eitaa logo
شبهای با شهدا
289 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
285 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل بچه بسیجی ها زندگی می کرد خیلی و به دور از تجملات. نمی پذیرفت در خانه حتی داشته باشد. روحیه اش اینطور بود . اینطور نبود که از روی تصنع باشد و بخواهد به زهد کند 🍃🍃🍃🍃🍃 📚منبع ؛ کتاب خاطرات شهید 🌹 هدیه به روحش ♦️ https://eitaa.com/shabhayebashohada
عملیات سختی رو پشت سر گذاشتیم. محسن و گروهشان آن شب کولاک کردند. اکثر شلیک هایشان به هدف خورد. حاج قاسم برای آن شب، تعبیر را به کار برد. وقتی از خط برگشتیم، بچه های نیشابور روی دست گرفتند مان. میان این خوشحالی و بالا پریدن ها، محسن گوشه ای ایستاده بود و تسبیح می چرخاند. صدایش زدم ؛ مرد حسابی ! همه با دُمشون گردو می شکنن. تو چرا هیچ حسی نداری ؟ بی تفاوت گفت ؛ من کاری نکردم که بخوام ذوق کنم! همه ی این ها بود. من دارم شُکرش رو به جا می یارم که ما رو قابل دونست به دست ما انجام بشه. 🍃🍃🍃🍃🍃 📚منبع ؛ کتاب خاطرات شهید 🌹 هدیه به روحش ♦️ https://eitaa.com/shabhayebashohada
آفتاب نزده از خانه زد بیرون. همین طور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز. از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدند به سیر جان. آن موقع بود که حرف دل فرمانده آمد سر زبانش. معلوم شد قلبش را پشت در خانه اش جا گذاشته و آمده. به راننده اش گفت؛ دیشب بود. _حاج آقا شما می موندین. چرا اومدید ؟ _نه جبهه الان بیشتر به من نیاز داره. به جای رخت دامادی، لباس رزم به تن آمده بود وسط میدان نبردی که آتش و خمپاره و گلوله از زمین و آسمانش، جای نقل و نبات را گرفته بود . تازه عروسش را از همان روزها سپرده بود به خدا. یقین داشت که خدا بیشتر از خود حاجی مراقب اوست. 🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ صلوات 📚 برگرفته از کتاب ✏️ https://eitaa.com/shabhayebashohada
دایی من خیلی و و به قول رفقاش، جوک بود همیشه لبخند رو لباش بود و همیشه در حال خنداندن بچه ها بود. دوستاش میگفتن؛ با اینکه گاهی شوخی هاش بی مزه بود ولی همون حرفای بی مزه اش هم خنده دار بود.😄 میون بچه های تخریب به معروف شده بود بعد از جنگ یکی از دوستانش او را در خواب دیده بود بهش گفته بود؛ ''سید از اونطرف چیزهایی بمن بگو . اون ور چه خبره ؟ '' با مکثی گفته بود؛ ''چیزی نمی تونم بگم . چون هر چی بگم نمی فهمی '' با اصرار و التماس دستش را محکم تر فشار داده و گفته بود؛ سید بحق چند سال رفاقت و ایامی که با هم بودیم هر چی می تونی حتی یه ذره بگو سید حمید می گه : '' فقط بگم اونقدر زیر نظرید و همه کارهاتون ثبت و ضبط می شه که نزدیکه آسمون بالای سرتون شکافته بشه و فرشته ها سرتون فریاد بزنن و بگن حواستون کجاست ، چرا اینقدر غافلید '' 🌹 هدیه به روح شهید صلوات ♦️ به نقل از فاطمه کارآزاد 🍃 https://eitaa.com/shabhayebashohada
هدایت شده از صبح حسینی
🍃🍃🍃 🤲 قرائت و ♦️ با مداحی برادر شاهدی ⏰ جمعه ها در هیئت مجازی سلام الله علیها 🔰 با ذکر یا زهرا ( سلام الله علیها) بزنید روی آدرس زیر و وارد بشید https://www.skyroom.online/ch/yahosein14/beitozzahra
