eitaa logo
شب نامه ۴
65 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
19.2هزار ویدیو
366 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آگاهانه آقای تحلیلگر ♦️ حسین قدیانی، کاراکتری که باید داستانش را مرور کرد. 🔸 چه بر سر قدیانی آمد و چرا دشمنان دیروز قدیانی، امروز برایش هورا می‌کشند؟ 🔸 بازی کثیف مسعود بهنود که یک سرباز را از جبهه انقلاب گرفت..../شاید قسمت اول ۱۴۰۱/۱۰/۲۶ 🔺سال 88 ایران در برابر جبهه‌ای از فعالان رسانه‌ای وطن فروش و غول‌های بی شاخ و دمی که به میدان مجازی آمده و خاکریزی منسجم و متحد داشتند؛ چشم امیدش به چند وبلاگ که در بلاگفا و میهن بلاگ و پرشین بلاگ و.. بود، که پاسخی باشند به این حملات بی‌رحمانه ی ضد ملی در آن زمان و در چنین فضایی نام یک نفر مثل بمب صدا کرد! حسین قدیانی نام جوانی بود که با آن قلم عجیب و غریبش به یک قهرمانِ سایبری تبدیل شد. به شکلی که سایت اختصاصی وی (قطعه 26) در یک بازه زمانی بسیار کوتاه به بازدیدی میلیونی رسید و بازدید روزانه‌ی مطالبش کاری کرد که همه با حیرت بنشینند و او را تماشا کنند. 🔺قلم قدیانی به شیوه ای بود که وقتی نوکش را به سمت رئیس جمهور وقت (احمدی نژاد) می‌گرفت یا اگر تصمیم میگرفت با آن به خاتمی اشاره کند یا مثلا جمله ای درباره هاشمی یا رئیس قوه قضائیه بنویسد؛ آنها محکوم می‌شدند به اینکه در افکار عمومی زیر سوال بروند. آن سال‌ها و در محافل مختلف جایی نبود که اسم حسین قدیانی آورده نشود اگر کتابی می‌نوشت پر فروش میشد. اگر انقلابی‌ها همایش یا چیزی از این دست برگزار می‌کردند حتما باید دعوت میشد و یکی دو تا از آن مقاله های آتشین می‌خواند و خلاصه بازار برای افرادی چون او داغِ داغ بود. قدیانی در آن سال‌ها به شکلی می‌نوشت که برخی می‌گفتند اگر او یک ضد انقلاب بود قطعاً و یقیناً تندیسش را از طلا می ساختند. جمله ای که مرور زمان اثبات کرد غلط نبوده است 🔺امروز که پیج اینستاگرام تاجزاده به جای نگارش مطلبی جدید، یادداشتی از حسین قدیانی را بازنشر می‌کند می‌توان آن جمله را اثبات کرد. بله، پیکرتراشان ضدانقلاب اگر یقین پیدا کنند که حسین قدیانی همینی ست که می‌بینند از مجسه ی طلایش رونمایی خواهند کرد. سال‌ها از این ماجرا گذشت. در این سال‌ها اتفاقاتی رخ داد که از بیانش در متن امشب می‌گذرم تا جایی مفصل مرورش کنیم پس از گذشت سال‌ها رسیدیم به اوایل 98، درست جایی که رگه هایی از یک "مُشوَش بودنِ ذهن" به خوبی در نوشته های حسین خودش را نشان میداد آشفتگی که او تا اواخر 99 موفق شد پنهانش کند؛ اما از تیر 1400 به بعد رسماً سر باز کرده و خیلی ها که از دور درگیر این ماجرا بودند را شوکه کرد 🔺ماجرا اما از کجا شروع شد؟ برگردیم به تیر ماه 1398 من از تیر ماه 1398 یک متن و یک خبر را به خاطر دارم. یکی در سایت شخصی حسین قدیانی منتشر شد؛ متنی که در آن از باطبی و تاجزاده به بدی یاد میشد. همان تاجزاده ها و باطبی هایی که امروز برایش هورا می‌کشند. متنی که البته نشان میداد او از چیزی ناراحت است. همزمان با این متن بی بی سی هم برنامه ای منتشر کرد که آغاز در هم شکستن حسین قدیانی را با سناریو هوشمندانه ی مسعود بهنود رقم زد... اگر کمی درباره روش های سرویس اطلاعاتی انگلیس درباره زمین زدن افراد و همراه کردن آنها و یا وادار کردنشان به "شمشیر کشیدن علیه جبهه خودی" خوانده باشید؛ به کلمه ی " MICE" می‌رسید که مخفف چهار کلمه است که آخرین آنها یعنی حرف E ابتدای کلمه ی Egocentricity می باشد. 