔅و در بعضی از روزهای ماه رمضان او را به روزه داشتن امر کنی و اصول عقاید را به او تلقین نمائی و آداب شریعت را به او یاد دهی و چون فعل نیکی از او سرزند یاصفت خوبی از او ظاهر شود او را آفرین گوئی و در برابر مردم تحسین کنی و به اواحسان نمائی. 🔅و اگر فعل قبیحی از او سر زد دفعه اول ندیده انگاری و به روی او نیاوری، و چنان وانمود کنی که کسی جرات نمی کند که چنین کاری بکند، خصوصا اگر خود طفل بخواهد آن را پنهان کند، تا جری ء نشود. 🔅پس اگر دوباره آن کار از او سرزند در خفیه او را عتاب و خطاب کنی، و چنان نمائی که اگر این، از او ظاهر شود در نزد مردم رسوا می گردد و بسیار در مقام عتاب برنیائی. و باید پدر هیبت خود را نگاه دارد و خود را در نظر فرزند بی وقع نسازد و مادر باید او را از پدر بترساند و او را از اعمال ناشایست منع کند. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠غیرت در اولاد و تربیت آن [قسمت دوم] 🔅و چون تمیز او بیشتر شد او را به عبادت بداری . و دنیا را در نظر او خار سازی و او را به پروردگار امیدوار نمائی و آخرت را در نظر او جلوه دهی و عظمت خدا را به او ذکر کنی و چون چنین نمائی این اخلاق در دل طفل راسخ می شود و بعد از بلوغ داخل زمره اخیار و از برای پدر و مادر از باقیات صالحات خواهد بود. 🔅و اگر بر خلاف این باشد و در تادیب او مسامحه کند تا طفل به هرزگی پرورش یابد و بی شرمی و فحش و شکم پرستی و امثال آن را معتاد شود خبیث النفس می گردد و وبال پدر و مادر، بلکه باعث بر رسوائی و عار ایشان می شود و خود در دنیا به سختی ونکبت و زحمت، و در عقبی به عذاب مبتلا می شود. 🔅پس بر پدر مهربان لازم است که سعی در تادیب فرزند نماید و بداند که این امانتی است از خدا در نزد او و دل او پاک و جوهر او صاف است و قابل هر نیک و بدی هست و به هر چه تعلیم دهد نشو و نما می کند و پدر هم در ثواب و وبال او شریک است، پس او را ضایع و مهمل نگذارد و از او غافل نشود. 🔅و دختر را نیز باید مانند پسر تربیت داد مگر در چیزهائی که تفاوت میان پسر و دختر است. پس باید او را پرده نشینی و حیا و حجاب و عفت و امثال اینها آموخت. 🔅و بعد از آنکه این آداب را به فرزند آموخت ملاحظه کند که قابلیت و استعداد کدام علم و صنعت را دارد، پس او را به آموختن آن بدارد و نگذارد که مشغول امری شود که استعداد آن را ندارد تا عمر او ضایع نگردد. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠صفت هفتم: عجله و شتابزدگی [قسمت اول] 🔅آدمی به مجرد اینکه امری به خاطر او خطور کند اقدام بر آن نماید بدون آنکه اطراف آن را ملاحظه نماید و در عاقبت آن تامل کند. این صفت از کم دلی و ضعف نفس است و از راههای بزرگ شیطان است و آن لعین، بسیاری از فرزندان آدم را با این صفت به هلاکت رسانیده است. 🔹️از حضرت پیغمبر - صلی الله علیه و آله - مروی است که فرمودند: «شتابکاری ازجانب شیطان است، و تانی در کارها از جانب خداوند منان». 🔸️و در روایات وارد است که: «چون عیسی بن مریم - علیه السلام - متولد شد همه شیاطین به پیش ابلیس - که رئیس ایشان است - رفتند و گفتند امروز همه بتها سرنگون شده. ابلیس گفت: البته حادثه ای واقع شده است بایستید تا تفحص کنیم. پس به پرواز آمد و مشرق و مغرب را طوف کرد و چیزی نیافت، تا رسید به موضعی که عیسی - علیه السلام - متولد شده بود دید ملائکه دور او را فرا گرفته اند، پس برگشت به نزد لشکر خود و گفت: امشب پیغمبری به دنیا آمده است، و هیچ زنی آبستن نشده و وضع حمل او نگردید مگر اینکه من در نزد او حاضر بودم بجز این شخص، و امید برگیرید از اینکه بعد از این دیگر کسی بت پرستی کند، و لیکن راه فرزندان آدم را به شتابکاری و سبکی و بی وقعی بزنید». و اخبار در مذمت این صفت از حد متجاوز است. 