⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام برای گفتن خاطره مزاحم شدم
من ظهر روز جمعه متوجه شدم...
سر ناهار بودیم
مامانم گفت سردار سلیمانی شهید شد💔
دیگه متوجه نشدم چی خوردم
اتفاقا فرداش امتحان ریاضی هم داشتیم
واقعا حال و هوای مدرسه خیلی فرق میکرد اونروز💔
🖋• [دلداده حسین(ع)❤️]
•
#خاطرات 🍀۵
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ ساعت ۹ صبح بود..
پای دفتر و کتابم بودم،نمی دانستم او کیست،فقط گَه گاهی اسمش را از میان زبان ها میشنیدم،میگفتند انسان والا مقامیست،
چمیدانستم او کیست؟
چمیدانستم او روزی سردار دل ها خواهد شد؟
به قول استادمان که میگفت،خداوند بعضی از انسان ها را بعد از مرگ عزیز میکند،و من حال تازه فهمیدم اینحرف یعنی چه!
او، و امثال محسن حججی ها فهماندن به من که گوشه ای از دنیا بودن،بی اسم و رسم،و فقط برای خدا زندگی کردن میتواند به گونهای به انسان اوج دهد که بشود سردار دلها،
بشود حجت خدا در چشمان مردم:)
خوب در یاد دارم که هنگامی که پیش دایی خود بودم،در خانه مادر بزرگم،به من گفت سردار سلیمانی شهید شده،چه گفتم:)'!
گفتم:شایعهیه دایی،باور میکنی؟گوگل از این دروغا زیاد میگه!
و همانجا بود که پسر خالهام فقط با 10 سال سن در را باز کرد و گفت:بدبخت شدیم،بدبخت!
از این به بعد داعش حمله میکنه به ما،بی سردار شدیم..
سردار؟مگر که بود؟خب برود،چه می شود مگر؟
این همه دانشمند داریم که می آیند جای او رامیگیرند،اصلا این همه شهید،
چرا او اینگونه غوغا کرد؟
......
حال میفهمم بدبخت شدیم یعنی چه!
حال میفهمم سردار سلیمانی شهید شد،
یعنی چه:)
امیدوارم امثال مرا ببخشید که حتی شمارا هم نمیشناختیم!
تقدیم به سردار دلها،شهید حاج قاسم سلیمانی
"بماند که میگفت مرا سردار ننامید و سرباز هستم!"
🖋• [بی همتا..]
•
#خاطرات 🍀۶
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام خسته نباشید
خاطره من روز شهادت سردار :
دقیقا روز شهادت سردار، خاکسپاری یکی از پسرای جوون فامیلمون بود خیلی ناراحت بودیم و داغ دار ، منو خواهر بزرگم خونه موندیم چون حالمون بد بود ، داشتیم صبحونه میخوردیم وتلویزیون رو روشن کردیم همینجور شبکه ها رو رد میکردیم که دیدم بالای شبکه ها علامت مشکی رنگی که همیشه وقتی شخص مهمی فوت میشه رو زدن گفتم حتما یه شخص مهمی فوت شدن زدم شبکه خبر عکس سردار بود و پیام تسلیت رهبرمون ... وای از اون لحظه ...اصلااااا باورم نمیشد میگفتم دروغه امکان نداره مگه میشه آخه ... با دو دستی زدم رو سرم گفتم بدبخت شدیم یا خدا بعدش خندیدم گفتم حتما برا رد گم کنیه ...باور نمیکردم از خونه زدم بیرون رفتم تو حیاط ،از اونجایی که ما تو روستا زندگی میکنیم قبرستون روستامون روی یه تپه هستش و تو هرخونه ای که باشیم قبرستون معلومه و بخاطر باد صدای مداح و بلندگو ها میپیچید من کلا داغ فامیلمون رو از یاد برده بودم... داشتم به صدای مداح گوش میکردم که یهو شنیدم که مداح با صدای بلند و گریه داشت میگف که سردار حاج قاسم شهید شدن (به قول کردی که میگیم چاو سردار هاوردن ینی خبر شهید شدن ایشون رو آوردن) آخ از اون صدای جیغ و داد بزرگ و کوچیک زن و مرد که اصلا قابل توصیف نیست جوری بود که مرگ اون جوون واقعا از یاد رفت و مداح برای سردار مداحی میکرد اونجا بود که نتونستم دیگه...! منی که برای عموی جوونم عزیز ترینم وقتی که فوت شد گریه نکردم برای سردار خون گریه کردم بدجور پشت رهبر و کشورمون رو خالی میدیدم .... خیلی داغ بزرگی بود و هست و خواهدبود
🖋•[خانم شریفی]
•
#خاطرات 🍀۷
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ روز جمعه سیزده دی ۹۸ هفت ونیم صبح رسیدم مسجد برای قرائت ندبه.
