eitaa logo
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
4.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
319 ویدیو
29 فایل
﷽ +از مغرب‌تاسحرقدم‌میزنیم🌙 ⚠️⇦نشرِ+ بدون حذفID☘(: [صاحب سبک جدیدی از هیئت مجازی] به گـوشیم⇩ payamenashenas.ir/Shabahengam بیسیمچی⇩📞📻 @bisim_chi_shabahengam شهداییمون⇩ @shahrokhmahdi هیئت⇩ @Omme_abeaha فعالیت⇦ تحت نظر امام‌زمان💚
مشاهده در ایتا
دانلود
... سلام... خوبه که الان بیشترش کردم مثلا :)🌱
هرکی آنلاینه ۵ صلوات بفرسته :)
رفیق نمازت سرد نشه‌••• !؟ 🌱(:
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👊🏼 اینم رزق شب جمعه‌💔 ز خانه‌ها همه بوی طعام می‌آمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم..😭😭 ✨ثواب اشکهاتون رو هدیه کنید به شهدا ، خصوصا شهدای علی‌الخصوص حاج‌قاسم‌عزیز🌹 أبومهدی‌المهندس‌عزیز🌹 أللهم اَلحِقني بِاالشهداء🌹 بِحقّ‌رقیة‌بنت‌الحسین😭..... @DownwithIsraeLLL
دعای فرج.mp3
3.62M
♥️بخوان‌دعاےفرج‌را،دعااثردارد! ڪبوترعشق‌است‌و،بال‌وپردارد!♥️ ••• قرارمون ۵بامداد :)
⇧اینم فقط به خاطر دنبال کنندگان رمان که همش درخواست بیشتر شدن پارتارو دارند :) ... اعضاء جدید برای راحت‌تر پیدا کردن قسمت های قبل رمان خواندنی و جذاب پریوحش، به لینک کانال مخفی که در بیو درج شده مراجعه فرمایید🌷
نمازشبمونو تقدیم می‌کنیم به ✨ به نیابت از 🌹 ... قرارمون ۵بامداد :)
هدایت شده از خشتـــ بهشتـــ
جگر شیر در این معرکه می خواهی؟ هست✋ غیر جنگیدن و آزاد شدن راهی هست ؟💪 کار ما ، دادن جان ، مثل سلیمانی‌هاست💔 این شهادت به خدا عادت ایرانی‌هاست🇮🇷😘 •{🕊}•رفتہ‌سردار نفس تازھ ڪند، برگردد 💐 @shohadae_sho 💐
هدایت شده از ⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
164.4K
•|بخوان دعای عهد را🍃|•
چو کوه دید غرض دریاست ، به رود اجازهٔ رفتن داد ز دوست دست کشیدن گاه، غرور نیست، فداکاریست
مکاشفه‌ی عجیب شهید برونسی با حضرت‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها 👈سید کاظم حسینی میگه من معاون بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفعه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جا افتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد... 🌷بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس ، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن، میگفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا" توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت. گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو.🌴 گفتم بچه ها اصلا" نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟ گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین. گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو، بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم گفت بگو یا زهرا و شلیک کن. می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.🔥 🌴 تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا، گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم. چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.