🔅سر در شدت مذمت آن، آن است که: عمل هر کس باید به بصیرت و بینائی باشد، و عاقبت آن را ملاحظه کند، و این موقوف است بر تامل و تانی و این صفت مانع تامل است. 🔅و مکرر به تجربه رسیده است که هر امری که بی تامل از آدمی سر زد باعث خسران و زیان و فاعل آن نادم و پشیمان می شود و هر کاری که به تثبت و تانی کرده می شود هیچ پشیمانی در آن نیست و همین در مذمت این صفت بس است که هر عجول سبکی در نظرها خوار و در دلها بی وقع و بی اعتبار است. ⬅️کسی که اندک تامل نماید می فهمد که باعث کلی، در فروختن دین به دنیا، و معاوضه کردن نعیم آخرت و پادشاهی ابد به مزخرفات این عاریت سرا، شتابکاری و عجله است، زیرا که چون نفس انسانی از «عالم امر» برخاسته و در سلسله ایجاد، اقرب مخلوقات است به موجد کل، پس بالاترین لذات از برای او لذت غلبه و برتری و استیلا و سروری است که از صفات کمالیه حضرت آفریدگار است و هر کسی پیوسته طالب استعلا و بزرگی است. چنین نیست که این طلب از او ناپسندیده و مذموم باشد، بلکه هر بنده باید در تحصیل پادشاهی باشد که زوال از برای آن نیست و سعادتی را طلبد که آخری نداشته باشد و بقائی جوید که فنائی به آن راه نیابد و عزتی خواهد که در عقبش ذلت نباشد و غنائی کسب کند که به فقر نینجامد . و کمالی جوید که از نقص عاری باشد. همه اینها از صفات خدائی و طالب آن طالب علو و کمال است و چگونه چنین طلبی ناپسندیده می باشد؟! ⛔پس مذمتی که در طلب ریاست و استیلاء رسیده است به واسطه اشتباهی است که کرده و غلطی که از او واقع شده در فهمیدن ریاست به فریب شیطان - لعین -، زیرا که: چون به واسطه سجده نکردن بر آدم، آن لعین مطرود درگاه، و از عالم امر رانده شد، حسد او را بر این داشت که در صدد اغوای فرزندان او برآید و ایشان را نیز همچون خودش از عالم امر، و بارگاه قرب، دور افکند. ⚠️پس ایشان را به شتابکاری فریب داده، و در نظر ایشان ریاست عاجله فانی، و سروری و بزرگی چند روزه را که به انواع آلام آمیخته شده است، جلوه داد و ایشان را از سلطنت ابد و پادشاهی مخلد که از همه کدورات مصفا و از زوال و فنا مبراست محروم ساخت و مسکین و مخذول فرزند آدم، چون عجول و شتابکار خلق شده بود شیطان لعین از این راه برآمد و به عجلت - که مقتضای طبع انسان بود - متوسل شده و متاع حاضر را در نظر او زینت داده و در باب آخرت به امیدواری از خدا او را مغرور کرد . و آن بینوای بیچاره نیز فریب او را خورده به طلب دنیا و مزخرفات آن مشغول گردید و سلطنت و پادشاهی بی زوال را از دست داد و مسکین بخت برگشته فکر نکرد که ریاست دنیا و پادشاهی آن، سروری و کمال نیست، بلکه عین نقص و وبال است و فریب دشمن مطرود دیرینه خود را خورد، سبحان الله تعالی. 👈شکوفه های سعادت 👉@sh_saadat