اقای مداح قبل از اینکه شروع کنه، اعلام کرد که نیمه شب حاج قاسم به شهادت رسیده.
و چون شروع دعای ندبه دیر شده بود.
از این مسئله سریع رد شد.
اما من هنوز معتقد بودم اشتباه شنیده بودم.
و خیلی کنجکاو بودم گوشیمو از کیفم در بیارم و سرچ کنم.ببینم ایا چیزی که من شنیدم درست بوده یانه
اما احساس کردم زشته تو مسجد میون اون همه ندبه خون، من برم تو گوشی.
خلاصه ندبه که تموم شد ، نشسته بودیم برا صبحانه، از قسمت اقایون زمزمه هایی میومد.
ولی من باز باور نکردم.یعنی توان باور کردنشو نداشتم.
صبحانه م رو خیلی باعجله خوردم و خودم رو رسوندم خونه.
اولی کاری که کردم زدم شبکه خبر،
و وقتی زیر نویس رو دیدم .شوکه شدم.
بهت زده خیره مونده بودم به تلوزیون.
بعد از چند دقیقه همسرم رو بیدار کردم.
و این خبر وحشتناک رو بهش دادم.
اونم بهت زده مونده بود و براش غیر قابل باور بود.
و بلافاصله میره طبقه بالا پیش پدرش.
که پدر شوهرم خودش مطلع شده بود.و نشسته بود تو خونه، و داشت برا حاج قاسم اشک میریخت.
میتونم اقرار کنم که تا حالا اینقد شوکه و اندوهگین نشده بودم برا شنیدن یک خبر.
انشاالله که همه ی ما رهرو حاج قاسم عزیزمون باشیم.تا اقام امام زمان ازمون راضی باشه.🤲
🖋• [زهرا عارف]
•
#خاطرات 🍀۸
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام برای مسابقه میخواستم شرڪت کنم.
حقیقتش جالبه بدونید من اصلا سردار رو نمیشناختم💔
کی بودن؟ چیکارا میکردن؟
هیچی درباره ایشون نمیدونستم و نمیشناختم.
اون روزی که سردار شهید شدن ما در منزل اقوام بودیم و هنوز نخوابیده بودیم که از تلویزیون خبر شهادت رو فهمیدیم.پدرم خیلی حالش بد شد آخه ایشون چند بار از نزدیک سردار رو دیده بودن.خیلی خیلی حالشون بد شد و گریه کردن و من حتی نمیدونستم ایشون کی بودن.
با خودم گفتم وا مگه چه اتفاقی افتاده حالا!؟ خلاصه برای زیاد مهم نبود چه اتفاقی افتاده. چند روز بعد، هم همه ی مردم منو خیلی متعجب کرد.
این همه جمعیت برای یک نفر؟
مگه ایشون کی بودن؟
خلاصه رفتم سراغ تحقیق کردن درباره این عزیز.
از مستند های تلویزیون گرفته تا کتاب ها و داستان های ایشون.
من چون خیلی عاشق شهدا بودم بعد از اون اتفاق هرچی کتاب درباره شهدا میخوندم اسم ایشون داخلش بود که ملاقات داشتن با شهدا یا اینکه بعضی از شهدا در بالین ایشون جان سپردن...💔
و اینگونه شهادت ایشون خیلی منو زجر میده💔
و اینکه چقدر ایشون با خانواده های شهدا مهربون و خوش رفتار بودن و این احترامی که به همه میزاشتن مخصوصا خانواده های شهدا منو شگفت زده کرد
شیفته ی ایشون شدم.
ولی هنوز هم که هنوزه کامل با ایشون انس نگرفتم. و در پی این هستم که بیشتر و بیشتر با ایشون آشنا بشم.
🖋• [؛Rasouli🥀]
•
#خاطرات 🍀۹
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ صبح روز ۱۳ دی ۱۳۹۸ بود ...
مامانجونم خونه ی ما بود .سفره صبحونه وسط خونه بود و صبحونمون رو خورده بودیم...
بابام تلوزیون رو روشن کرد و زد شبکه ی خبر...یه دفعه همه چشماشون به تلوزیون خیره موند....خبر شهادت حاج قاسم ...صبح زود😞
من چیز خیلی خاصی از حاج قاسم نمیدونستم...مامان و مامانجونم و بابام خیلی ناراحت شده بودند و چشمای مامانم خیس شده بود... نه تنها اون روز بلکه یکی دو هفته بعد از شهادت حاج قاسم خونمون نشاط قبلی رو نداشت...من واسم سوال بود که چرا انقدر مامانم ناراحته و الان میفهمم چه بزرگ مردی رو از دست دادیم...بعضی وقتاهم با خودم میگم که کاش این یه دوربین مخفی باشه...
