#خاطره
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند...
تا اینکه گفت: وقتی ابیعبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد ...
#یادشهدابایکصلوات🕊🍃
#شجره_طوبی
🆔 eitaa.com/sh_tooba
#خاطره📎
پدرومادر،یکدخترازخانوادهی
نجیبوخوبیبرایش
انتخابکردهبودندکہمیدانستند
بابکراهمدوستدارد،
امابابکموافقتنکرد.گفت:
"بابا،شمابهتصمیماتمناعتماد
داری یا نه ⁉️پسبگذارمنبراساس#برنامهیخودم
پیشبروم.فعلابرنامهومسیرمنچیزدیگری است."
پدروبرادرشخیلیاصرارداشتند
برودآلمانادامهتحصیلبدهد.📚
✔️حتیموقعیتشرابرایشفراهمکرده
بودند،اماخودشقبولنمیکردبرود.
💚⃟🌿⇠ #شهیدبابکنورے
🖤کنگره ملی 3535 شهید استان زنجان 🖤
#شجره_طوبی
🆔 eitaa.com/sh_tooba