🔺خلاصه اش میکنم: وقتی می بینی فردی تنها شده یا به دنبال دوست می‌گردد یا حس میکند جایگاهش و موقعیتش را از دست داده یا تصور می‌کند جایگاهش در جبهه خودی بیشتر از اینها بوده و در حقش ظلم شده، حالا تو فرصت داری پیامی برایش بفرستی تا در هم شکستنش، آغاز شود. بی بی سی در برنامه ای که در تیرماه 98 منتشر شد، مستقیماً حسین قدیانی (ستاره ای که بی اندازه مورد بی مهری و بی توجهی خودی ها قرار گرفته بود) را هدف قرار می‌داد. بهنود آنجا روی آنتن زنده میگوید: حسین قدیانی قصه نویسی جادویی ست. قدیانی جوشش درونی شیرینی دارد و من تمام مطالبش را می‌خوانم! 🔺برگردیم به روش ام آی سیکس برای جذب مهره ها! وقتی به لحاظ روحی و روانی یک "سرباز" وضعیت خوبی ندارد و به حاشیه رفته، چند جمله ی هوشمندانه از این دست کافی ست تا او به حالت انفجار و بیزاری از جبهه خودی برسد حسین قدیانی که در آن سال‌ها میدید آنهایی که در سال 1388 از او عقب تر بودند چطور با بودجه جنگِ نرمِ ارگان های انقلابی، موسسه‌های فرهنگی زده و عددهای میلیاردی برای پروژه هایشان می‌گیرند به شکلی غیر عادی از این جمله‌ی مسعود بهنود اثر گرفت. بطوری که از سال 1398 تا کنون بارها و بارها همین ویدئو از مسعود بهنود در کانال تلگرامی حسین قدیانی منتشر شده و او مستقیماً در متن هایش به این اسم اشاره میکند بگذارید امشب داستان همینجا در این نقطه متوقف شود. مفصل در خصوص این پروژه خواهیم نوشت. شاید فردا شب/ شاید قسمت دوم ..🌈🌷🌴🌹💐🍀🌳
ق ✍آگاهانه آقای تحلیلگر ♦️➰🔺 ♦️ چرخش عجیب یک "سوپر انقلابی" چه شد که هشتادوهشتی هایی که دشمن حسین بودند عاشقش شدند؟ 🔺سرنوشت تکان دهنده "سربازی" که این روزها به قطار و هم قطارانش سنگ میزند.../بخش دوم ۱۴۰۱/۱۰/۲۷ 🔺 یک ماه است میخواهم این متن را بنویسم. هر بار سکوت کردم. من نه آنجایی که به مصباح حمله کرد و نه آنجا که درباره ی سلیمانی با لحنی شرم آور "زشت گویی" کرد، ناراحت نشدم. من آنجایی که دیدم او دارد شخصیتِ فرزند شهید اکبر قدیانی را در هم می‌شکند در آتش سوختم. خدایا تو شاهد باش که یک ماه صبر کردم، اما لازم بود که این متن نوشته شود.... پس بسم الله الرحمن الرحیم... 🔹 شب گذشته توضیح دادیم که چطور در اوج کم توجهی ها به حسین قدیانی و در اوجِ مورد توجه قرار گرفتنِ کسانی که در سال 88 در برابر او عددی نبودند، او سرخورده شد و به حاشیه رفت. با در اولویت قرار گرفتن شبکه های اجتماعی اینستاگرام (عکس محور) و توئیتر (خلاصه محور) و بسترهای مشابه، مخاطب به دنبال چیزهایی می‌رفت که در یک عکس یا یک خط تمام داستان را بیان کند. همین باعث شد تمام کسانی که نتوانسته بودند خودشان را با این فضاهای جدید هماهنگ کنند از سوی مخاطب مورد بی مهری قرار بگیرند. جامعه ی ایران با ظهور این بسترهای جدید از خواندن مقاله هایی که ریشه ای مسئله ای را باز کرده و کتاب هایی که اساسی ماجرایی را مرور میکنند؛ عبور کرده و رسماً ذائقه اش فست فودی شده بود. حسین چندین بار در گزارش ها و یادداشت‌هایی که می‌نوشت به نکاتی اشاره کرد که نشان می‌داد "فست فودی شدنِ ذائقه یِ رسانه ای ایرانیان" دارد شکنجه اش می‌کند. 