و حاج قاسم هنوز زنده باشه😔💔
🖋• [جباری]
•
#خاطرات 🍀۱۰
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام خسته نباشید
سردار...
صبح تازه از خواب بیدار شدم دیدم همه خوابن
رفتم تلویزیون رو روشن کردم
شبکه نسیم...
یه مرور زدم یخورده اینور اونور چرخیدم
دوباره برگشتم شبکه نسیم
دیدم زده--»
انا لله و انا علیه راجعون...
ملت عزیز ایران
شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را به شما تسلیت عرض می نماییم
اولش تعجب کردم
گفتم وا ایشالا که راست نیست
زدم شبکه خبر
اخه طبق روال هر چی خبره مال اونجاست
دیدم زده
متن رهبر خطاب به شهادت حاج قاسم سلیمانی
دیگه باورم شد
مامانم بیدار شد
ناراحت بودم...
به مامانم گفتم ماماااان
ببین چی شده
چشام میسوخت
دیدم سد اشک پشت چشمم شکست
گریم بدجور در اومد
مامانم تعجب کرد
گفت چی شده بگو
گفتم تلویزیون
مامانم خوند
تعجب کرد ، مثل من ...
گریه خیلی خوبه ولی از روی شوقش ولی این گریه خیلی غم پشتش بود
#سردار_دلها ...
🖋• [دلتنگ سردار]
•
#خاطرات 🍀۱۱
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ به نام حضرت یار
۱۳ دی ۹۸ دقیقا روزی بود که من فرداش امتحان ریاضی داشتم
صبح زود، این خبر مثل آوار رو سرمون خراب شد...
هیچ کدوممون باورمون نمیشد که چه اتفافی افتاده
پدرم چندین بار رفتن بیرون و از همسایه ها و سوپری سرکوچه و چند نفر دیگه پرسیدن ولی بازم انگار این خبر دروغ بود
اخبار دائم زیرنویس میکرد این خبر رو ولی ما باورمون نمیشد
روز بدی بود
با بغض و آه درس میخوندم و باورش سخت بود برام
حس بی پدر شدن داشتم...
روز بعد که وارد مدرسه شدم، عکس سردار خودنمایی میکرد
مداحی عمو عباس تو کل مدرسه پیچیده بود و یه بغض سنگین تو گلوی همه جا شده بود
انگار بعد حاج قاسم، دنیا سر ناسازگاری گذاشت با ما
کاش حاج قاسم برمیگشت و دنیامونو از سیاهی در می آورد...😔💔
🖋• [#یار_زینب]
•
#خاطرات 🍀۱۲
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ [بِسمِ اَللهِ القاصِّمِ الجَبّارین]
یک شب عادی مثل هر شب دیگر اول دی گذشت
اما صبح روز بعدش یک سحرِ آراسته با نسیم نبود
یک سحرِ بود ک مرغش نوای غمناک شهادت میخواند
نوای شهادت یه عزیز ؛عزیزِ دل یه ملت !!
بیدار که شدم دیدم خبر زدند تیتر تلویزیون:
دیشب ساعت ۱:۲۰بامداد سردار حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید.....
سردار رفته بود به همین سادگی !؟ساده نبود
به ولله که ساده نبود ... تنها حس سرازیر به قلبم غم خالص در دل یتیمی بود ک ملکه ی ذهنش جمله ی "پدر رفته " بود
از نزدیک ندیدمت سردار ،وای سردارم...
سردار ؟ سرِ دار؟سرِ کار؟
سردارِ من سرِ راه سر داد به سمت سرای امام حسینش ؟ چه سعادتی بالاتر از شهادت که ارزوی سردارم بود .
سردارم خوشآ به سعادت :)
سیاه پوش شدم ؛ یک ایران سیاه پوش شد
اخبار را لحظه به لحظه پیگیر شدم ... چندی گذشت عکس انگشتر عقیق سردار در رسانه ها پخش شد در ذهنم آمد "مثل ارباب"
به ساعت نکشید جوانان قد علم کردند#انتقام_سخت
وحال دوسال از آن روزها گذشته
سردارم با انکه دوسال از آن سیزدهم دی ماه میگذرد اما داغ هنوز همانقدر تازه هست که ساعت ها برایش اشک بریزیم
سردارم جان به فدایت ؛
راهت ادامه خواهد داشت ...
🖋• [رستان]
•
#خاطرات 🍀۱۳
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ با عرض سلام وخسته نباشی خدمت شما بزرگوارانی که یاد شهداء رو زنده میدارن
خاطره از روزی که خبر شهادت سردار عزیزمان رو شنیدیم
راستش من خیلی در مورد حاجی نمدونستم فقط یکی دوبار توی تلویزیون دیده بودمش ومیگفتند ایشان خیلی فرمانده شجاع ودلیری که همه داعشی ها ازش حساب میبرند وازش خیلی میترسن تا این حد،،صبح روز جمعه بود خانواده ام یعنی شوهر ودوتا فرزندانم خواب بودن موقع بیدار شدن گوشیم رو برداشتم وچک کردم ولی یک دفعه از توی یکی از کانالها متوجه شهادت بزرگترین سردار شدم فوری تلویزیون رو روشن کردم با خودم گفتم ان شاءالله خبر مجازی دروغ باشه ولی باخبر صحتش با دو دستی بر سر وصورت میزدم و با گریه شوهرم رو بیدار کردم شوهرم مثل پدر مرده ها گریه میکرد عجیب بود مثل اینکه یکی از نزدیکان وعزیزانمان رو از دست داده بودیم تا یک هفته که تشیع جنازه توی کشور انجام میگرفت من همش گریه میکردم خودم متعجب از این همه دلتنگی ولی واقعیتش این بود که جاجی فقط پدر فرزندان خودش نبود بلکه پدر همه ماها بود باور کنید داغ حاجی هنوز توی قلبم سنگینی میکنه وهمیشه بیادش هستم این همه خروش وجوشش در مردم فقط بخاطر خون پاکش ،بخاطر راه پاکش وانسایت بزرگوارنه اش بود وشهادتش که آرزوی دیرینه اش بود مبارکش باشه وان شاءالله دعا گویی همه ما باشه که راهش رو ادامه دهیم ورو سفید باشیم ،با حجابمان ،با رفتارمان و اطاعت از ولایت فقیه
سردار شهید آقای حاج قاسم خیلی خیلی دوستت داریم وبادعای خیرت مارو عاقبت خیر کن
اللهم عجل لولیک الفرج بحق خون پاک تمامی شهیدان والخصوص شهیدان مدافع حرم
🖋• [معصومه پیری از گیلانغرب]
•
#خاطرات 🍀۱۴
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ بسم الله...
صبح از خواب بلند شدم، همونطور که خوابالود بودم دیدم کل خانواده سر صبحی دارن اخبار میبینن...
رفتم ببینم چه خبره، شبکه خبر مثل همیشه مواقعی که اتفاقی رخ میده یه چیز قرمز رنگ مثل آژیر کنار تصویر میاره، گفتم خدایا چی شده...
وقتی چشمام رو باز کردم زیرنویس رو خوندم متوجه شدم که چه خبره...
نوشته بود که سردار سلیمانی ترور شد...
نوشته بود که صهیونیست ها سردار ما رو به شهادت رسوندن...
نوشته بود...
وقتی اینا رو مینویسم، دلم میخواد زودتر بمیرم از این درد...
کارم شده بود شب و روز گریه...
همش حسرت اون آدمایی رو میخوردم و میخورم که تو تشییع جنازشون بودن...
چقدر روزای بدی بود، چقدر بعد حاج قاسم روزا یه جوری شد...
اینکه میگن ۱۳ عدد نحسه درسته خرافه اس، ولی ۱۳ دی ۱۳۹۸ از نحس ترینا بود...
روزی بود که سردارمون رفت...
برای همیشه رفت...
بابا قاسم،
دلمون برات تنگ شده...(:
•|مرد میدان|•
چه زود گذشت روزهای نبودنت
لشکر دلم، بی سردار گشت ز نبودنت
تمام ذهنم، انتقام از خون شما است
تمام فکرم، پیروی از راه شما است
ما ملت امام حسین، آمادهایم
ما ملت شهادت، آمادهایم
ز کوی شما، چه کوی بهتر؟
ز راه شما، چه راه مهم تر؟
فقط مانده امضای رهبر به دلم
فقط مانده آرزوی شهادت به دلم
یاری اَم ده، که ز یاری شما
سربلند بیرون آیَم ز مکتب شما...
🖋• [#عَبدِالله]
•
#خاطرات 🍀۱۵
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ بسم الله الرحمن الرحیم
سلام 🖤
نزدیک ظهر روز سیزدهم دی بود که تلوزیون را روشن کردم ، تلویزیون اخبار شبکه یک را نشان میداد ،
خواستم شبکه را عوض کنم که زیر نویسی رد شد :
سردار حاج قاسم سلیمانی ساعت ۶ صبح توسط بالگرد های آمریکایی به شهادت رسید ....
به صفحه تلوزیون خیره ماندم ،
با اینکه فقط یکبار نام حاج قاسم را هنگام اعلام خبر از بین رفتن داعش شنیده بودم ،نفس کشیدن برایم سخت شد .
گویی سردار را تک تک ذرات بدنم می شناختند چون وجودشان را احساس نمی کردم ، غمی عمیق ، ناباورانه حالم را بد کرده بود .
من چطور برای کسی که تابحال حتی او را ندیده بودم تاسف میخوردم ؟
آری ، من نمی شناختمش اما این وعده الله بود که «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا»«همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب میگرداند».
من سال ها اورا عاشقانه دوست داشتم اما نمی دانستم کیست و افسوس که چه دیر فهمیدم 🖤😞
🖋• [؛Asal_vp🦋]
•
#خاطرات 🍀۱۶
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام
روز 11دی چهار شنبه تولد حضرت زینب بود یادمه اون شب توی تلویزیون دیدم تو سوریه حرم حضرت زینب مردم خوش حال بودنوجشن گرفته بودن کیک هم قست می کردن همه چی آروم و خوب بود. فک کنم معموریت حاج قاسم هم در دفاع از حرم حضرت زینب به پایان رسید و حضرت زینب خودش حاج قاسم رو شهید کرد چه شهادتی 😔💔
روز جمعه داشتم برا امتحانم میخوندم تلویزیون خونه خاموش بود. سر ظهری بابام از بیرون آمد خونه وقتی وارد شد به نظر شاد و شنگول می آمد ولی یک دفعه زد زیر گریه و نشست یه گوشه دورش جمع شدیم گفتیم چیه شده با بغض می گفت :حاج قاسم، حاج قاسم.. 😱😔😭
یادم میاد با این که بابام حالش خیلی بد بود ولی خیلی تاکید اکید میکرد من درسمو بخونم با همون حالت بغض الود شانس نداریم اصلا ما بچه جَوونارو هیچ جا آدم حساب نمی کنن همش فک می کنن بچه ایم و هیچی نمی فهمیم😔
منم رفتم سراغ درس و مشقام😔 چیکار میکردم؟ چیکار میتونستم بکنم؟
منم طرفدار حاج قاسم بودمو پروفایلم عکس حاج قاسم بود...
با خودم می گفتم ای کاش هزار بار می مردمو زنده می شدم اما... 😭
🔴خیلی بد بود ولی نمیدونم چرا ولی همین الان هم نمی تونم شهادت ایشون رو قبول کنم میگم حاج قاسم انگشتر زیاد هدیه میداد شاید دست دست یکی دیگه باشه 😔
😴یه سری دوران بعد شهادت حاج قاسم خواب دیدم مردم از جا های مختلف جهان مدعی میشن حاج قاسم رو دیدن برای همین آمریکایی ها تو مرز همه کشور ها سربازای خودش رو معمور میکنه که به محض دیدین حاج او رادوباره به شهادت برسانند. حاج قاسم به سادگی ازمرز ها عبور میکرد و سربازای آمریکایی نمی تونستن ایشون رو ببینن دقیقا مثل این که آیه وجعلنا خونده باشه آمریکایی هانمی توتستند ببیننش ولی مردم عادی میتونستن ایشون رو ببینن و هر جا که بودن دورشون جمع می شدن منم از ایشون تقاضای پستر عکسشون رو کردم🙈 خوابه دیگه چه انتظاری داشتین؟ 😂
ما که بچه پیغمبر پیغمبر نیستیم
🖋• [#ناشناس]
•
#خاطرات 🍀۱۷
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام برای مسابقه میخواستم شرڪت کنم.
حقیقتش جالبه بدونید من اصلا سردار رو نمیشناختم💔
کی بودن؟ چیکارا میکردن؟
هیچی درباره ایشون نمیدونستم و نمیشناختم.
اون روزی که سردار شهید شدن ما در منزل اقوام بودیم و هنوز نخوابیده بودیم که از تلویزیون خبر شهادت رو فهمیدیم.پدرم خیلی حالش بد شد آخه ایشون چند بار از نزدیک سردار رو دیده بودن.خیلی خیلی حالشون بد شد و گریه کردن و من حتی نمیدونستم ایشون کی بودن.
با خودم گفتم وا مگه چه اتفاقی افتاده حالا!؟ خلاصه برای زیاد مهم نبود چه اتفاقی افتاده. چند روز بعد، هم همه ی مردم منو خیلی متعجب کرد.
این همه جمعیت برای یک نفر؟
مگه ایشون کی بودن؟
خلاصه رفتم سراغ تحقیق کردن درباره این عزیز.
از مستند های تلویزیون گرفته تا کتاب ها و داستان های ایشون.
من چون خیلی عاشق شهدا بودم بعد از اون اتفاق هرچی کتاب درباره شهدا میخوندم اسم ایشون داخلش بود که ملاقات داشتن با شهدا یا اینکه بعضی از شهدا در بالین ایشون جان سپردن...💔
و اینگونه شهادت ایشون خیلی منو زجر میده💔
و اینکه چقدر ایشون با خانواده های شهدا مهربون و خوش رفتار بودن و این احترامی که به همه میزاشتن مخصوصا خانواده های شهدا منو شگفت زده کرد
شیفته ی ایشون شدم.