💠صفت هفتم: عجله و شتابزدگی [قسمت دوم‌] ◀️پس هر که به حقیقت امر، جاهل، و از خدعه آن مردود، غافل است به وساوس او فریفته می گردد و سروری و پادشاهی مؤبد را به متاع خسیس چند روزه دنیا می فروشد و چه ارزان می فروشد. آری: زیانکاران که جنس جان فروشندچنین جنسی عجب ارزان فروشندو اما کسی که از باطن کار آگاه، و توفیق ربانی او را همراه ست با ریسمان آن ملعون به چاه نمی رود و پیروی آن را نمی کند و چون آن ملعون از افراد انسان به یک ودو اکتفا نکرد و دام مکر و حیله را در راه همه کس گسترد، به این جهت خداوند عالم پیغمبران و رسولان فرستاد تا ایشان را از خدعه آن مکار خبردار سازند و دل ایشان رااز این خانه مجازی بپردازند . و آواز دعوت پروردگار را در دهند و بندگان را به جانب مملکت حقیقی و وطن اصلی بخوانند. 🔅پس پیغمبران آمدند و دامن همت بر میان زدند و یک تنه به دعوت خلق برخاستند وبه آواز بلند که اقطار عالم را فرا گرفت ندا کردند: «یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض ا رضیتم بالحیوة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیوة الدنیا فی الاخرة الا قلیل» خلاصه معنی آنکه : «ای طایفه ای که به خدا و پیغمبر او گرویده اید! چه شده است شما را که چون به شما امر می شود که کوچ کنید در راه خدا، سنگین می شوید و خود را به زمین می چسبانید؟ آیا دل خوش کرده اید به زندگانی دنیا، و از آخرت گذشته اید؟ پس بدانید که متاع چند روزه دنیا در پیش آخرت نیست مگر چیز کم و بی قدری»‌. 🔅و زبان به مذمت دنیا و اهل آن گشودند و مردم را وعده و وعید کردند و به زبان حال با هر یک از فرزندان آدم گفتند: بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی ⚜پس غرض کلی از بعثت انبیا خواندن خلق است به مملکت بی پایان، تا در آنجا برتخت پادشاهی نشینند و تاج سروری بر سر نهند و به زندگی ای فایز گردند که مرگ ندارد و به عزتی رسند که ذلت در قفایش نیست. 🔅و شیطان ایشان را به شتاب می اندازد و ایشان را به سروری دنیا می خواند و چون می داند که این را بقائی نیست و این چند روزی هم که هست از هم و غم و نزاع وکدورت خالی نیست تا به این سبب از یاد آخرت غافل شوند و از فکر تحصیل ملک باقی بیرون روند. بلکه از زهد و سبکباری در دنیا که پادشاهی نقد است باز مانند و بنده غضب و شهوت خود گردند و به پرستش شکم و فرج خود مشغول شوند. پس چون چارپایی شود که افسار او در دست شکم و فرجش باشد و او را به هر طویله و آخوری که خواهند بندند. 🔸️پس چه مغرور و بی عقل است فرزند آدم که مملوک شهوت خود می شود و چنان پندارد که پادشاه است و بنده خواهش نفس می گردد و چنان گمان می کند که خداونداست - معاذ الله - و از آنچه مذکور شد معلوم شد که منشا خسران در دنیا و آخرت عجله و شتابکاری است. 🔹️چون بدی این صفت را دانستی پس بدان که طریق علاج آن، آن است که: یاد فساد و سوء عاقبت آن کنی و متذکر آن شوی که باعث سبکی و خفت و بی قدری و ذلت در نظر مردمان است و موجب ندامت و پشیمانی است. پس متذکر شرافت ضد آن، که وقار و طمانینه است گردی و بدانی که این صفت انبیاء و اولیاء است. پس با خود قرار دهی که دیگر هیچ فعلی را بی تامل نکنی و طمانینه و سکون را در باطن و ظاهر در جمیع احوال [افعال] و حرکات و سکنات، شعار خود سازی و خواهی نخواهی خود را چندی بر این بداری تا عادت تو شود و صفت خبیثه عجله از تو رفع شود و وقار و طمانینه از برای تو حاصل گردد. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠وقار و طمانینه ◽ضد صفت عجله «وقار» است و آن عبارت است از اطمینان نفس و سکون آن در گفتار و کردار و حرکات و سکنات، هم پیش از آنکه شروع در یکی از آنها کند و هم بعد از آن، تا هر جزئی از آن کار را به موافق فکر و تدبیر به جا آورد. 🔹️و تامل نمودن پیش از شروع را «توقف» گویند. 🔹️و تامل بعد از آن را «تانی» و «انائت» نامند. ⬅️پس وقار، شامل این هر دو است و آن نتیجه قوت نفس و پردلی است و از شرایف صفات و فضایل ملکات است. بلکه از اخلاق حسنه؛ کم صفتی است که به شرافت این صفت رسد و به این جهت انبیاء و اصفیا و برگزیدگان خدا را به این صفت مدح می کنند. 