مرحوم آيت الله علي سعادت پرور تهراني «ره» اظهار کرد:
«مردنم را به من نشان دادند، واضح واضح و هم اكنون نيز آن زمان برايم مشهود است، ديدم كه انبيا و اولياي الهي(ع) در تشييع جنازه ام شركت كرده اند و اين به خاطر آن است كه بنده چهل سال در وقت سحر با توجه، صد مرتبه سوره «قل هو الله احد» را مي خواندم و به روح يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر هديه كرده ام.»
درباره عظمت تلاوت سوره توحيد، روايات عجيبي در ميان فرمايشات معصومين عليهم السلام آمده است؛ از جمله:
از رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: «هر كس كه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را هنگام خواب سه مرتبه بخواند، خداوند پنجاه هزار ملك را بر او موكّل مينمايد تا در آن شب حراستش كنند».
✨✨
📚 الكافي/ ج 2 /ص 620
@shabahengam•🌔•
♥️|• خیلی فکر کردم که عبادات امشبمونو هدیه به کدوم بزرگواری بدیم!؟
🍃|• یاد یه بیت معروف افتادم و دلو زدم به دریا...
•••ایوان نجف عجب صفایی دارد•••
•••حیدر بنگر چه بارگاهی دارد•••
انشاءالله که عباداتمون لایق هدیه شدن باشند...
🌱 رفقا...! بندگان خوب خدا...!
امشب یه مدل دیگه عبادت کنید... یه جوری با خدا دردو دل کنید که امیر (!) پسندانه باشه! سر به سجده بذارید و دعا کنید...
امشبم از خدا واسه خودتون چیزی نخواید...
امشبم مثل بانوی بیت علی واسه مردم دعا کنید..
واسه درو همسایه...
واسه ملت...
واسه بندههای خدا...
و از همه مهمتر واسه ظهور آقامون..
🥀|• از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بخواید که یه نظر به ما رو سیاهها هم بندازند...
🍁|• گرچه کرور کرور گناه برا خودمون انبار کردیم، ولی هرچی باشه عشق خودشونو پسرشون تو دلمونه... ♥️
ماها که بدون کربلا نمیتونیم!!میتونیم!؟
شاید زنده بمونیم ولی داغ اربعینی که زائر نبودیم، تا ابد تو دلمون میمونه!....
🌷|• امشب نماز بخون و دعا کن... واسه کربلایی که راهش به رومون بسته ست!
واسه دلایی که غمداره...
آموزش #نمازشب
⇩
@shabahengam•🌔•
از بین چشمان نیمه بازم دیدمش که چادر نماز شیری رنگش را بر سر کشید و تای سجاده اش را باز کرد عطر مشک در اتاق پیچید...عطر تسبیح سبزِ یشمی اش...عطر نفس های معطر به صلواتش...
ناگاه در سرم گذشت
_"قماللیلِالاقلیلا..."
به سجده که رفت...من هم برخاستم چارقدم را بر سر کشیده و رفتم تا وضویی بگیرم:)
[اندر احوالات]
💎|•° #دعای_تعجیل_فرج دوای دردهای ماست، در روایت است که: در آخرالزمان
همه هلاک میشوند، «إِلا مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ؛
مگر کسانی که برای [ تعجیل] فرج دعا
کنند».
#آیتاللهبهجت🍃
📚در محضر بهجت، ج١، ص٣۶٣
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🌱 همه با هم زمزمه میکنیم دعای الهی عظم البلا را به نیت تعجیل در فرج مولایمان امام زمان علیه السلام ان شاءالله•••
↷⸤ شَبــٰــــــــhengamــــــ⸣ 🌙
🍁••• 📖 #رمان_هبا 🌾 #قسمت_ششم اخمهایم در هم کشیده شد و نگاهم او را نشانه رفت. + درباره ی؟ بازی با ا
🍁•••
📖 #رمان_هبا
🌾 #قسمت_پایانی
دست دادن و تماس با او برایم امری کاملاً عادی شده بود. اوایل عذاب وجدان داشتم اما نرم نرمک پارچهای ضخیم خونمردهرنگ بر قلبم کشیده شد و آن احساس گناه هم از بین رفت.
در ذهنم اصرار داشتم که اینها گناه نیست چرا که قصد من و گندم آشنایی بیشتر برای ازدواج است.
درگیریهای فکریام زیادتر شده بود. این ماجرا برایم چون باتلاقی عمیق بود که هرچه دست و پا میزدم بیشتر گرفتار میشدم، تا جایی که سردرد امانم را برید.
گندم نگران حال و روزم بود. اصرار داشت که به پدر پزشکش مراجعه کنم. اما من به شدت امتناع میکردم. هنوز امادگی رویارویی با پدرش را نداشتم.
تا اینکه بالاخره در یکی از قرارهایمان که در کافیشاپ صورت گرفته بود، پودری در فنجان قهوهام حل کرد و به دستم داد...
+این چیه!؟
_آرام بخش. بخور ضرر نداره. گیاهیه.
نگاهی به کف قهوه انداختم و دو دل فنجان را سر کشیدم.
به ثانیه نکشید که سر دردم آرام شد.
پس از آن ملاقات شوم هر روز با گندم قرار میگذاشتم و مقداری پودر گیاهی از او میگرفتم. عادت کرده بودم!
رفته رفته پرخاشگر و عصبی شدم... تا جایی که یکبار بیدلیل فائزه را کتک زدم. از صدای گریه و نالهی فائزه مادر به آشپزخانه دوید.. اگر لحظهای دیر به سراغمان آمده بود، مشخص نبود که من با آن چاقوی گوشتبری چکار میکردم!؟
تابلوهای نقاشیام سیاههای بیش نبود. دو هفته که گذشت، احساس کردم آن مقدار پودر گیاهی دیگر جوابگوی استرس و سردردم نیست...
با گندم تماس گرفتم و برای عصر قرار گذاشتم.
زودتر از موعود روی نیمکت پارک نشسته بودم و مضطرب پایم را تکان میدادم. از دور دیدمش که دست در دست پسرک قد بلند و باریکاندامی به طرفم میآمد. طاقت نیاوردم و باقی راه را دویدم.
+کو!؟
پوزخندی زد وچون همیشه در قبال مبلغ چشمگیری بستهای پودر کف دستم گذاشت.
_سری بعد خواستی، دوبرابر این پولو باید بیاری!
نفهمیدم چه گفت نگاهم میخ چشمان وحشی پسرککنار دستش بود.
+دا... داداشته؟
پشتش را به من کرد.. دست پسرک را گرفت و همانطور که میرفت جوابم را داد...
_رِلمه!
زانوانم سست شدند و لرزشی عمیق سرتا پایم را در آغوش گرفت..
آسمان غرید و ابرها بر سرم هوار شدند..
چه بلایی برسرم آمده بود!؟
من با خودم چهکردم!؟
نابود شدم!
زیر لب نام دختر آقای موسوی را زمرمه کردم...
با پشت دست محکم بر دهانم کوفتم.. طعم شور خون در دهانم پیچید..
من حق نداشتم نام او را بیاورم.
خودم دیدم که ماهِ پیش سمیهخانم با مادر پچپچ میکرد. خبر ازدواج دختر آقای موسوی را آورده بود!
دو جمله تعریف و تمجید از نامحرم چنان هوش و حواس از سرم برده بود که دام شیطان را ندیدم!
به قول باباطاهر؛
{ ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد }
#____________________________________
اختلاط و گفتگو مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دلها را منحرف میسازد•••
#آقاأمیرالمؤمنینعلی(علیه السلام)🍃
پایان•
✍#هیثم
کپیفقطباذکرنامنویسنده
@shabahengam•🌔•
بازهم•••
﴿ #یکنقاشیازجنسدلتنگی 💔 ﴾
حبالحسینیجمعنا•••
🇮🇷#اربعین 🇮🇶
هدایت شده از |⚡ #پروژکتورسیاست|
mojtaba ramezani-moharam 87 (1).mp3
5.22M
#ألموتلإسرائیل👊🏽
گوش کن و زمزمه کن
این سوز مداحی
یه مرهمی بشه روو قلب داغدارت
💔😭😭
ندیده کربلاتو گشتم دیوونه
دنبالت میگردم خونه به خونه
از عشق کربلات گشتم دیوونه
همونطوری که تشنه پیِ آبه
همهٔ حاجت نوکر اربابه
ارباب ! انتظار سخته_منم دل دارم
هرکیو دیدم_کربلا رفته باشه
باشه منو نبر حسین به کربلات حق داری آقا
باشه میرم دور میشم ازجلوچشات
حق داری آقا
باشهدیگهلالمیشمازاینشوروشین
حق داری آقا
باشه دیگه نه من نه بینالحرمین حق داری آقا
اللهم ارزقنا قبر شش گوشه
منکه طلبکار تو نیستم آقاجون
خیلی بده ، چجور بگم ،
برا تو بد میشه آقا
درسته کس نمیدونه دلم ،دلت رو
خون کرد
همه میگن چه اربابی ، غلامشو
بیرون کرد!
اللهم ارزقنا قبر ششگوشه
حسین ای دل ای دل ای دل
ای دلِ غافل
کارون رفت و ما ماندهایم در گل
هرکی حسینی بود کربلا رفته
چی شد ارباب ما رو ندونست قابل
شاید پا گذاشتیم بر خون شهیدان
سیلی زدیم بر صورت قرآن ایوای
قامت زهرا از گناه ما خمید
بسوزی ای دل
جای ما ارباب از خدا خجلت کشید
بسوزی ای دل
بلا ببینی،خونبشی،حیرونبشی
بسوزی ای دل!
محاسن«مهدی»رو ما کردیم سفید
بسوزی ای دل!
ای دل بیا تا دیر نشد یه کار کن
مثل گدا دست بهدعا
با گریه روو به کربلا
بگو :کی گفته نمیشه سنگِسیاهو دُرّ کرد؟
یه نگاه به من کن از اون نگهی که
حرُ وحر کرد
اللهم ارزقنا قبر ششگوشه
بلا ببینی خون بشی حیرون بشی بسوزی ای دل
دلم میخواد برا حسین گریون بشی بسوزی ای دل
خدا کنه قسمت بشه ببینی بین الحرمینو
بهشت رویایی عباس و حسینو
دنبالت میگردم خونهبهخونه
#زبانحال
@DownwithIsraeLLL