⚜خط خون نقطه ی پایان سلیمانی نیست
بهراسید که این اول بسم الله است
#حمید_رضا_برقعی
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜سلام بر تو اِی خداوندِ المالک(دارا)
#خدایِ_جان
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜صبح یعنی که ؛
کسی مثل شما
بدمد در تن من
نورِ حیات . . .
《السلام علیک یا سراج الله》
#شهید_قاسم_سلیمانی
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
calendar 50-70.jpg
حجم:
10.35M
⚜فایل چاپی تقویم دیواری #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜مادربزرگوار#سردار_سلیمانی که ازدنیارفتند،😢پس ازچندروزبرای عرض تسلیت به روستای "قنات ملک "رفتیم. وقتی رسیدیم ایشان رادیدیم که کنارقبرمادرشان نشسته وفاتحه می خوانند😔 بعدازقرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم برایمان ازجایگاه وحرمت مادرصحبت کردندوگفتند: همیشه دلم می خواست #کف_پای_مادرم راببوسم😘 ولی نمی دانم چرااین توفیق نصیبم نمی شدبالاخره سعادت پیداکردم وکف پای مادرم رابوسیدم 😍اماباخودفکرکردم حتمارفتتی ام که خداتوفیق داده واین حاجتم برآورده شد سرداردرحالی که اشک جاری شده برگونه هایش راپاک می کردگفت :نمی دانستم دیگراین پاهای خسته رانخواهم دید😭تافرصت بوسیدن داشته باشم.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم 👶،
در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست 👌
#در_بزم_غم_حسین_مرا_یاد_کنید
بعدها و در جوانی کنجکاو بودم که آیا پدرم واقعا حسینی بوده ❓
در سن بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی که نامش حسین بود ومی دانست من پسر #حاج_عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و گریست😭 ❗️
آرام که شد راز گریستن را این گونه تعریف کرد👇👇
چند روز مانده به ازدواجم بود و آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه #زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشان بده😢 طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس بسیار گرانی را انتخاب کرد 😞
من مانده بودم چه کنم که پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت😍 ، با احتساب این سرویس طلا الباقی بدهی من به شما از بابت 'اجرت بنایی' که در خانه ی ما کردی صد تومان است 👌و سپس صد تومان به من داد .
من مبهوت پدرت را نگاه میکردم😳 و در دلم به خودم می گفتم کدام بدهی❓ کدوم بنایی ❓
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد😊
گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم #حاجی_عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته است😔
خیلی گریه کردم و به زنم راز خرید طلای عروسیمان را گفتم✅
همسرم که شنید حاجی طلاها را مجانی به او داده زد زیر گریه و از حال رفت 😭
زنم که آرام شد پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی❓او گفت : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را پیدا کرد و شب حاجی به خانه ما آمد در را باز کردیم حاجی بی آنکه به ما نگاه کند پولی در پاکت به مادرم داد و گفت "خرج جهاز دخترتان است"
#حواله_ی_آقا_امام_حسین_علیه_السلام_است
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم ‼️
همسرم که این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو گریستیم که این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده است ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید✔️
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم ✔️
این طور بود که فهمیدم پدرم
همانگونه که در #عزای_امام_حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده است
و یک 👈حسینی راستین بوده است 👉 .....
《اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا والاخره 》
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜نقل مستقیم خاطرهای شنیدنی از #حاج_قاسم_سلیمانی👇👇
یک بار از ماموریت برمیگشتم، منتظر نماندم که ماشین🚙 به دنبالم بیاید. از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم👌 راننده تاکسی جوانی بود که نگاه🧐 معنا داری به من کرد.
به او گفتم: چیه❓🤔 آشنا به نظر می رسم❓
باز هم نگاهم کرد، گفت: شما با #سردار_سلیمانی نسبتی دارید❓ برادر یا پسر خالهی ایشان هستید؟😉 گفتم: من خود سردار هستم😎.
جوان خندید و گفت: ما خودمون اینکارهایم شما میخواهی مرا رنگ کنی😂؟
خندیدم و گفتم: من #سردار_سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو به خدا که سردار هستی😳❗️
گفتم: به خدا من #سردار_سلیمانی هستم.
سکوت کرد و دیگر چیزی نگفت. گفتم: چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد🤐.
گفتم: زندگیات چطور است❓ با گرانی چه میکنی ❓چه مشکلی داری❓
جوان نگاه معنا داری به من کردو گفت: اگه تو #سردار_سلیمانی هستی، من هیچ مشکلی ندارم😍
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜#زنده_نگه_داشتن_یاد_شهدا_کمتر_از_شهادت_نیست ❗️#مقام_معظم_رهبری
دوستان بزرگوار کانال معمولا مشارکت در طرح های "عام المنفعه" و #مذهبی از سوی شما همیشه با استقبال خوبی همراه می شود ولی طرح های فرهنگی مانند #موکب برای شهید بزرگوار چندان مورد #عنایت قرار نمی گیرد😢 . در حالی که زنده نگاه داشتن یاد این شهید باعث تقویت روحیه دینی و انقلابی در جامعه می شود لذا بزرگواران در صورت توان یاریگر ما در این #طرح باشید🙏
-----------------------------------*♡
💳شماره کارت جهت دریافت هدایای نقدی شما خیرین عزیز
6037997750000821
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜ #سلام_امام_زمانم
سلام میکنم بہ تو توئی کہ نوردیدهای
توئی کہ سالها زمن بہ جزبدی ندیدهای
سلاممیکنمبہتوغریبغائب از نظر
توئیکہوقٺبیکسیبہدادمنرسیدهای
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️
⚜آتـش هجـرِ تـو
با اشڪ روان بنشانیم
سوزِ دل را بہ جز این ؛
مایه ی تسڪینی نیست ...
☀️ صبحتون مزین به نگاهش ☀️
#یار_بصیر_رهبری
#شهید_قاسم_سلیمانی
-----------------------------------*♡
🆔 @shababazahra
#گروه_جهادی_شباب_الزهرا ☝️☝️