#تورق_تاریخی
#داستان_کوتاه
مردى از سفر حج برگشته، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را براى امام صادق(ع) تعریف مى کرد، مخصوصا یکى از همسفران خویش را بسیار مى ستود که چه مرد بزرگوارى بود. ما به معیت همچو مرد شریفى مفتخر بودیم . یکسره مشغول طاعت و عبادت بود، همینکه در منزلى فرود مى آمدیم او فورا به گوشه اى مى رفت، و سجاده خویش را پهن مى کرد، و به طاعت و عبادت خویش مشغول مى شد. امام فرمود :پس چه کسى کارهاى او را انجام مى داد ؟ و که حیوان او را تیمار مى کرد؟ مرد گفت: البته افتخار این کارها با ما بود . او فقط به کارهاى مقدس خویش مشغول بود و کارى به این کارها نداشت.امام(ع) فرمودند:
بنابراین همه شما از او برتر بوده اید . . .
📚 کتاب داستان راستان شهید مطهری (ره)
┄┅┅❅۷◇۷❅┅┅┄
شبکه ۷ را به دوستان خودمعرفی کنید👇🏻
@shabake7
در زمان حضرت موسی(ع) دو نفر به زندان افتادند. پس از مدتی آنها را رها ساختند، یکی چاق و سرحال بود و دیگری لاغر و ضعیف گشته بود. حضرت موسی از آن مرد چاق پرسید: چه سبب شد که تو را فربه ساخت؟ گفت: گمانم به خدا نیک بود و حسن ظن به خدا داشتم. از دیگری پرسید: چه چیز سبب شد که تو را بدحال و لاغر ساخت؟ گفت: ترس از خدا، مرا به این حالت افکنده است. حضرت موسی(ع) دست به سوی خدا برداشت و عرض کرد: بارالها! گفتار این دو نفر شنیدم، مرا آگاه ساز که کدام یک برترند؟ و خداوند فرمود: آن که گمان نیک و حسن ظن به من دارد، برتر است.
📚 منبع: کتاب یكصد موضوع پانصد داستان، ج۲، ص۲۲۹، نويسنده: سيد علي اكبر صداقت
#تورق_تاریخی
#داستان_کوتاه
┄┅┅❅۷◇۷❅┅┅┄
شبکه ۷ را به دوستان خودمعرفی کنید👇🏻
@shabake7