🔹 این اما همه ی ماجرا نبود. چیزی که بیشتر حسین را کلافه می‌کرد جماعتی بودند که در سال 88 و در اوج دیده شدن های او، عددی به حساب نمی آمدند و اما امروز هر کدامشان با بودجه‌های سازمان‌ها و ارگان‌ها و نهادهای انقلابی، عماری شده بودند برای خودشان، "کیف کِش"هایی داشتند، تولید محتوا میکردند و بودجه اش را می‌گرفتند. درون حسین جنگی به پا بود... او بخشی از ماجرا را (به هزار و یک دلیل) از چشم آنهایی می‌دید که روزنامه هایشان را وقف حسین کردند و در بسترشان رشد کرده بود. بخشی را از چشم حزب اللهی هایی می‌دید که بر تلاش هایش در 88 چشم بسته و همزمانی که دولت حسن روحانی از او شکایت کرده بود، بی رحمانه حتی او را هم زیر تیغ انتقاد برده بودند. و این وسط تا جایی جلو رفته بود که نگاهش به برخی شخصیت‌های سیاسی که رسماً این سال‌ها در مسیر خیانت به وطن بازی کرده بودند نیز دست خوش تغییر شده بود. 🔹 اهمیت صحبت های 120 ثانیه ای بهنود در 25 تیرماه 1398 اینجا خودش را نشان میدهد. دقیقا مانند تمام پروژه های ام آی سیکس که می‌کوشد از کسی که دچار تردید شده، در هم شکسته، طرد شده، تکفیر شده و کلافه است یک شخصیت جدید بسازد؛ آن ویدئو هم همین کار را کرد! حسین قدیانی حتی همین حالا که این متن را مینویسم تحت تاثیر آن برنامه ی مسعود بهنود است. تصور میکند او دارد متن هایش را میخواند و نمیتواند به اوج هوشمندی "جرثومه ی ام آی سیکس" در برنامه 25 تیر 1398 بی بی سی پی ببرد... اما این روند او را حالا در نقطه ای قرار داده که باعث شده افکار عمومی با یک حسین قدیانی پر تناقض رو به رو شود. حسین قدیانی که برخی میگویند اختلال روانی دارد. برخی دیگر با استناد به متنی که برای امام موسی صدر نوشت و در آن به مصرف "سیگار و چیزهای دیگر" اشاره کرد؛ او را در یک حال و هوای دیگر می‌بینند و برخی هم بر این باورند که فارغ از تمام اینها به جریانی که با آن شناخته شد پشت پایی اساسی زده است. 🔹 روزی حسین قدیانی در اوج نقد به احمدی‌نژاد به پیشنهاد رئیس جمهور برای حضور در سفرِ سازمان ملل لبیک گفته و با وجود انتقاد تمام مخاطبینش به سفر نیویورک می‌رفت، اما حالا همان حسین قدیانی مسخره می‌کند که چرا برخی فعالان رسانه ای ارزشی به قطر رفته‌اند! روزی حسین قدیانی تاجزاده را می‌شست و پهن می‌کرد روی بند؛ حالا اما پیج اینستاگرام تاجزاده با مطلب حسین به روز می‌شود و اتفاقا خود حسین هم لایک میزند و به آن افتخار میکند!! روزی حسین متنی می‌نوشت که فردایش همه می‌گفتند او در آشوب‌های 88 ترک موتور نشسته و باتوم به دست گرفته، اما حالا همان آدم برخورد پلیس با توحشگرانی که رگ سربازش را زدند را طور دیگری تحلیل میکند!!! حسین قدیانی روزی بر هاشمی رفسنجانی بی‌رحمانه می تاخت و امروز او را قهرمانی روایت می‌کند که حکومت به آن نیاز دارد! بله؛ قدیانی این روزها مانند بعضی های دیگر چون نوری زاد که روزی در کیهان می‌نوشتند و غوغا می‌کردند و رهبر را سید و مولا خطاب می‌کردند، دست خوشِ تناقض شده است. حسین قدیانی ماجرای فردی ست که باید ساعت‌ها به این روزهایش فکر کرد. داستان فرزند شهیدی که از ما گرفتند.../ (پایان قسمت دوم) 🌈🌷🌴🌹💐🍀🌳🍀💐🌹🌴