🌹 قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده 🌷 اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم 40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن. 💐 شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِرّ اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟ 🌴گفت سید کاظم دست از سرم بردار گفتم نه تا این سِرّ رو نگی رهات نمیکنم، گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی گفتم باشه گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟ 🌴گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟ گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ان شاء الله پیروز میشید. 🌴
هدایت شده از 
27.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👊🏼 خیلی قشتگه...کلیپی به این زیبایی ندیده بودم...🌹 شما هم با دلِ شکسته‌تون زمزمه کنید...😭💔 دعا برا فرج یادتون نره...✨ 😭💔 علمدار لشگر ! اگه میشه برگرد رباب روی قولت حساب کرد برادر فدای سر تو ، نشد آب بیاری خجالت نداره ، نکن بی‌قراری رفیق قدیمی ، چقدر وفایی با این حال و روزت هنوز فکر مایی میونِ یه لشکر ،حسین شد گرفتار بیا فکری کن تو، بلند شو علمدار 🌹💔 برادر ! ابالفضل **** اگه تو نباشی ، کی می‌مونه واسم پر از تیری و من پر از التماسم نکنه ناامیدم که گریه‌م بلنده نذار حرمله باز ، به اشکم بخنده میلرزه دو دستم که دستت قلم شد سر تو شکسته چه خاکی سرم شد تو رفتی ندیدی که من بی‌سپاهم بلند شو علمدار ، تویی تکیه‌گاهم 💔🌹 برادر ! ابالفضل **** وفاداریِ تو دل و میسوزونه روی چوب پرچم ، جای دستتونه تیر از چشم نازت چجور در بیارم عزیز دلم ، من تحمل ندارم نمونده به جسمت دیگه جای سالم قدت آب رفته تو بر عکس قاسم حالا دیگه هستی تو فرزند زهرا با این دست خونی با این زخم چشما 💔🌹 برادر ! ابالفضل **** میگن دشمنا که، عموی حرم رفت ببین که نگاشون به سمت حرم رفت پاشو غیرت‌الله که هستم حراسون داداش نقشه دارن برا خیمه‌هامون حالا دیگه زینب، گره زد به معجر رقیه میترسه بلند شو برادر رباب ناامید شد، عمومون شهید شد رباب ناامید شد.... عمومون شهید شد💔😭 عمومون شهید شد 💔😭 💔🌹 برادر ! أبالفضل نشر کلیپ با ذکر به روح بلند ♥️ @DownwithIsraeLLL
یه وقتایی آدم دلش می‌گیره... نمیدونه واسه چی؟ واسه کی؟ آخه چرا؟ فقط میدونه که حالِ‌ دلش خوب نیست! یه وقتایی که روحِ آدم سنگین میشه... عرصه تنگ میشه... و نمیدونه باید با کی حرف بزنه! . . . راستی رفیق... حواست هست به اونی که همیشه حواسش بهت هست!؟ 🍃. یـااللّٰــہ :) 🌙. رفقا قرارمون۵بامداد
سه عنصر موثر در خوب شدن زندگی❣ ۱. توجه ۲. محبت ۳. تشکر و قدردانی 👈اگر این سه عنصر در زندگی رعایت شود، شما بهترین زن و شوهر برای یکدیگر خواهید بود. ⇦این سه تا هزینه چندانی ندارد، فقط کمی حوصله و مدیریت می‌خواهد⇨ زندگی را به کام خود شیرین کنید :)
هدایت شده از ⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
برای دسترسی آسان به قسمت های قبل رمان پریوحش به کانال خصوصی که در بیو درج شده مراجعه فرمایید🌿
دنبال کنندگان رمانِ لطفا نظراتتون رو برای ما ارسال کنید.🍀 تا الآن چطور بوده؟ به نظرتون در ادامه‌ی رمان چه اتفاقاتی برای پریوش می‌افته؟ :) راه های ارتباطی⇩ ‌‌⇨@Asheghe_ahlebeit 📩 پیام ناشناس
