یاد شهید #علی_جرایه بخیر؛
علی، نوجوانی بود که دوازده سال بیشتر نداشت، نوجوانی رشید، آراسته با چهرهای بشاش، نورانی و متین و خوشرو که بعدها در طول دوران آموزشی زبانزد همه بچهها و حتی مربیان پادگان شده بود.
دارای هوش و نبوغ بالایی بود که به سرعت فنون رزمی را فرا گرفت و خیلی سریع موفق شد، مجوز حضور در عملیات مهمی، چون والفجر ۵ را اخذ نمود
در این عملیات علی به تیم خط شکن رفت و با اصابت ترکش به جمع شهداء پیوست.
او در وصیت نامه اش نوشته است: سلام بر پیامبر بزرگ اسلام و درود فراوان بر رهبر کبیر انقلاب؛ امام خمینی و سلام بر پدر و مادر مهربانم. من علی جرایه ... با دلی سرشار از ایمان و با اعتقاد و آگاهی که از اسلام عزیز داشتم راهی جنوب کشورمان و دفاع از نوامیس اسلام، از چنگال غارتگران و غاصبان و نوکران آمریکا شدم و میروم که درس عبرتی باشد برای دیگر تجاوزگران که قصد تجاوز به سرزمینهای محروم اسلام را دارند.
پدر و مادر جان خداوند متعال در قرآن میفرماید: گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند بلکه زندهاند و از جانب پروردگارشان روزی میگیرند. وصیت من به شما این است که هیچوقت امام عزیزمان را تنها نگذارید و پیرو مکتب ولایت فقیه باشید. پدر و مادرم برای من گریه نکنید، زیرا که باعث شادی منافقین خواهد بود. شادی کنید که شما هم به خدای متعال هدیهای تقدیم کردهاید. همیشه نماز بخوانید و روزه بگیرید و امام و رزمندگان را دعا کنید.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #مهران_اقرع بخیر؛
در دیدار صمیمانه ای که با آقا داشتیم گفتم: مهران آن موقع که هنوز سرکار نرفته بود به من می گفت برام دعا کنید خودم برم بیت، محافظ آقا بشم.
آقا فرمودند: حالا شما به ایشان بگویید برای ما دعا کنند که به شهادت برسیم. قدر خودتان را بدانید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
محبوبیت مهران بین همه به خاطر مهربانی بیش از حدش بود. برای همه دلسوزی می کرد. یک روز سرش را بر روی زانوانم گذاشته بود و می گفت: مادر خیلی ناراحت هستم. با دو نفر از سربازان تند برخورد کردم؛ اما مجبور شدم. رهبرم مرزها را دست ما سپرده است. به ما اعتماد کرده است، مرز دست ما امانت است. من مسئولم که همگی کارشان را درست انجام دهند ولی از طرفی ناراحت آن دو سرباز هستم.
روز تشییع پیکر مهرانم آن دو سرباز را دیدم که جلوی عکس مهران بیش از همه بی قراری میکنند
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
تازه از مرخصی آمده بودم، نزدیک ظهر بود رسیدم پایگاه؛ خواستم به پایگاه وارد شوم که چشمم به شهید اقرع افتاد که در پیش ایستاده بود و همه پرسنل پایگاه اعم از کادر و وظیفه پشت سرش نماز می خواندند. همان جا بود که فهمیدم شهید اقرع نمازجماعت را در پایگاه های مرزی برگزار نموده است. نه تنها من بلکه کل پرسنل پایگاه خوشحال بودند چون جو پایگاه یک جور شده بود و همه لذت می بردند.
شادی روحش #صلوات
برگرفته از کتاب ؛ #مهران_میخندد
@shabhayeshahid
یاد شهید #میثم_نظری بخیر؛
من دو دختر و دو پسر داشتم که از میانشان میثم عاقبت بخیر شد و به شهادت رسید. متولد نوزدهم اسفندماه ۱۳۶۷ بود.
در یکی از مغازههای پاساژ علاءالدین کار تعمیر موبایل انجام میداد. پسرم مجرد بود. بسیار به بزرگترها بهویژه من و مادرش احترام میگذاشت.
در کارش دقت زیادی داشت. همیشه به حقالناس توجه داشت. نگران بود نکند حق مشتری بر گردنش بماند برای همین به نحو احسن کار انجام میداد. و در پاساژ علاءالدین معروف شده بود به #حلال_خوری
بچه معتقدی بود، در عین حال شوخطبع و با خواهر و برادرهایش مهربان بود. ارادت زیادی به اباعبدالله (ع) داشت. عاشق روضه حضرت علی اصغر (ع) بود.
خیلی مقید بود حتی اگر دوی نصفه شب میخوابید نماز صبحش قضا نمیشد.
بعد از شهادتش متوجه شدیم که از مدتها پیش به آسایشگاه سالمندان میرفت و به آنها خدمت میکرد. کارهای خدماتی و نظافتی سالمندان را بر عهده داشت و آنها را به حمام میبرد.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
🌴یاد شهیدان #پالیزوانی به خیر؛
همه برادرها دست پرورده پدری هستند که یک نماز را بدون جماعت نخواند و در تمام سال های زندگی عرق ریخت و نان زحمتش را خورد، بعید نبود از خانواده ای که همه چیز خود را در راه اسلام و انقلاب گذاشته اند، سه پسر هم فدای اسلام شود.
محمد سرباز بود و در ۱۶ شهریور سال 1357 که رژیم شاه، سربازان را مسلح می کنند برای حمله به مردم، از پادگان فرار می کند و شب اول محرم در تظاهرات سر چهار راه سرچشمه با اصابت یازده گلوله به شهادت رسید
مصطفی سن و سال کمی داشت و به او اجازه ورود به جبهه را نمی دادند ، آنقدر به این در و آن در زد تا راهش دادند و از ترس اینکه اگر برگردد دوباره در جبهه راهش ندهند به مرخصی نمی آمد، در عملیات بدر سال 1363 در شرق دجله به شهادت رسید و جنازه اش هم همان جا ماند و هنوز که هنوز است جنازه ایشان برنگشته. بعد از او مرتضی در سال 1365 در عملیات فکه به شهادت رسیدند
تنها داماد خانواده پالیزوانی شهید محمد همایون هم در فاو ۹ ماه بعد از شهادت آقا مرتضی به شهادت رسیدند
در قسمتی از وصیتنامه شهید دانشجو «مرتضی پالیزوانی» چنین آمده است:
جز خدا به چيزهاي ديگر نينديشيد. دنيا، دار گذر است و اگر خواستيد از من تقدير كنيد از فكرم پیروی کنید ...
پسرم محمد! من عاشق تو بودم و افتخار كن كه پدرت راه خميني(ره) را ادامه داده است و از تو مي خواهم راهم را ادامه دهي و از كتابهايم استفاده كني و بدان پدرت فقط و فقط براي خدا و تحت حكومت مطلق امام خميني(ره) و با اطلاعات اسلامي كه از استاد مطهري گرفته بود شهيد شد .
شادی روحشان #صلوات
@shabhayeshahid
🌴یاد شهیدان #ظل_انوار بخیر؛
هر سه برادر در یک روز و یک عملیات (19 دي ماه سال 65 در عملیات کربلا ) به شهادت رسیدند.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مهندس شهيد كمال ظل انوار از استادان هنرستان فني شهيد غفاري كوار بود ، شهيدي كه در سال 1358 زماني كه انقلاب اسلامي ايران روزهاي آغازين قيام مردم را پشت سر مي گذاشت ، هنرجويان را بيدار مي كرد و مي گفت : بچه ها بيدار باشيد آمريكا با چكمه هايش خواهد آمد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مهدی می گفت: روزی بر روی چمن حیاط دانشگاه نماز می خواندم. حراست دانشگاه مرا خواند. به محض ورود به دفتر حراست، مامور ساواک سیلی محکمی بر صورتم زد و گفت: مگر اینجا مسجد است؟!... نماز که می خوانی ریش هم که داری... کتانی هم که می پوشی... پس بگو چریکی هستی ؟؟ فکر کردی مملکت دست اجنبی پرستهایی مثل شماست؟
مهدی در جواب می گوید: ما اجنبی پرست نیستیم ما ریشه در اعماق این خاک داریم...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
جمال بصورت همزمان در دانشگاه درس میخواند، به جبهه میرفت و در جهاد هم خدمت میکرد و همواره به مناطق محروم سرکشی میکرد.
او شخصی بسیار خوش اخلاق و با محبت و آشنا به احکام اسلام بود، و در برابر ضد انقلاب بسیار سختگیر و جدی بود
شادی روحشان #صلوات
@shabhayeshahid
یاد شهید #سکینه_بیگم_نیک_نژاد به خیر؛
سکینه به دلیل احساس وظیفه، به همراه همسرش و فرزندانش به یکی از نقاط مرزی رفت تا کودکان محروم مهرانی را از نعمت #معلم بهرمند سازد.
تا جایی که به همراه شوهرش برای دختر دانش آموز مهرانی که با پدر نابینایش زندگی میکرد، #خانهای_ساخت. زندگی در مهران برایشان شیرین بود اما به دلیل شرایط کاری همسرش و شرایط بد آب و هوای مهران به ناچار به تهران بازگشتند.
سکینه که شور و شعور وصف ناشدنیاش، او را شیفته امام(ره) و انقلاب اسلامی کرده بود؛ با #تبلیغ در خانواده و مدرسه به یاری نائب امام زمانش شتافت.
پس از به ثمر رسیدن نهال انقلاب اسلامی و بازگشایی مدارس به سنگر تعلیم بازگشت و #معاونت_مدرسه راهنمایی ترکمان را به عهده گرفت؛
در کنارش تعلم را هم رها نکرد و در مقطع #کارشناسی_ارشد مشغول به تحصیل شد.
با شروع جنگ تحمیلی، در مدرسه به #جمعآوری_کمکهای_مردمی میپرداخت و سعی میکرد همزمان دانشآموزان را با آرمانها و #ارزشهای_انقلاب آشنا سازد.
تلاشهای سکینه به قدری به ثمر نشسته بود که برخی دانشآموزان او را #مادر صدا میزدند...
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
🌴یاد فرمانده تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهدا ( ع) ؛ شهید #سید_محمد_زینال_الحسینی بخیر؛
هم خودش مقید بود و هم سادات را تشویق میکرد که حتما علامتی که #نشانه_سیادت شان باشد همراه داشته باشند.
همیشه یا پیراهن #سبز بر تن میکرد و یا کلاه سبزی به سرمیگذاشت و یا شال سبزی به گردن می انداخت و وقتی قرار بود خودش را برای دیگرانی که او را نمی شناختند معرفی کند میگفت: بنده حقیر سرا پا تقصیر #سید محمد زینال الحسینی هستم .
بچه های تخریب باید قبل از آمدن نیروهای رزمی، شناسایی و اطلاعات وارد میدان مین می شدند و در زیر آتش سنگین دشمن پاک سازی را آغاز می کردند. ترس در گردان تخریب معنا ندارد چرا که اگر نیروهای تخریب دچار ترس شده و متوقف شوند، یک گردان برای رسیدن به هدف به مشکل برخورد می کند.
تخریبچی در بدترین موقعیت باید بتواند بهترین تصمیم را بگیرد و در زمان تصمیم گیری به هیچ عنوان دچار ضعف نشود.
و سید به هم #تخصص و هم #روحیات لازم را در حد اعلا به نیروهایش منتقل می کرد.
زمانی که باید کاری در مدت کمی انجام می شد، همه استرس داشتند کار یا عملیات به درستی انجام شود، ولی سید محمد را هیچ وقت در حال عصبانیت و اضطراب ندیدیم.
او بسیار اخلاق مدار و #آرام بود. بیشتر وقت ها ذکر خدا را بر زبان داشت. با وجود فرماندهان دیگر، همه دوست داشتند او همیشه #پیش_نماز باشد.
سید محمد همیشه سخت ترین و خطرناک ترین کارها را خودش انجام می داد
و هرگاه کسی نزدیکش می رفت ناخودآگاه #جذب او می شد.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #علیرضا_کریمی بخیر
در عملیات محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد. فرمانده گردان امیرالمؤمنین (ع) به خاطر شجاعت و مدیریتی که علیرضا از خود نشان داده بود، مسئولیت دسته دوم از گروهان اباالفضل (ع) را به او می دهد
در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می گوید : ما #مسافر_کربلائیم ، راه کربلا که باز شد بر می گردیم. در پایان آخرین نامه ای که فرستاد، نوشته بود به امید دیدار در کربلا.
در عملیات والفجر 1 هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و در جواب فرمانده اش که می خواهد او را به عقب بیاورد می گوید، شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند.
علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده و به سختی می خواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند، ناگهان یکی از تانک های عراقی به سرعت به سمت وی رفته و از روی پاهایش رد می شود. در اینجا فقط 16 ساله بود.
16 سال بعد درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا کرده و شب تاسوعای حسینی به وطن باز می گردانند. به خواب مسئول گروه تفحص لشکر امام حسین (ع) می آید و محل دفنش را هم می گوید.
مردم در مسجد در دسته عزاداری کنار پیکرش تا صبح می مانند. صبح روز تاسوعا همراه با دسته سینه زنی در گلزار شهدای اصفهان او را به خاک میسپارند
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
🌴 یاد #شهید_ایرج_رستمی بخیر
از صفات بارز #شهيد_رستمي همان بسيجي بودن وي بود، ما شهيد رستمي را تنها به خاطر احترام #جناب_سرگرد صدا مي كرديم ولي براي وي پست، مقام و درجه هيچ اهميتي نداشت.
شب تا صبح براي شناسايي بيرون مي رفت و صبح كه مي آمد اتاقش پر از نيروهاي بسيجي بود كه خوابيده بودند وجايي براي خواب نداشت.
شهيد رستمي با يك كيسه خواب هميشه دم در مي خوابيد و رزمندگان كه در رفت و آمد بودند باعث مزاحمت مي شدند، من هميشه گله مند و ناراضي بودم اما شهیدرستمي حرفي نمي زد.
روزي دو اتاق جديد ساختیم و براي اينكه رزمنده ها داخل اتاق شهيد رستمي نشوند خودمان از اتاق بيرون رفتيم.
ولي آنقدر شهيد رستمي حيا داشت، حتي به رانندگان، مسوول غذا و ساير نيروهاي تداركاتي كه در اتاقش اتراق مي كردند نمي گفت جايي ديگر بخوابيد.
هر كسي از هر كجا مي آمد وارد اتاق شهيد رستمي مي شد و شب را هم مي خوابيد.
شهيد رستمي هميشه شبها بيرون مي رفت چهره اي خسته داشت و لباسهايش نيز هميشه گل آلود بود اما با نيروهايش مهربان بود.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #دکتر_محمد_علیم_عباسی بخیر
هميشه رزمندگان را به مسائل ديني و احكام دعوت مي كرد. حتي تاكيد بر اين داشت كه رزمندگان اسلام نماز شب بخوانند و واقعا #نماز_شب ایشان ترک نمی شد.
یک شب دزفول را موشک باران کردن و شهید عباسی در مسجد دزفول تا صبح برای شهدای موشکی آن شهر نماز خواند و دعا کرد.
علاوه بر شخصیت معنوی و روحانی و علمی که شهید عباسی داشت؛ بسیار #خوشرو و #شوخ_طبع بود و هیچ کس را ناراحت نمی کرد.
رزمندگان، مسئولین و فرماندهان این شهید عزیز را بسیار دوست داشتند و احترام خاص و ویژهای برایش قائل بودن.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
هدایت شده از تبیین منظومۀ فکری رهبری
بسمه تعالی
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا.
🏴 شهادت دو سردار رشید اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را خدمت حضرت ولیعصر "ارواحنافداه" و رهبر انقلاب و عموم مسلمین و آزادیخواهان جهان تسلیت میگوییم.
@t_manzome_f_r