✍آگاهانه آقای تحلیلگر ♦️➰🔺➰🔻➰🔷➰🔻➰🔻➰♦️ ♦️ پاسخ به یادداشت حسین قدیانی درباره ی "آقای تحلیلگر" سوال خوبی پرسیدی: چه کسی چپ کرده؟ شاید همسر تاجزاده پاسخی برای این سوال داشته باشد... نوشته بودی باید از مظلومیت آشوبگران کشته شده هم گفت! من از شما می‌پرسم این تیتر یادداشت چه کسی است: "شما پدر یک مجرم هستید نه یک شهید" بخش سوم ۱۴۰۱/۱۰/۲۸ 🔹 امشب متنی توسط حسین قدیانی خطاب به بنده نوشته شد، بخشی از متن را امشب پاسخ خواهم داد. حسین قدیانی چند شب پیش نوشته بود: حکومت به یک هاشمی نیاز دارد! حسین آقا! واقعا به این اعتقاد داری؟ امیدوارم "ح ق" بفهمد که به یک "آقای تحلیلگر" نیاز دارد ... پس؛ «بسم الله الرحمن الرحیم» 🔺 در پاسخ به متن بنده با این تیتر شروع کرده بودی: "کی چپ کرده؟ من یا شما" ؟ راستش برادر پاسخ به این سوال خیلی پیچیده نیست. امروز پدر شما و خیل عظیم شهدای این سرزمین اگر زنده بودند مغضوب چه کسانی می‌شدند؟ جز این است که "منافقین انقلاب" که انصافاً در این سال‌ها حسابی علیه و در دفاع از داعش نوشتند، اگر می‌توانستند بر پدر شما و امثال او می تاختند؟ آنها امروز برای چه کسی هورا می‌کشند؟ اگر می‌خواهی پاسخ را بدانی به پیج اینستاگرام مصطفی تاجزاده سری بزن! خانم فخرالسادات این روزها متن‌های شما را پر مغز تر و بُرَنده تر از متن‌های هر اصلاح‌طلب و غربگرا و ضدِ انقلابی می بیند. به طوری که جای مطالب آنها، نوشته های شما را بازنشر می‌کند 🔺 حسین آقا! کی چپ کرده ؟ من یا شما؟ نگاه کن ببین برای چه کسی هورا می‌کشند... نوشته بودی: چه شد که از بهشتی رسیدیم به علم الهدی و احمد خاتمی ! مفروضاتت درباره ی علم الهدی و احمد خاتمی را ضرب در ده کن؛ حالا بیا برگردیم به دهه شصت. در همان هوایی که بهشتی و مطهری در دهه شصت نفس میکشیدند، خلخالی هم در همان فضا نفس می‌کشیده است... دعوای اصلی ما با سلطنت طلب‌ها همین است؛ که در ذهن خود بهشتی‌ای از دوران پهلوی ساختید، و با همین را به دروغ در ذهن مخاطب گسترش دادید در صورتی که مبتنی بر حقیقت نبوده است. حالا آیا ما اجازه داریم بهشتی و مطهری دهه شصت را ببینیم و خلخالیِ گل درشتِ آن سال‌ها را نه؟! 🔺 حسین آقا! نوشته بودی "حسین ‌قدیانی حرف حق می‌زند و از مظلومیت اسعدزاده‌ها و آدینه‌زاده‌ها هم دم می‌زند" یادم هست در سال ۸۹ درست یک سال بعد از آنکه جناب روح الامینی پدرِ محسن روح الامینی (یکی از کشته شده‌ها) حسابی حال کروبی و دیگران را با راه ندادنشان به مراسم ختم پسرش گرفت، حرفی زد ! بعد از آن، تو نگفتی که این پدرِ داغ دیده با کروبی و دیگر عوامل آشوب چنین و چنان کرده! بلکه تیتر زدی: جناب روح الامینی! شما پدر یک مجرم هستید نه یک شهید!! من متنِ آن یادداشت را برایت بازخوانی نمیکنم، ولی پیشنهاد میکنم خودت بازخوانی کنی و بعد به این سوال که خطاب به من نوشتی فکر کنی: کی چپ کرده؟ من یا شما؟ گفته بودی: شما از این ناراحتید که چرا از مظلومیت ها و ها نمی‌گویم، اما در عوض از مظلومیت کشته‌های آشوب‌های اخیر می‌گویم. این متن را به خاطر داری: " تمام فتنه ۸۸ ، قفل فرمان ماشینم، همان کار باتوم را می‌کرد. این قفل، شب درگیری ۲۵ خرداد بعد از اصابت سنگ به سرم، از دستم افتاد و گم شد. بلوار کاوه یا به عبارتی جنبش سبز، یک قفل فرمان به من بدهکار است. از حلقوم مهندس، روزی این قفل فرمان را بیرون خواهم کشید. " 🔺 حسین قدیانی در ۸۸ نه تنها از کشته‌های آشوب نمیگفت، بلکه به قفل فرمانی که در معرکه از دستش افتاد و برایش کار را می‌کرد، افتخار هم میکرد. حسین قدیانی، سربازِ ۸۸ اصلا با ح سین ق دیانی 1401 قابل مقایسه نیست. این را من نمی‌گویم. این را بازنشرمطالبت در صفحه ی مصطفی_تاجزاده توسط فخرالسادات محتشمی پور که روزی دوست داشت سر به تنت نباشد، میگوید. برادر عزیز! نوشته بودی: درد اصلی دوستان این است که چرا این صد روز به روزی مانند ۹ دی ختم نشد. حسین آقا! ما نهم دیِ ۱۴۰۱ را در مهر ماه برگزار کردیم! فیلم ها و تصاویرش به شما نرسید؟ همان مراسمی را می‌گویم که دختران کم‌حجاب در آن حاضر بودند و چند ساعت بعد از بی بی سی تا "عمارهای گردنِ کلفتِ شکم سیرِ بودجه بگیر" تصاویرشان را پخش کرده و حضورشان را قضاوت کرده و تهش هم تیتر زدند: "اگر در روز عادی با این سر و وضع می‌آمدید گشت ارشادِ همین مملکت شما را میگرفت" "فرزندِ قهرمانِ وطن" یادت باشد، ۹ دی ۸۸ حدود ۸ ماه بعد از " گفتنِ جناب علمدار" برگزار شد. دمِ ایرانِ ۱۴۰۱ گرم که ۹ دی خود را یک هفته بعد از آشوب برگزار کرد و نگذاشت رهبرِ ایران لنگِ عمارها بماند .......... خیلی حرف ها دارم، شاید فرداشب درباره "سرباز"ی که _بهنود از ما گرفت... 🌈🌷🌴🌹💐🍀🌳🍀💐🌹🌴
♦️ پاسخ "آقای تحلیلگر" به صوت سی دقیقه ای "ح سین ق دیانی" ♦️➰🔺➰🔻➰🔷➰🔺➰🔻➰♦️ 🔸اتفاقا سوال خوبی است. بهشتی امروز بود چه می کرد؟ 🔸 حسین آقا! اگر در دهه شصت با زندان و محاکمه جوانان رو به رو میشدی واکنشت چه بود؟ (بخش چهارم) ۱۴۰۱/۱۰/۳۰ 🔺چند شب قبل یادداشتی برای یک "سرباز" نوشتم. سربازی که حال امروزش چیزی شبیه یک جنگ داخلی اساسی است. آنطور که شنیده ام چنین چیزی فقط برای برخی افرادِ خاص که در زندگی خود سابقه مبارزاتی داشته اند پیش آمده و نتایج متفاوتی هم داشته... نمیدانم کدام حسین در این جنگ که درون قدیانی در جریان است پیروز خواهد شد و پایان این نبرد چه میشود. ولی به هر جهت او نکاتی را در قالب یک صوت سی دقیقه ای گفته که لازم است مرور شود. نه برای آنکه به او پاسخ دهم. او که صاحب قلم است و در حوزه ی تخصصی‌اش، شاگرد چیزی برای عرضه به استاد ندارد، من بیشتر تلاشم این است به این بهانه با مخاطبینم درباره چیزهایی که ارزش فکر کردن و درس گرفتن دارد بلند بلند فکر کنیم... حسین قدیانی در فایل صوتی سی دقیقه ای خود چند نکته میگوید که بخشی جدید اما بخشی قبلا توسط خودش بارها به بهانه های مختلف تکرار شده (احتمالا به این دلیل که تصور میکرده مخاطبش باید روی آنها بماند.) نکاتی که یک به یک مرور خواهیم کرد. 