در مناطق مختلف، بلندگو به دست، مثل راوی ها صحبت کرد. گفت ؛ سفر راهیان نور آدابی داره. ما وقتی به زیارت یه امامزاده می ریم. اول نیت می کنیم بعد اذن دخول می گیریم و زیارت نامه و نماز می خوانیم. حالا می خواهیم به زیارت برویم . در شلمچه روی یک تانک قدیمی نشست و از همه کس تعریف کرد جز خودش، فقط احساسش را از دوری شهدا ، با اشک گفت و اشک همه را در آورد. جایی دیگر ، از قطعنامه و روزهای پایان جنگ گفت ولی هیچ حرفی از نقش خودش در هدایت نیروها برای مقابله با منافقین نزد. اما من از این و آن شنیده بودم که او و شهید صیاد شیرازی اولین فرماندهانی بودند که در این معرکه حاضر شدند. طوری خاطره می گفت که اگر کسی در دوران دفاع مقدس او را ندیده بود و با زندگی اش آشنا نبود گمان می کرد که در تمام سالهای جنگ، توی خانه نشسته بوده. یقین داشتم این تعریف از خود نکردن ، جزء آداب زیارت است زیارتی که باید خود را ندید اما گویی که او نه اینجا که همه جا و پیوسته در حال زیارت بوده. چرا که از روزی که او را می شناختم هیچ جا خودش را ندیده بود 🌹 هدیه به روح سردار شهید صلوات 📚 برگرفته از کتاب 🍃 https://eitaa.com/shabhayebashohada
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
روزهای مقاومت خرمشهر ، رزمنده بود. افتخار خانواده شهید بودن و خدمت به مردم، زینت بخش عمر با عزتش شد. پاسداشت بانوی مومنه و جهادگر، مرحومه در فضای مجازی دور هم جمع می شویم و با کسب فیض از صحبت‌های سرکار خانم یادش را گرامی میداریم. زمان: روز شنبه ۱۲تیرماه ساعت ۱۶ جهت ورود روی آدرس زیر بزنید و در بخش مهمان با یک صلوات وارد شوید🔰 https://www.skyroom.online/ch/ale_kassa/raviyan هدیه به روحش صلوات🌷 هسته راویان نور سازمان بسیج دانشجویی
بعد از صحبتهای سیدعلی رو کرد به من و گفت شرمنده ، ببخشید می تونم مطلبی رو بگم ؟ گفتم : بفرمایید هادی با همان چهره با حیا و دوست داشتنی گفت؛ قبل از ما و شما چند نفر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم هادی رفتن اما هیچکدام به چاپ کتاب نرسید شاید دلیلش این بوده که می خواستند خودشان را در کنار شهید مطرح کنند بعد سکوت کرد . همین طور که با تعجب نگاهش می کردم ادامه داد؛ خواستم بگویم همینطور که این شهید عاشق گمنامی بوده شما هم سعی کنید ... فهمیدم چه چیزی می خواد بگه تا آخرش رو خوندم. از این دقت نظرش خیلی خوشم اومد خودش هم فعالیت می کرد و مظلومانه شهید شد 🍃🍃🍃🍃 دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم و نام غافل از اینکه فاطمه ( س) گمنام می خرد 🌹 هدیه به روح شهید صلوات 📚 برگرفته از کتاب ؛ 🦋 https://eitaa.com/shabhayebashohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙 شب جمعه در جوانی به آرزویم رسیدم . من هم یکی از کسانی بودم که توفیق زیارت خانه خدا نصیبم شده بود. بعثه رهبری بودیم. توی آسانسور حاجی را دیدم. بعد از سلام و احوالپرسی از حس و حالم پرسید. گفتم خیلی خوشحالم که لباس احرام پوشیدم و می خوام برم طواف. با نگاه مهربانش گفت ؛ نه چه حالی داری ؟ دوباره گفتم خدا رو شکر مُحرِم شدن کنار خونه خدا حس خیلی خوبیه. انگار که قانع نشده باشه، دوباره از حالم پرسید. جوابم همانی بود که گفته بودم . پرده اشک جلوی چشمانش رو گرفت و گفت؛ من که این لباس ( احرام) رو پوشیدم احساس می کنم الان توی شلمچه هستم. شب عملیات کربلای ۵، بچه ها هم دورم هستند. روزی نبود ، جایی نبود ، لحظه ای نبود که یاد یاران شهیدش برایش کمرنگ شود. تا بود برای وصال اشک می ریخت و تمنای شهادت داشت. 🌹هدیه به روح سردار دلها ؛ صلوات 📚 برگرفته از کتاب ✏️ https://eitaa.com/shabhayebashohada
هدایت شده از صبح حسینی
🍃🍃🍃 🤲 قرائت و ♦️ با مداحی برادر شاهدی ⏰ جمعه ها در هیئت مجازی سلام الله علیها ♦️ با ذکر یا زهرا ( سلام الله علیها) بزنید روی آدرس زیر و وارد بشید 👇👇 https://www.skyroom.online/ch/yahosein14/beitozzahra 🌴 کانال صبح حسینی 🔰 https://eitaa.com/sobhehoseini