eitaa logo
شب نامه ۴
60 دنبال‌کننده
10هزار عکس
21.5هزار ویدیو
371 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶🔹 گرگان گرسنه‌ی دیروز، مدعیان تمدن امروز 🔻بنا بر اسناد متقن تاریخی و اعتراف مورخان غربی، پیشرفت امروز غرب و عقب‌ماندگی جهان سوم حاصل مسابقه ی غارتگری بین کشورهای غربی است. 🔻با آغاز قرن شانزدهم میلادی، مهاجمان به عنوان اولین اشغالگرانی که پا در قاره گذاشتند، يکي پس از ديگري تمدن‌هاي بزرگ آمريکايي از شمال تا و را در طول کمتر از يک قرن نابود کردند! و امريکا را به «سرزمين خالي از سکنه» براي تسلط و بهره‌برداري خود تبديل نمودند! 🔻خيلي زود ، و نيز به ميدان رقابت‌هاي استعماري وارد شدند. آنها نيز به سرزميني چنگ انداختند و مشغول غارت سرمايه‌هاي ديگر ملت‌ها گرديدند! و به تدريج گوي سبقت را از اسپانيايي‌ها و پرتغالي‌ها ربودند! 🔻در اواخر قرن ۱۹ ميلادي، و و نيز به گعده گرگان گرسنه اروپايي پيوستند! 🔻جالب آنکه هر چند اين اشغالگران در رقابت سخت استعمارگري حتي ساليان متمادي و بارها و بارها با يکديگر جنگيدند، اما بر سر اصولي چون ضرورت ، ، ، ، و بوميان وحدت نظر داشتند! 📚 کتاب امپریالیسم،وابستگی و توسعه 👤 روایت لی ونگراف از تقسیمات مستعمرات 💠 Legacies of colonialism in Africa | International Socialist Review 🌐 https://isreview.org/issue/103/legacies-colonialism-africa/index.html 🌹🌹🌈🌷🌴🌹💐🍀🌳💐🍀🌴 🌹🌹
🌐〰❄️〰❄️〰❄️〰❄️〰❄️〰🌐 برگی از داستان قسمت 151: چیخیر می‌خواهم شروع جلد ده: گنج های کلات آنچه گذشت: در روزهایی که حکومت صفویه بسیار ضعیف شده بود گروهی از افغانها به رهبری محمود غلزایی حاکم قندهار به اصفهان حمله و آنجا را محاصره کردند. شاه سلطان حسین پادشاه صفوی پسرش تهماسب را پنهانی از اصفهان بیرون فرستاد تهماسب که مردی بسیار خوشگذران بود کاری از پیش نبرد. او از عثمانی و روسیه کمک خواست اما آنها در برابر جنگ با افغانها خواهان تصرف بخش‌هایی از ایران بودند تهماسب پیشنهاد آنها را قبول نکرد اما عثمانی آذربایجان و مناطق غربی ایران را اشغال کرد، روس‌ها هم چند شهر ایران را تصرف کردند و امیدوار بودند تهماسب سرزمینهای بزرگتری را به آنها ببخشد. تهماسب ناامیدانه در مازندران پناه گرفته بود اما دست از خوشگذرانی برنمی داشت... . روسها به اردوی تهماسب در مازندران آمده بودند و منتظر بودند وضع او از این هم بدتر شود تا شرایط آنها را برای کمک به ایران قبول کند اما تهماسب کمتر به این اوضاع سخت فکر می‌کرد. او بیشتر ساعات خود را در مستی می‌گذراند و به آوای ساز نوازندگان گوش می‌کرد در یکی از همین روزها، حسینقلی بیک یکی از نزدیکان خود را صدا کرد و گفت چیخیر میخواهم. چیخیر، نام شرابی بود که در قفقاز، سرزمین های شمال رود ارس تولید می‌شد. حسینقلی بیک گفت: «نداریم.» اما فریاد تهماسب او را وحشت زده کرد: « باید برای من حاضر کنی.... » حسینقلی بیک چند لحظه به فکر فرو رفت و بعد گفت « سیمون آوراموف، سفیر روسیه، کمی چیخیر دارد ؛ اما به ما نمی دهد.» تهماسب از جا بلند شد و گفت: «گردنش را میزنم» و از چادر بیرون رفت و به طرف چادرهای روس‌ها دوید مقابل چادرها فریاد زد: «همه روسها باید کشته شوند.» سربازان تهماسب که به دنبال او تا آنجا دویده بودند، وارد چادر آوراموف شدند و او را با لباس خواب از چادر بیرون آوردند، آوراموف که نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده خود را روی پاهای تهماسب انداخت و از او عذرخواهی کرد تهماسب گفت: « تو از من نمیترسی؟» آوراموف جواب داد چطور ممکن است از اعلی حضرت نترسم؟» تهماسب گفت: «پس چرا برای من چیخیر نمی‌آوری‌؟» آوراموف به سرعت به چادر دوید و تهماسب هم به سوی چادرش برگشت اما در راه روی زمین افتاد و سر و لباسش گل آلود شد. هنگامی که آوراموف با ظرف شراب از راه رسید تهماسب دوباره عصبانی بود خیلی کثیف شده ام همه اینها تقصیر توست. » اما به سرعت ظرف شراب را از دست او گرفت و سرکشید بعد به نوازندگانش دستور داد آهنگ روسی « بالالایکا» را بنوازند و همراه موسیقی شروع به کف زدن کرد. سپس دوباره به طرف سفیر روسیه برگشت:« شما برای بیرون کردن افغانها، گیلان مازندران استرآباد، باکو و دربند را می‌خواهید؟» اوراموف می‌خواست پاسخ بدهد که تهماسب گفت: بس است ما را با حرف سرگرم نکن بگذار خوش باشیم برو و کمی چیخیر برای من ذخیره کن تهماسب مرد روزهای سخت نبود و در بدترین وضعیت که بخش‌های بزرگی از کشور در اشغال افغان‌ها و کشور عثمانی بود به خوشگذرانی و لذت بردن از زندگی فکر می‌کرد. در همین روزها بود که مردان جنگی دو ایل افشار و قاجار به یاری او آمدند تا کشور را از چنگ اشغالگران آزاد کنند. افشارها در شمال خراسان و ایل قاجار در اطراف استرآباد گرگان‌ زندگی می‌کردند. رهبر افشارها، نادرقلی بیگ و رئیس ایل قاجار، فتحعلی خان نام داشت تعداد این جنگجویان به هشت هزار نفر می‌رسید. پس از مدتی نادر قلی‌بیگ توانست به تنهایی فرماندهی سربازان تهماسب را به عهده بگیرد در این مدت محمود افغان در اصفهان به دست اشرف پسر عمویش کشته شد اشرف به جای محمود بر تخت نشست و دستور داد شاه سلطان حسین را که پس از تسلیم اصفهان در اسارت آنها بود، به قتل برسانند. سربازان اشرف در سه جنگ در برابر نادرقلی بیگ شکست خوردند و باقی مانده آنها به سوی قندهار گریختند، اشرف در راه فرار به دست یکی از خان‌های محلی به نام محمدخان بلوچ افتاد محمد خان سر او را قطع کرد و الماس درشتی را که اشرف از گنجینه‌های سلطنتی اصفهان ربوده بود، درون سر گذاشت و برای نادر به اصفهان فرستاد پس از آزادی، اصفهان نادر قلی بیگ از تهماسب که در طول جنگ در تهران مانده بود خواست که به اصفهان برود، این واقعه در سال ۱۱۴۳ هجری قمری رخ داد اصفهان پس از هشت سال از اشغال افغانها آزاد شده بود. 🌹 صلی الله علیک یا امیرالمومنین[ع] 🌟🌟🌟🌟🌟🌟 🌹🇮🇷🌴🍀🌹🍀🌴🇮🇷 🌹