‌▷ ●━━━━━──── ♪♥️ ㅤ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤㅤ↻ + #هندزفری دم دسته؟؟؟ •••••••••• 『@Omme_abeaha』🍃

⸤ 🌙 ⸣ ↷ + من مینویسم، شما بخونید و تو خلوتتون اشک بریزید... حسین جان ای آبروی دو عالم … نگین سلیمان به حلقه ی خاتم !!! ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Shabahengam

⸤ 🌙 ⸣ ↷ _ خداحافظ ای برادر زینب… به خون غلطان در برابر زینب… برادر جان بی تو در دل صحرا… شده تنها خواهرت گل زهرا… ز زخم تنت روی ریگ بیابان… به اشک دل و سوز آه یتیمان… خدایا از این غم چه چاره کنم… ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Shabahengam

⸤ 🌙 ⸣ ↷ + دیگه ساعتای آخره... دیگه یواش یواش داره لحظه جدایی میرسه اون لحظه ای که زینب سراسیمه با پای برهنه میاد... میگه برادرم صبر کن حاجتی دارم... اون لحظه ای که زیر گلوی حسینش رو می بوسه... اون لحظه ای که.... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Shabahengam

⸤ 🌙 ⸣ ↷ + بریم جلو... می برمت تو گودال قتلگاه... خیال کن تو الان دوتا چشمی تو گودال کربلا و داری وقایع رو می بینی! تو رو قسمت میدم به ابالفضل این پستا رو با حال مناسب #روضه بخون که اگه با حالی جز این بخونی، به خودت ظلم کردی! دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یک انسان،تشنگی دیگه غلبه کرد! چون زخم ها زیاده،عددش بالاست،حضرت به زانو شد ولی رو زانو قامت داشت. همین باعث شد تیر سه شعبه تو قلبش خورد. روایت مقتل این طوریه، میگه هر کاری کرد، چون عمیق فرو رفته بود نتوانست حضرت از جلو تیر رو بیرون بیاره... دست برد عقب سر، تیر و بیرون آورد،مثل فواره خون میزد بیرون. خونها رو گرفت:رو صورتش مالید، فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله،یه وقت دیدن حضرت صورتش رو گذاشت رو خاک،تا حضرت صورتش و گذاشت رو خاک، ریختن همه، یکی انگشت جدا میکرد... ای وای دلم نمیاد بگم ولی چه کنم که روایت میگه:برای اینکه حضرت دیگه نتونه از خودش دفاع کنه، دستاشو از مچ بریدند... آخ لال بشم الهی... یاحسیــــــــــن! ‌[+ کاش بعد نوشتن این مطلب بمیرم] ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Shabahengam

⸤ 🌙 ⸣ ↷ + قلبم داره پر پر میزنه... این کالبد دیگه واسه این روح کوچیکه... کاش بمیرم و دیگه نیام از اسارت زینب و اهل حرم بنویسم براتون... کاش تموم بشه این دنیا تو همین روز عاشورا! نمیدونم تو چه حالتی هستی رفیقِ شباهنگامی من... نمیدونم طاقتشو داری یا نه... من میگم ولی تو اگه توانشو نداری نخون؛ مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند در زیر دست و پا ، زده ای دست و پا حسین مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند حتما  شبیه مادرتان بی هوا حسین مقتل نوشته راس تو را بد بریده اند چون از جلو بریده نشد از قفا حسین ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Shabahengam

⸤ 🌙 ⸣ ↷ + یکی می گفت عمامه ش مال منه ،یکی می گفت انگشت و انگشترش مال منه، یکی گفت پیراهنش مال منه ،اما خدا لعنت کنه خولی رو چنان سر بریده رو از تو گودال... بمیرم برات حسیــــــــــن... غریب مادر حسیــــــــــن... ای حسیــــــــــن... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Shabahengam

⸤ 🌙 ⸣ ↷ + امروز جگر من سوخته، دست خودمم نیست... هی پست #روضه میذارم... نمیتونم روضه نخونم و گریه نکنم! آخه #عاشورا ست! عصر عاشورا خیمه های امام حسین رو آتیش زدند. زن و بچه های امام حسین وسط بیابون فریاد می‌زدند: وا محمدا... یکی از لشکریان عمرسعد لعنتی میگه: دیدم دامن یه دختر بچه ای آتیش گرفت، این بچه بدنش هم داره می سوزه... نمی‌دونه چکار کنه، فکر می‌کنه اگر فرار کنه آتیش دامنش خاموش میشه. میگه من دلم به حال این بچه سوخت سوار اسب شدم با عجله رفتم دنبالش تا آتیش دامنشو خاموش کنم، این طفلک به خیال اینکه من میخوام بزنمش، بیشتر فرار میکنه. میگه: هر جوری بود خودمو بالای سر این آقا زاده رسوندم، تا دید نمیتونه از دستم فرار کند، سرشو بلند کرد، گفت: آی مرد بخدا من بابا ندارم؛ گفتم: من کاری با تو ندارم می‌خوام آتیش دامنتو خاموش کنم، پریدم پایین با دستام آتیش دامنشو خاموش کردم، تا اینکه این بچه کمی از من محبت دید، گفت: آی مرد بگو ببینم راه نجف از کدوم طرفه؟ گفتم: راه نجفو برای چی می‌خوای؟ گفت: می خوام برم نجف، شکایت این مردمو به جدم علی بکنم، بگم یا جدم سر بردار ببین حسینت رو کشتند، خیمه هامون رو آتیش زدند… آخ حسیــــــــــــــــــــن...♥️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ @Shabahengam