eitaa logo
↷⸤ شَبــٰــــــــhengamــــــ⸣ 🌙
4.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
328 ویدیو
32 فایل
﷽ +از مغرب‌تاسحرقدم‌میزنیم🌙 ⚠️⇦نشرِ+ بدون حذفID☘(: [صاحب سبک جدیدی از هیئت مجازی] به گـوشیم⇩ payamenashenas.ir/Shabahengam بیسیمچی⇩📞📻 @bisim_chi_shabahengam شهداییمون⇩ @shahrokhmahdi هیئت⇩ @Omme_abeaha فعالیت⇦ #تحت‌ِنظرِامام‌ِزمان💚
مشاهده در ایتا
دانلود
+ سلام رفقا... دیشب، شب اول چله نمازشبمون بود. ان‌شاءالله اگر عمری بود و قسمت شد، این چله رو تا اربعین ادامه میدیم. اونایی که خواب موندند و یا تازه به جمعمون پیوستند و یا به هر دلیلی نتونستند دیشب همراه نمازشبخونا سرساعت قرار در محضر اللّٰـہ جان حضوری بزنند، از حالا نیت کنند و امروز قضاشو به جا بیارند و از امشب همراه باقی نمازشبخون‌ها راس ساعت حاضر باشند. در صورت قضاء شدن، حتی خوندن نمازشب به نیت قضاء هم فضیلت بسیاری داره که قبلا ذکر کردیم و ان‌شاءالله بازهم براتون می‌نویسیم. "نمازشب تنها مستحبیه که میشه قضاش رو به جا آورد و این به دلیل ثواب بی‌کرانشه" امشب شب دوم چله ست! ان‌شاءالله قسمت بشه و همه سر این قرار زیبا و روحی همدیگه رو ببینیم! ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام
_ ز غم دلها پریشان است امروز حسین تا ظهر مهمان است امروز به قربانگاه میدان شهادت روان جمع شهیدان است امروز ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام
+ روضه می‌نویسم براتون... شما با حس و حال خوشی که لایق روضه ست بخونید... اومد جلوی خیمه بچه ها رو صدا زد، سکینه رو صدا زد... هشتادو چهار زن و بچه، همه از خیمه بیرون اومدند دور علیه‌السلام رو گرفتند. سکینه داره حال بابا رو می‌بینه... زینب داره حال برادر رو می‌بینه... گریه می‌کنه. فرمود: خواهرم! جدم، پدرم، مادرم، برادرم از دنیا رفتند تو در مصیبت آنها صبر کردی، دوست دارم که در مصیبت من هم صبر کنی. صدا زد: حسینم همه رفتند ولی دلم به تو خوش بود! همه رو امر به صبر کرد، خواهر رو آرام کرد، سکینه رو آرام کرد. اومد خیمه امام سجاد، سر مبارک امام چهارم رو به دامن گرفت تا چشمش به رخسار پدر افتاد از اصحاب سؤال کرد: بابا! اَینَ بریر؟ اَینَ زهیر؟  فرمود: پسرم شهید شدند. بابا عمویم عباس چه شد؟ فرمود :«قَد قُتِلَ» کشته شد . یه وقت صدا زد: بابا اَینَ اَخی علی؟ برادرم علی اکبر چه شد؟ دیگه حضرت جواب رو با کنایه داد... فرمود: پسرم دیگر این زن و بچه غیر من و تو محرمی ندارند...🥀 ‌[] ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام
_ گاهی یڪ عڪس، می‌تواند روضه باشد...🥀 [] ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام
+ اومدم یه چیزی بنویسم و برم... یعنی در چنین روز و ساعتی زن‌ها و بچه‌ها در کربلا چه حالی داشتند!؟ آه... گوشواره ها... معجرها... گهواره...🥀 ‌‌[] ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام
+ ولی دلم نیومد اینو نگم... هر وقت یاد این دو کلمه میوفتم قلبم آتیش می‌گیره! "علیکُنَّ بِالفرار" آه... یا امام‌سجاد... یا زینب... وای از خیمه‌های بی‌عباس...🥀 [] ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام
_ هنگامى كه انسان از بستر لذتبخش خود برخيزد در حالى كه چشمانش خواب آلوده است براى اينكه با نماز شبش پروردگار خود را خوشنود كند، خداوند در مقابل فرشتگانش به او مى نازد و مى فرمايد: آيا بنده مرا نمى بينيد كه از رختخواب گوارايش برخاسته براى نمازى كه من بر او واجب نكردم. گواه باشيد كه او را بخشودم.🌙 ✨ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌قرارمون‌نیم‌ساعت‌قبل‌ازاذان‌صبح
↷⸤ شَبــٰــــــــhengamــــــ⸣ 🌙
🌙°•. #نمازشب ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌قرارمون یادت نره!؟
+ شب شام غریبانه و شب دوم ! یعنی امشب حضرت‌ زینب سلام‌الله‌علیها، با چه حالی نمازشب خوندن؟ 🥀 اگر تازه به جمع شباهنگامی‌ها پیوستید و یا به هر دلیلی دیشب نتونستید نمازشب بخونید، قضاشو با هر کیفیتی که در توانتونه به جا بیارید و از شب دوم چله باقی عزیزان رو همراهی کنید. نماز امشب هدیه به ✨ به نیابت از 🌹 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌قرارمون‌یادت‌نره
+ سلام رفقا دیشب که از هیئت برگشتید خوب خوابیدید؟ بالش زیر سرتون نرم بود؟ خیالتون راحت بود که خانوادتون کنارتونند! آخ بمیرم برای زن‌ها و بچه ها تو کربلا... یا زینب...🥀 [] ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام
🌾 حضور جنیان درکربلا ⇦ داستان زعفر جنی در کربلا _ هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری می آید زعفرجنی گفت : کیست که در وقت شادی، گریه می کند ؟! دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدن و زعفر از آنان سبب گریه را پرسید آنان گفتند : ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی، در حین رفتن به آن شهر، عبور ما به رود فرات افتاد که عربها به آن نواحی نینوا می گویند ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ود ر حال جنگ هستند وقتی که نزدیک آنان شدیم، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام پسر همان آقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ و راست خود نگاه می کرد و می فرمود : آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟! و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند وقتی که این واقعه ناگوار را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت می رسانند 🥀 زعفر جنی و حرکت بسوی کربلا؛ به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد و همگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند 🥀 مخالفت امام حسین از کمک زعفر جنی؛ خود زعفر گفته است : وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ را لشکریان دشمن فرا گرفته است، بعلاوه صف های فرشتگان زیادی را دیدیم، خود را به امام حسين (ع) رساندیم و گفتنیم : ما در خدمت هستيم، امام حسين از آنان تشكر كرد و فرمود : بايد امور اين عالم به طور طبيعی پيش برود [📚ویکی شیعه] ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌شباهنگام