eitaa logo
شبهای با شهدا
264 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
286 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ✅ کاری از راویان نور
مشاهده در ایتا
دانلود
پز دخترش رو زیاد می داد. وقتی تماس می گرفت ، بعد از دو سه کلمه احوالپرسی ، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می کرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کارهای جدیدی انجام می ده. به دوستاش هم که زنگ می زد اگه دختر داشتن باهاشون بحث می کرد که دختر من بهتره یا دختر تو. یه بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. اومد دنبالم و رفتیم سمت اسلامشهر . توی راه گفت کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب راجع به ماجرای اون روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر رفت از یه دستگاه خودپرداز پول گرفت و اومد. تا نشست توی ماشین، گفت اصلا بزار عکس ها رو نشونت بدم. ماشین رو خاموش کرد و لپ تاپش رو از کیفش در آورد و عکس های کوثر را یکی یکی نشانم داد و درباره شون خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هاشون می زد زیر خنده. 🍃🍃🍃🍃🍃 یکی از دفعاتی که برگشته بود به من گفت که بعضی وقت‌ها در تیررس تکفیری‌ها گیر می افتیم و گاهی مجبور شده‌ام که این مسیر را بدوم. مثلا از پشت یک دیوار تا دیوار دیگر مسافتی را بدوم؛ می‌گفت در آن مسافت چند متری کوثر می‌آید جلوی چشمانم. 🍃🍃🍃🍃🍃 بار آخر موقع رفتن به یکی از دوستانش گفته بود «این بار دیگر از کوثرم بریدم» 🍃 به نقل از برادر شهید ♦️ برگرفته از کتاب؛ هدیه به روحش https://eitaa.com/shabhayebashohada
مثل بچه بسیجی ها زندگی می کرد خیلی و به دور از تجملات. نمی پذیرفت در خانه حتی داشته باشد. روحیه اش اینطور بود . اینطور نبود که از روی تصنع باشد و بخواهد به زهد کند 🍃🍃🍃🍃🍃 📚منبع ؛ کتاب خاطرات شهید 🌹 هدیه به روحش ♦️ https://eitaa.com/shabhayebashohada