ولی هنوز هم که هنوزه کامل با ایشون انس نگرفتم. و در پی این هستم که بیشتر و بیشتر با ایشون آشنا بشم.
🖋• [؛Rasouli🥀]
•
#خاطرات 🍀۱۸
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ صبح روز ۱۳ دی ۱۳۹۸ بود ...
مامانجونم خونه ی ما بود .سفره صبحونه وسط خونه بود و صبحونمون رو خورده بودیم...
بابام تلوزیون رو روشن کرد و زد شبکه ی خبر...یه دفعه همه چشماشون به تلوزیون خیره موند....خبر شهادت حاج قاسم ...صبح زود😞
من چیز خیلی خاصی از حاج قاسم نمیدونستم...مامان و مامانجونم و بابام خیلی ناراحت شده بودند و چشمای مامانم خیس شده بود... نه تنها اون روز بلکه یکی دو هفته بعد از شهادت حاج قاسم خونمون نشاط قبلی رو نداشت...من واسم سوال بود که چرا انقدر مامانم ناراحته و الان میفهمم چه بزرگ مردی رو از دست دادیم...بعضی وقتاهم با خودم میگم که کاش این یه دوربین مخفی باشه...
و حاج قاسم هنوز زنده باشه😔💔
🖋• [جباری]
•
#خاطرات 🍀۱۹
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام خسته نباشید
سردار...
صبح تازه از خواب بیدار شدم دیدم همه خوابن
رفتم تلویزیون رو روشن کردم
شبکه نسیم...
یه مرور زدم یخورده اینور اونور چرخیدم
دوباره برگشتم شبکه نسیم
دیدم زده--»
انا لله و انا علیه راجعون...
ملت عزیز ایران
شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را به شما تسلیت عرض می نماییم
اولش تعجب کردم
گفتم وا ایشالا که راست نیست
زدم شبکه خبر
اخه طبق روال هر چی خبره مال اونجاست
دیدم زده
متن رهبر خطاب به شهادت حاج قاسم سلیمانی
دیگه باورم شد
مامانم بیدار شد
ناراحت بودم...
به مامانم گفتم ماماااان
ببین چی شده
چشام میسوخت
دیدم سد اشک پشت چشمم شکست
گریم بدجور در اومد
مامانم تعجب کرد
گفت چی شده بگو
گفتم تلویزیون
مامانم خوند
تعجب کرد ، مثل من ...
گریه خیلی خوبه ولی از روی شوقش ولی این گریه خیلی غم پشتش بود
#سردار_دلها ...
🖋• [دلتنگ سردار]
•
#خاطرات 🍀۲۰
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ یه شب خوابیدم صبح پاشدم دیدم هیچی سرجاش نیست و یه تیکه از قلب همه ملت کنده شده. کاش هیچوقت پیام سرصبحی دوستمو نمیدیدم.
🖋• [عارفه]
#خاطرات 🍀۲۱
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ سلام🌱
صبح روز جمعه💔
اونروز صبح قرار بود به جای خانواده یکی از دوستان صمیمی ام که نمی تونستن برن من و مادرم به همراه همان دوستم میهمان برنامه 《به خانه بر میگردیم》بشیم
از یه هفته قبل همه بر بچه های مدرسه و اقوام رو خبردار کردیم راس ساعت،زنده ما رو از تلوزیون تماشا کنن
برنامه چیده بودیم که حتی چی بپوشیم . چی کار کنیم🌱💔):
حدود ساعت ۵ یا ۶ بود از خواب بلند شدم چون مهمان داشتیم و ایشان خواب بودن تلوزیون رو روشن نکردم
می خواستم کار های مدرسه ام رو انجام بدم که بی هیچ نگرانی بریم صداوسیما
حدودا یک ساعت گذشت و من همه کار هایم را تمام کردم
مادرم وارد اتاقم شدن و گفتن که خـــب گفتی چی میخای بپوشی؟ منم لباس هایی که میخواستم بپوشم رو به مامانم نشون دادم و ایشون هم نظرشون رو گفتن
همه چی مهیا بود....
یک ساعت دیگه هم قرار بود که بریم که یکهو....
مادرم وارد اتاق شدند و گفتند که اینستاگرام پر شده از حاج قاسم. فک کنم یه خبرایی......
بعلهــــــــــ..... 😔 حاج قاسم ساعت ۱:۲٠ دقیقه دیشب تو فرودگاه بغداد تو هوا پیما بودن که با یه موشک کنار چندتا از یارانشون به شهادت میرسن🥀
منم که انقدر واسم تلخ بود میخاستم از واقعیت فرار کنم
به مامانم گفتم شایعس توجهی نکنید
مهمانمون بیدار شده بودن و ایشون، برادرم و پدرم هم تایید میکردن تلوزیون رو روشن کردیم و دیدیم بــــــــــــــله
متاسفانه این شایعه حقیقت داره
دلم به حال فرزندای شهدا کباب میشد که دوباره یتیم شدن😢
اون روزها واقعا از بدترین روز های عمرم بود
🖋• [محمدی]
•
#خاطرات 🍀۲۲
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
_ «ماجرای فهمیدن خبر شهادت حاج قاسم»
طبق معمول روزهایی که به دیدن خانواده میرفتیم ساعتای ۹:۳۰ صبح بود که بیدار شدم برعکس همیشه که تلویزیون دائم روشن بود اون روز سراغ تلویزیون نرفتم...
حاضر شدم و راه افتادیم ضبط ماشین رو گذاشتم روی رادیو و آهنگ های استاد آهنگران داشت پخش میشد گفتم مگه چی شده که این نواهای حزین رو گذاشتن؟...
رسیدیم، همین که وارد خونه عمه خانوم شدیم با عکس حاج قاسم مواجه شدم زیر نویس ها رو که خوندم یهو میخکوب شدم نمیدونستم چیکار کنم.💔
فکر کنم بیست دقیقه جلوی تلویزیون مات و مبهوت واستاده بودم
رفتم بیرون خواستم یکم راه برم شاید حالم بهتر بشه اما هی یه غم دلمو سنگین تر میکرد که من توی خواب ناز بودم که حاجی تو غربت اونم به دست نامرد ترین آدما اربا اربا شده بود😔😔
فقط دعا میکردم خواب باشم یا خبر تکذیب بشه یا یدونه شهید دیگه رو با حاجی اشتباه گرفته بودن...
هنوزم باورم نمیشه که حاجی بین ما نیست😢😢😢
شادی روح حاج قاسم صلوات
🖋• [حسین]
#خاطرات 🍀۲۳
#کپیجایزنیست
شباهنگام
هدایت شده از ⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
@shabahengam•ོ
+ سلام یاوران شباهنگامے•••🌱
بازهم #چالش داریم!
این چالشمون هم مثل چالش دِی ماه سال گذشته، رنگ و بوی عجیبی داره.
⇦۱۳/دے/۱۳۹۸، چطور و از کی خبر شهادت سردار دلهارو شنیدید!؟⇨
🥀
خاطراتتون رو در حد چند خط خلاصه و پر احساس به قلم بکشید.✒️
• توجه کنید که نوشتتون اشتباه املایی یا تایپی نداشته باشه و حتما آخر متن اسم خودتون یا یه نام مستعار بنویسید که با همون اسم منتشر کنیم!
• به احساسیترین نوشته هدیه تعلق میگیره.➣
• ارسال از طریق:
راه های ارتباطی که در توضیحات کانال درج شده!
• زمان: تا سیزدهمین شبِ دِی ماه!
[برای دیدن خاطراتی که سالهای گذشته منتشر شده،
#خاطرات رو تو کانال جست وجو کنید🌹]
#کپیجایزنیست
شباهنگام
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
🥀•
_ سلام وقت بخیر
در رابطه با چالشتون که خبر شهادت سردار رو چجوری شنیدیم...
من اون چند روز مریضی گوارشی گرفته بودم حالم خیلی بد بود داشتم تو فضای مجازی میچرخیدم که خبر شهادت سردار و دیدم ناراحت شدم گفتم مردم چقدر برای خودشون شایعه درست میکنن اصلا باور نکردم
صبح وقتی بیدارشدم مادرم گفت میدونی کی شهید شده؟ گفتم نه کی! گفت حاج قاسم سلیمانی....
گفتم بابا خبرش دروغه، من دیشب دیدم، شایعه اس
گفت نه تلوزیون از صبح داره پخش میکنه...که حاجی شهید شده
بازم باور نمیشد هرجارو میدیدم چه تلوزیون چه فضای مجازی همه جا عکس حاجی بود و کامنت های گریه😭
خلاصه با کی دل شکستگی گذشت..💔
بخاطر مریضی که داشتم همون روز بیمارستان بستری شدم و از تلوزیون همه چیز رو دیدم و نتونستم برم بدرقه سردار شهیدمون💔
ساعت ۱:۲۰ برای ما حاج قاسمیا ۳ ساله که خیلی دردناکه....💔😭
[Fatemeh]
#خاطرات 🌿
@Shabahengam
--------------------------
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
🥀•
_ سلام به شما
چی بگم از اون صبح
اون صبح ... که برام به اندازه یک عمر تموم شد.
من هر دو خانواده هام یعنی هم از طرف پدری و هم از طرف مادری اکثرا همه ضد انقلابین اون روز یادم میاد همشون فقط میخندیدن و من فقط مات و مبهوت خبر بودم چقدر سخت بود واقعا.
[بینام]
#خاطرات 🌿
@Shabahengam
--------------------------
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
🥀•
_ سلام علیکم
شب جمعه بود و رفتیم مسجد المصطفی دعای کمیل حاج میرزا محمدی
دعا که تموم شد حاجی روضه پایانی رو خوندن و چراغای مسجد که روشن شد گوشیم رو روشن کردم تلگرام رو چک کردم یهویی چشمم خورد به یکی از کانالای خبری
که خودروی حامل فرماندهان مقاومت مورد حمله بالگرد های آمریکایی قرار گرفت...
خلاصه تو مسجد غوغایی بپا شد ...😭😭
همه دربه در و دنبال تکذیبیه خبر بودن...🤦♂
حاج میرزا که شنید سریع یه تماس گرفتن دقیق نمیدونم با کی ولی معلوم بود از فرماندهان سپاه بودند...
که یک دفعه حاجی گوشی رو گذاشت روی میز و گفت چراغا رو خاموش کنید
دقیقا تا ده دقیقه بعد از اذان صبح روضه حضرت عباس رو خوندن و مسجد داشت منفجر میشد...
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ...😭😭
همه انگار خبر فوت یکی از عزیزانشون رو شنیده بودند...
الان که دارم این متن رو مینویسیم اشک و بغض امانم را بریده اما خب ای کاش اون روز یک خواب و رویا بود ولی حیف که نبود...
اون روز از قم به تهران که خواستم برگردم واقعا نمیدونم چطوری اومدم
الان بعد از سه سال نمیدونم با سواری اومدم یا اتوبوس ...
اصلا یادم نیست آنقدر که حالم داغون بود...😭
[سید]
#خاطرات 🌿
@Shabahengam
--------------------------
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
🥀•
_ سلام علیکم
اون شب دقیقاً همون ساعت داداشم منزل ما بود و ما الکی خوابمون نمیبرد و بغض داشتیم!!
داشتیم عکسهای جنایت اهواز رو میدیدیم که یک بچه ۵ ساله شهید شده بود، بعد داداشم با افتخار گفت حاج قاسم سلیمانی رفت جمعشون کرد پدرشونو درآورد…
انقدر بعض الکی داشتیم که هی اشکمون در میمد، آخرش برادرم یک روضه خوند و ما مفصل گریه کردیم، ولی باز هم خالی نشدیم! بعداز اذان با همون حال خوابیدیم، ساعت ۷ صبح با صدای فریاد برادرم پریدم! دوستش بهش زنگ زده بود و خبر رو گفته بود… گوشی رو پرت کرده بود زمین، داد میزد و گریه میکرد…
تازه دلیل بغض دیشبمونو فهمیدیم!
خلاصه نتونستیم تو خونه بمونیم، پاشدیم رفتیم حرم که دیدم مردم خودجوش جمع شدند حرم شعار میدند… تا مصلی راهپیمایی کردیم و بعداز نماز جمعه هم تا حرم راهپیمایی کردیم.
تا همین الآن هنوز داغش سرد نشده چون هنوز انتقامش گرفته نشده…
[بی نام]
#خاطرات 🌿
@Shabahengam
--------------------------
⸤ شباهنگام ³¹³ ⸣
🥀•
_ساعت حدود ۲:۰۰ نیمه شب بود که ناگهان با صدای ناله پدرم از خواب پریدم!
خیلی ترسیده بودم!
سراسیمه رو به ایشون کردم و جویای احوال شدم؛ که گفتن حاج قاسم سلیمانی رو ترور کردن!
حاجی رو نمیشناختم! فقط چند باری اسمشونو شنیده بودم؛ اما انگار اون لحظه دنیا روی سرم آوار شد! بغضی گلومو میفشرد و اشکم جاری شد و بی اختیار گفتم:«وای من!»
عجیب بود!
تا اون شب، حاجی رو نمیشناختم اما انگار یتیم شده بودم!
جالب تر اینکه این فقط احساس من نبود!
از اون لحظه به بعد هرزمان درباره فرمانده می دیدم یا میشنیدم ، ابر بهار میشدم!
هرچه بیشتر میشناختم، بیشتر میشکستم!
هر لحظه بیشتر حس میکردم پدرم رو از دست دادم!
این درد هر روز سخت تر میشد! و میشود!
فراموش نشدنی است!💔
بعد حاجی،یک ایران یتیم شد!🍂
[فرزند ایران]🍃
#خاطرات 🌿
@Shabahengam
--------------------------