eitaa logo
شبستان| خراسان جنوبی🇮🇷
6.3هزار دنبال‌کننده
46هزار عکس
9.3هزار ویدیو
58 فایل
✅ شبستان ؛ رسانه‌ی دین، فرهنگ، اندیشه 🌐 سایت: shabestan.news ادمین: ارسال سوژه‌های خبری @Journalistkhj تبلیغات @Shabestan97
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀شهادت مگه قسمت هر کسی میشه؟! 🥺 می‌دونی چه شهادتی قشنگه؟! سه روز تشنه و گرسنه باشی، لبت از تشنگی ترک برداره، بعد شهید بشی! روی خاکای گرم، زیر آفتاب بیابون، غریب و تنها روی زمین بیفتی؛ مثل امام حسین. حاج‌خانوم! من شهید شدم گریه نکنی! دشمن شادمون نکنی! نذار مردم ناله‌هات رو بشنون. محکم باش. صبر کن مادرم.» ـــــــــــــــــــــــــ 📚 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈• به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
روزها و شب‌هایم را توی همان سلول لعنتی خودم می‌گذراندم. در جلسات هم مسلک‌ها شرکت نمی‌کردم. حوصله خودم را هم نداشتم. احساس می‌کردم آن‌همه مبارزه بی‌خودوبی‌جهت است و هیچ‌وقت، با چیزهایی که سازمان به خوردمان می‌دهد نمی‌توانیم به هدفمان برسیم. یکباره دلم برای راحله تنگ شد. رفت‌و آمد آدم‌ها را محو می‌دیدم. پیش خودم فکر کردم: شاید اگر الان شرایط روبه‌راه بود و بیرون زندان بودیم، حتماً همه جا را دنبال حاج مهدی می‌گشتم تا حداقل، او بیاید و به راحله بگوید این سازمان و تشکیلات کوفتی ته ندارد؛ توده‌ای و چریک فدایی خلق سروته یک کرباس‌اند. حتماً حاج آقا می‌توانست راحله را راضی کند؛ چون بارها از بچه‌های هم مسلک شنیده بودم اجازه ندارند پیش او بروند؛ آن‌ها می‌ترسیدند مبادا حاج مهدی بچه‌ها را نسبت به دروغ‌هایی که به خوردشان داده‌اند آگاه کند. ـــــــــــــــــــ •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈• به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
♡ــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــ♡ ...تمام شب سرگرم انجام کارهایم بودم. بین این همه مشغله یاد تک تک دوستانم افتادم. به این فکر کردم که همه آنها بیش از هر چیزی برای من رفیق هستند و این رفاقت زیباترین دلبستگی من توی دنیاست. کنار آنها خندیدن، گریه کردند، تلاش کردن و خیلی چیزهای دیگر را تجربه کردم. نزدیک‌های سحر بود و من انگار نشسته بودم و داشتم روی قالی هزار رج زندگی ام دست می‌کشیدم خیلی از تنهایی‌ها غصه‌ها و مشکلاتم را با گره رفاقت رفو کرده بودم و این تنها گره‌ای بود که د دلم می‌خواست برای همیشه باز نشود. رفیق مثل رسول🌱 •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈• به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چرا صهیونیست‌ها به این راحتی ما را می‌کُشند؟ چرا پدربزرگم را کشتند؟ به چه حقی روی دیوارهای غزه می‌نوشتند «عرب‌ها را با گاز اعدام کنید!» لعنت به اعتقاد مزخرفِ زمین بدون مردم و مردم بدون زمین! دلم نمی‌خواست بمیرم. باز هم فوبیای زیر آوار ماندن و ذره‌ذره جان کندن. انگار آن‌ها نمی‌خواستند ما مفت بمیریم، با زجر ما را می‌کشتند. تازه داشتم عاشق می‌شدم، تازه با خیال روبرویی با معشوق موهایم را فر می‌دادم و ترانه عاشقانه می‌خواندم. ـــــــــــــــــــــــــــــ •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈• به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
🟣 دنیای کثیف بعد از مرگ هم انسان را رها نمی‌کند! 🔸بعد از تصادف، با وجود نورانی روی زمین شروع به حرکت کردیم. من این پدیده را مکرر مشاهده کردم؛ ارواحی که هنوز متوجه مرگ خود نبودند یا آن را قبول نمی‌کردند. آنها در زمان زندگی اینقدر سرگرم دنیا بودند که هنوز هم نمی‌توانستند از آن جدا شوند. این صحنه خیلی برای من ناراحت کننده بود... 📕کتاب بازگشت به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
. 📙 ✨🌼 قبلا صحبت‌هایی از سادگی رهبر شنیده‌بودم و زمانی که ایشان وارد منزل شدند، به عینه دیدم.. خیلی بی‌ریا روی صندلی نشستند..آن‌قدر در حال و هوای خودم غرق بودم که به خاطر ندارم چه لباسی به تن داشتند..حتی صحبت‌هایشان را هم به خاطر ندارم. همان قدر می دانم که اول با پدر و مادر شهید صحبت کردند و گفتند:خدا شما را برای ما حفظ کند..سپس از تربیت مادر شهید تمجید کردند..🌱🌱 . به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
🍓📚 🍃✨ رسیده بود پشت دروازه‌های شهر... هر روز با خمپاره را می‌کوبید. چند بار تانک‌هایش راه افتادند که بیایند توی شهر نگذاشتیم.. تمام روستاهای منطقه سقوط کرده بودند. هیچ راهی برای ورود غذا و سوخت و تأمین سلاح نداشتیم..داعش برق و آب را هم قطع کرد.. چند روزی می‌شد که آذوقه‌مان تمام شده بود.. حتی آب هم نداشتیم.. مجبور شدیم چاه بکنیم، اما به آب‌شور رسیدیم.. آب‌شور و آلوده، جانمان را نشانه گرفت..دولت با بالگرد برایمان مواد غذایی می‌فرستاد، ولی به اندازه‌ای نبود که به همه برسد.. خیلی از بچه‌ها و زن‌ها از گرسنگی و تشنگی تلف شدند.. داعش که دید، تسلیم نمی‌شویم، رفت سراغ حیله و نیرنگ. پیام داده بود تسلیم شوید؛ کاری به کارتان نداریم.. می‌دانستیم دروغ می‌گویند.. زیر بار نرفتیم...🌱🌱🌱 به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
قدرت و شکوه زن✨🌼 عده‌ای بد و یا کج فهمیدند، یک عدهٔ مغرض هم از این کج‌فهـمۍ استفاده کردند.. کأنّہ یا باید ، مادر خـوب و همسر خوبی باشد یا باید در تلاش‌ها و فعالیـت‌ھاۍ اجتمـٰاعي شرکت کند قضیہ این‌طوری نیستـ هم باید مادرِ و همسر خوبۍ باشد، هم در فعالیت اجتماعي شرکت کند.. فاطمہ‌ۍ زهراۜ مظهـر چنین جمعۍ است، جمع بیـن شئون مختلف؛ زینب کبرۍۜ نمونهٔ دیگر است...🌱🌱🌱 ♥️ کتـٰاب .. ــ ناشنیده‌هایۍ از سخنانِ رهبر معظم انقلاب دربابِ بانوان... به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