🔻در مدح سرور پیغمبران می گویند: صاحب الوقار و صاحب السکینه. 🔻و در اخبار وارد است که: «مؤمن البته متصف به صفت وقار است و در نظر مردم هیچ صفتی آدمی را مانند این صفت، شریف و عزیز نمی کند». 🔅پس سزاوار مؤمن آن است که پیوسته شرافت و نیکی این صفت را در نظر داشته وخود را در اعمال و افعال و اقوال بر آن بدارد، تا عادت و ملکه او گردد. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
💠صفت هشتم: سوء ظن و بد دلی به خدا و خلق ◽این صفت رذیله نتیجه جبن وضعف نفس است، زیرا که هر «جبان» ضعیف النفسی هر فکر فاسدی که به خاطرش می گذرد و به قوه واهمه او در می آید اعتقاد می کند و پی آن می رود و این صفت خبیثه از مهلکات عظیمه است. 🔻خداوند عالم می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم» یعنی: «ای گروه مؤمنین، اجتناب کنید از بسیاری از گمان به درستی که بعضی از گمانها گناه است». 🔻و دیگر می فرماید : «و ظننتم ظن السوء و کنتم قوما بورا» یعنی: گمان بد بردید، و شماقومی بودید به هلاکت رسیده». 🔻و حضرت امیر المؤمنین - علیه السلام - می فرماید که: «باید امر برادر مؤمن خود رابه بهترین محامل حمل کنی و باید به سخنی که از برادر تو سرزند گمان بد نبری مادامی که محمل خوبی از برای آن بیابی». 🔻و مروی است که: «خدای - تعالی - حرام کرده است از هر مسلمی خون او را وعرض او را و ظن بد به او بردن را». 🔹️و همین مذمت از برای ظن بد کافی است که آن را قرین کشتن مسلم و دست اندازی به حریم و عرض او نموده و شکی نیست که هر که در باطن، بد به دیگری برد و اورا به شر و فساد نسبت دهد در ظاهر به نظر حقارت او را می بیند و اکرام او را «کماینبغی» بجا نمی آورد و در حقوق او کوتاهی می کند. بلکه مضایقه از غیبت و اظهار آنچه گمان به او برده نمی کند و همه این امور منشا هلاکت او می شود. 🔸️و شبهه ای نیست در اینکه هر که ظن بد به مسلمانان می برد خبیث النفس و بدباطن است و هر کسی را مثل خود می داند . و خباثت باطن او به ظاهرش نیز سرایت می کند و دل هر مؤمن پاک طینتی نسبت به همه خلایق، پاک و صاف است و ظن بد به احدی نمی برد. ◀️و سِر اینکه ظن بد به مردم بردن علامت خباثت نفس است و شارع از آن نهی فرموده آن است که آن نمی باشد مگر از القای شیطان خبیث، زیرا که بجز علام الغیوب احدی از باطن دیگری آگاه نیست و هیچ دلی را به دل دیگر راه نمی باشد. ❓پس چگونه می تواند شد که کسی چیزی را ندانسته و به چشم خود مشاهده نکرده و از گوش خود نشنیده، در حق غیر اعتقاد کند؟ ✅پس ظن بدی که آدمی می کند امری است که از راهی که نمی داند به دل او افتاده و نیست آن راه، مگر راه شیطان. پس شیطان آن گمان را به دل او انداخته و به آنچه گمان برده و خبر داده و آدمی چگونه خبری که شیطان داده باشد قبول می کند و حال آنکه شیطان از هر فاسقی فاسق تر است. 🔻و خدا می فرماید: «ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا» یعنی: «اگر فاسقی شما را خبری آوردتبین کنید و آن را قبول نکنید». ⬅️پس از برای اهل ایمان جایز نیست که تصدیق آن لعین را کنند - اگر چه بعضی قراین خارجیه به آن ضم شود - تا به سرحد یقین رسد. 👈شکوفه‌های سعادت 👉@sh_saadat
جلسه سی و نهم‌ معراج السعاده.mp3
17.99M
✨راه شناخت امراض نفسانی 🌹سه مرحله در تشخیص مرض 🍃دو مرحله در معالجه رذیله 📝رذیله سه سبب دارد. @sulook 👈 شکوفه های سعادت 👉 @sh_saadat