🔺 "ح ق" در بخشی از این صوت میگوید: شما (منظورش امثال بنده هستیم) عادت کرده‌اید هرچه می‌شود یک سناریوی در نظر بگیرید و درباره من هم با همین عینک نقشی برای تصور کرده اید و ... حسین آقا ! هرچند توضیحات بنده خیلی دقیق بود اما مثالی میزنم تا جا بیفتد. بیا به سال 1390 سفر کنیم. اصلاح طلبان و اصوگرایان و انقلابی‌ها و ضدانقلاب و همه صبح تا شب احمدی نژاد را فحش میدهند. از طرفی او ساعت قابل توجهی را (به اعتراف دوست و دشمن) در نهاد ریاست جمهوری میگذراند و زندگی را تعطیل کرده است. حالا این وسط، لا به لای تمام فحش‌ها یک مشایی پیدا می‌شود. یک جمله میگوید: آقا سلام علیکم ! تلاش های شما که دیگران نمی بینند شایسته ی تقدیر است...!! بیا خودمان را جای بگذاریم. همه دارند فحشمان میدهند اما خداقوت میگوید. آیا محکوم به اثر پذیری از او هستیم؟ بدیهی است که اثر خود را میگذارد... من نمیدانم مشایی شیوه رفتاری که عرض کردم را به دلیل تجربیاتش در شغل امنیتی که داشته روی احمدی نژاد پیاده کرده یا نه !! اما رفتار او نشان میدهد که او در این حوزه به خوبی فهمیده باید از اصلِ "E" (Egocentricity) که سرویس ها به شدت بر آن برای نفوذ تسلط دارند، غافل نشود. حالا تو خودت را نه جای احمدی نژاد بلکه جای حسین قدیانی بگذار (با تمام حاشیه های موجود و تمام مشغولیت های ذهنی) بعد متن بنده درباره بهنود را دوباره بخوان و کلاه خودت را قاضی کن، آیا نباید اثر او را در یک رخداد قابل تأمل بی تاثیر ندانست؟ 🔺بگذریم... گفته بودی: این بابا (آقای تحلیلگر) خوب یاد گرفته همه چیز را به هم ربط دهد. نمیدانم ویدئوی مربوط به مسعود بهنود که از شما تعریف کرده (همان ویدئویی که 6 بار بازنشر و به آن استناد کردی) را به خاطر داری یا نه؟ دقیقا در ثانیه 180 آنچه در مدح شما میگویند همین است که: حسین قدیانی خوب بلد است همه چیز را به هم ربط دهد ! پس "برادرِ بزرگتر" آنچه را شما برای تمسخر به بنده فرمودید نقطه ضعف نمی‌تواند باشد. از این هم بگذریم. شما جایی فرمودید اگر بود مانند ابتدای انقلاب اعتراض میکرد. تسلیم این جمله ایم و در حُریتِ بهشتی شکی نداریم. اما شما بفرمایید بهشتی در کشورِ جنگ زده ای که دو سال از انقلابش گذشته کدام دستاورد را می‌توانسته ببیند که ما از اساس انتظاری جز نقد از او داشته باشیم؟ حالا چهل سال گذشته، دستاورد هایی وجود دارد و ضعف هایی هم راه درست این است که به این سوال فکر کنیم: اگر بهشتی با سیستمی رو به رو بود که دستاورد ها و ضعف هایی دارد، در قبال ضعف ها چه میکرد؟ و واکنشش به دستاوردها چه بود؟ و آیا چشم بر دستاوردها می‌بست و از غشِ در معامله حرف میزد؟ 🔺 راستی یک سوال! گفته بودی باید از آشوبگرانِ کشته شده در معرکه ای که آنقدر شلوغ شد، تا و با آن مظلومیت در آن کشته شوند هم حرف زد. به نظر شما در دهه شصت که گروهک منافقین با چند هزار نیروی جوان و جمع کثیری سمپات با تیغِ موکت بری به خیابان آمد و با مدافعان امنیت درگیر بود، مسئله را چطور میدید؟ ما که در این معرکه ی صد روزه این چنین بی تمرکز شدیم، اگر در دهه شصت بودیم و آن فضا را میدیدم، همچون شهید اکبر قدیانی و دیگران درست تحلیل میکردیم یا می‌گفتیم و ندارد، همه عین هم‌اند و برای همه یک حکم صادر می‌کردیم؟ حرف هایی هست! نکاتی دارم ، عرض خواهم کرد... 🌹🌹🌈🌷🌴🌹💐🍀🌳💐🍀🌴 🌹🌹