در روایات آمده که وقتی امام علی سلام الله علیه تلاش جانکاه همسر خود فاطمه سلام الله علیها در تدبیر امور خانه و زخمی‌شدن دست او در پی دستاس‌کردن گندم برای آرد را دید، متاثر و متالم شد و از فاطمه خواست تا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفته و از او بخواهد تا از غنایم جنگی، کنیزی به عنوان خدمتکار خانه در اختیار او بگذارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ به این درخواست دختر خود و به جای هدیه‌دادن کنیز، هنگامی که نزد آنان آمد تسبیح ویژه‌ای را که پس از نماز انجام می‌گیرد، به آنان آموخت که بعدها به تسبیح فاطمه معروف شد که در روایات زیادی آثار و فضایلی برای آن برشمرده شده است. این دست از رفتارهای پیامبر با فاطمه سلام الله علیها به‌رغم علاقه شدید آن حضرت به دخترش، نشان‌گر آن است که ایشان به تعالی روحی فرزندش اهتمام ویژه‌ای داشته و می‌خواست هیچ‌گونه غبار دنیادوستی بر دامن فاطمه ننشیند. برگرفته از کتاب «فاطمه بانوی بی‌مثال» اثر🌺 استاد علی نصیری به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
. ✨ بیست سال و سه روز☁️🌼 وقتی خیال سید مصطفی راحت شد که مادر سراغ کارهایش رفته برگه دومی را از لای کتابش بیرون کشید و به آقاسید گفت: رضایت نامه دوم امضا می کنی؟» آقاسید لبخندی زد و گفت ای کلک فکرشو میکردی مامان بیاد نه؟» سید مصطفی لبخندی زد و به امضایی که آقاسید پای برگه می انداخت، نگاه کرد و گفت: به مامان نگو باشه؟» آقاسید نگاهی به چهره خندان پسرش انداخت و گفت: «حالا که امضا کردم و خیالت راحت شد بگو چرا این قدر اصرار داری بری؟ برو دانشگاه درس بخون الان مملکت ما به آدمهای تحصیلکرده بیشتر احتیاج داره جنگ حالا حالاها هست.» چهره سید مصطفی جدی و لحنش جدی تر شد. نگاهی به چشمان آرام پدر انداخت و گفت: «شاید جنگ حالا حالاها تموم نشه اما ممکنه من عوض بشم. هیچ تضمینی نیست که پنج سال دیگه دو سال دیگه که درس من تموم شد اون موقع هم همین آدم باشم..🍃 🕊 به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
یه قاچ خوشمزه از کتاب 👇 شنبه‏‌ای شورانگیز. ۷ اکتبر ۲۰۲۳. با یک خبر شروع شد. عملیات طوفان‏‌الاقصی. حملۀ حماس به اسرائیل. نه یک حملۀ معمولی. فلسطین برای اولین بار در تاریخش، از لاک دفاعی بیرون آمد و دست به یک حملۀ غافلگیرکننده زد. گنده‏‌لات منطقه را گوشۀ رینگ گیر انداخته بود و حالا نزن کی بزن! یک آتش‏بازی حسابی. یک غافلگیری تمام‏‌عیار. وحید یامین پور به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi
✳ با یک امیدی پیش من آمده! 🔻 ما به‌خاطر برنامۀ پدرم که از آن مراجع مقید بود، خیلی با زهد و تقوا زندگی می‌کردیم. یک وقت‌هایی بود که خیلی دست‌وبالمان باز نبود. مثلا وقتی که فقیر می‌آمد و احتیاج داشت که عمل کند، احتیاج داشت دخترش را عروس کند، احتیاج داشت مثلا زغال برای زمستانش بخرد، مادرم قرض می‌کردند از جای دیگر و می‌دادند. یک روز گفتم: «بی‌بی آخر شما دستتان خالی است، قرض کردید از خاله، بی‌بی آخر شما که...» -خدا رحمتش کند- گفتند: «ننه این با یک امیدی پیش من آمده. نمی‌شود او را محرومش کنم. خدا به من می‌دهد، خدا می‌رساند، قرض خاله را می‌دهم.» 📚 از کتاب | خاطرات فاطمه صدر (همسر آیت الله شهید سید محمدباقر صدر) به کانال خبرگزاری شبستان خراسان جنوبی بپیوندید👇👇 ✅ @shabestan_khjonobi