نماز امشب رو تقدیم میکنیم به ✨ به نیابت از🌹 • قرارمون ۵بامداد :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ آسیبــ‌های‌فضای‌مجازی ⛔️گام اول مرد مجازی: سلام خواهرم زن مجازی: سلام (هر چه باشد جواب سلام واجب است!) مرد مجازی: خواهری من قصد مزاحمت ندارم. فقط به‌عنوان برادرتان درخواستی دارم. زن مجازی: (باکمی تعلل و تأمل) خواهش می‌کنم، بفرمایید!😏 مرد مجازی: من رفتار شمارا در گروه‌ها دیده‌ام. شما واقعاً خانم موقر و فهمیده‌ای هستید. من در فضای مجازی به دنبال کسی مثل شما هستم که مثل خواهرم مواظبم باشد و نگذارد در لغزشگاه‌ها دچار لغزش شوم! به راهنمایی شما در این فضای آلوده در برخورد با نامحرمان خیلی نیاز دارم!😢 زن مجازی: حرف عجیبی می‌زنید! چه نیازی هست که شما با یک نامحرم ارتباط آلوده داشته باشد تا از ارتباط‌های آلوده دیگر در امان بمانید؟😐 مرد مجازی: نه این‌طور قضاوت نکنید! من به دنبال آلودگی و هوس و این حرف‌ها نیستم. از وقار شما در برخورد با دیگران خوشم آمده. خانم‌های زیادی سعی کرده‌اند با من ارتباط برقرار کنند اما من خودم را از همه آلودگی‌ها نجات داده‌ام شکر خدا. به دنبال نقطه اتکایی برای فرار از وسوسه‌های فضای مجازی می‌گردم!😞 زن مجازی: ببخشید من معذورم. من قبل از اینکه غریقی را نجات بدهم خودم به ورطه نابودی کشیده می‌شوم. لطفاً پیام ندهید چون بلاک می‌کنم!😡 مرد مجازی: اجازه می‌دهید فقط پیام‌های مذهبی برای شما ارسال کنم؟ زن مجازی: اشکال ندارد. من استفاده می‌کنم. اما حق چت کردن ندارید چون پاسخ نمی‌دهم!😒 مرد مجازی: حتماً! حتماً!… ⛔️گام دوم مرد مجازی: ببخشید خواهر سؤالی دارم. شما متأهل هستید؟ چون جواب هیچ‌کدام از سؤالاتی که از شما می‌پرسم نمی‌دهید! زن مجازی: بله. من متأهلم و همسرم از همه تعاملات من در این فضا خبر دارد. مرد مجازی: من هم متأهل هستم. زن مجازی: پس شما متأهل هستید؟ شرم‌آور است که با وجودیکه متأهل هستید به دنبال زن‌های دیگر هستید. ولی من ترجیح می‌دهم همه انرژی و وقتم را برای همسرم صرف کنم.😠 مرد مجازی: شما دوباره برگشتید به پله اول! من که گفتم دنبال یک مشاور روحی هستم. چرا از کمک به من مضایقه می‌کنید؟😭 ⛔️گام سوم مرد مجازی: آبجی لطفاً کمی درباره هدف زندگی برای من توضیح بدهید. من احساس پوچی می‌کنم… و پاسخ زن مجازی…😊 مرد مجازی: خیلی عالی توضیح دادید. کسانی مثل شما حقیقتاً کمیاب‌اند. من قدردان شما هستم! ⛔️گام چهارم: مرد مجازی: خواهرم رفتارهای خانمم جدیداً کلافه کننده است. نمی‌دانم چطور باید با او رفتار کنم تا زندگی‌ام لذت‌بخش شود…شما که خانم هستید لطفاً من را راهنمایی کنید! و پاسخ زن مجازی…😇 ⛔️گام پنجم: مرد مجازی: ای‌کاش به خانمم تفهیم می‌کردم که مثل شما فکر کند، مثل شما صحبت کند و مثل شما رفتار کند… و پاسخ زن مجازی درحالی‌که در دلش قند آب می‌شود…😌 ⛔️گام ششم…😌😌 ⛔️گام هفتم…😌😌😌♥️ ⛔️گام هشتم…♥️♥️♥️ …. 🔥💔گام آخر: اکنون دیگر زن، یک هویت مجازی نیست. واقعیتی است ویرانه که در کنجی نشسته و با حسرت تمام به خرابه‌های زندگی‌اش نگاه می‌کند؛ و هرازگاهی قطره اشکی، صورتش را خیس می‌کند… 😔 همه لحظات شاد زندگی او و همسرش از مقابل چشمان خیسش رژه می‌روند اما دیگر کار از کار از گذشته است… 💔😓 سرمایه‌های بزرگی را به خاطر چیزی ازدست‌داده است که واقعیتی جز گناه و خیانت و دروغ نداشته است… ♨️ نویسنده؛ این داستان واقعی بود. برای یکی از آشنایان اتفاق افتاده است و روال رابطه ناصحیح به همین صورت بازسازی‌شده در داستان بوده است؛ و هرروز این داستان‌های واقعی تکرار خواهد شد اگر یقین نداشته باشم که شیطان گام‌به‌گام ما را به نیستی و فنا نزدیک می‌کند… یَا أَیُّهَا الَّذِینَ امَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ [سوره نور، آیه 21] ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بـرادرم...🌹 آرزوی شـهـادتت رابا نامحرم قسمت نکن... آری... درد و دل کردن تو را امیدوار میکند. اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک  سوریه و شام...به سواحل آنتالیا میکشاند... ••✾ رفته رفته آرزوی شهادتت به ی پنهانی تبدیل میشود...😔 اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین میشود طرز فکرت عوض میشود😔  تا جایی ک میگویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ، اگر دفاعی درکار  باشد...  بـرادر هوشـیار باش؛دلـسـرد شدنت را احساس میکنی ؟ فـــــقــــــط یـــــادت بــــــاشـــــــد جلو جلو عواقب  📱 کردنت را به تو یادآوری کـردم ؛روز  نگویی که ندانسته وارد پـرتـگاه شدم  من آن روز به آگاهیت شهادت میدهم یادت باشد که کمرنگ شود غلظت شهوت بالا میرود.  راسـتـی اول مـاجـرا را بـیـاد داری اولین پی ام ات  بود...  از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 😔  فقط یک سوال‌‌⇩ هنوز هم نامحـرم را خواهر صدا میزنی؟
_ پسرم تو را سفارش می کنم که نمارت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن. 🍃 • قرارمون ۵بامداد :)
ماجراےشب‌اول‌قبر‌مرحوم‌نخودکےوگریہ‌بر امام‌حسین‌علیه‌السلام✨  یکی از علمای ربّانی و صاحب کرامات آیة الله «شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی» است. وی درنیمه ذیقعده سال 1279 هجری قمری درمحله ی جهانباره اصفهان دیده به جهان گشودودر17 شهریور شعبان سال 1361 درسن 82 سالگی درمشهد رحلت نمود، قبراودرصحن عتیق بارگاه ملکوتی حضرت رضا علیه السلام می باشد.نظر به این که او در اواخر عمر خود چند سال در روستای «نخودک» نزدیک مشهد زندگی می کرد. مرحوم آیت الله اصفهانی (ره) این عالم ربّانی از شیفتگان خاندان رسالت و امام حسین علیه السلام بود.هرسال دهه ی محرم درمنزل خود مجلس روضه برپا می کرد وشب شام غریبان نیز مجلس روضه داشت وبسیار گریه می کرد و یاد مصائب امام حسین علیه السلام بسیار برایش جگرسوز بود، به طوری که امام حسین علیه السلام او را گریان می کرد. نقل کردند وقتی که ازدنیا رفت یکی از بزرگان او را درعالم خواب دید و احوال او را پرسید، اوگفت: وقتی که مرا در قبر نهادند دو فرشته نکیر و منکر برای سوال و جواب آمدند از توحید و نبوت سوال کردند، جواب دادم تا این که از امامان علیه السلام پرسیدند: نام امیر مومنان علی علیه السلام را به زبان آوردم که امام اول من است، سپس از امام حسن علیه السلام نام بردم؛ ولی وقتی که نام امام حسین علیه السلام را به عنوان امام سومم به زبان آوردم بی اختیار گریه کردم، آن دو فرشته نیز منقلب شده، گریه می کردند.سپس به یکدیگر گفتند: آزادش کنیم کار این آقا (نخودکی) با امام حسین علیه السلام است دیگر نیازی به سوال نیست. مرا آزاد نمودند و رفتند واینک می بینی که شاد وخرسند درجایگاه خوبی هستم.🍃